۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه


بنام خدا
سیاهان از سخن گویی محمد(ص)
تاجایزه جهانی صلح نوبل«باراک حسین اوباما»»


تاریخ عجب طرفه بازی های دارد وزیبا گردش وهنرمندانه چرخشی!
تاریخ،یگانه راویی است که «تبله عطار» بدوش ،سجاده عارف برشانه ،ساغرخماران بردوش ،عصای موسی در مشت ،زبور داوود برلب ورازهای سربمهر درسینه دارد.
تاریخ،کهن مرد جهان دیده ی راماند که کوله پشتی اش قصه های روزگاران پیشین است وافسانه های چین وماچین.
تاریخ،به دیگر روایت،تجسم عینی باطن انسان در بستر زمان است وستاده برگوهساران کوی قاف.
تاریخ،دوچهره مشعشع وکدر دارد:چهره مشعشع اش، آیینه ی هزار تکه ی راماند که درکمر کش طلوع خورشید قرار گرفته وجشنواره ی از رقص رنگ ها را پدیدآورده است.
اما چهره کدر تاریخ، قیرگونه شبی دیجوری راماند که خدایان هم از کابوس آن در امان نیستند.
تاریخ سیاهان جهان هم بردوگونه این دوچهره تاریخ نوشته شده ودوپاره ی تاریخ راشکل بخشیده است.
درپاره ی از تاریخ، سیاهان،بردگان بی اراده واختیار وهمکاسه سگان وموجودات پوست وبی ارزشی بودندکه از انسانیت هیج سهمی را نداشتند وفقط موجودات بیدُم ولطیف پیکران رام وسربزیر درخدمت سنادیداقالیم وخداوندگاران قدرت ومعیشت بودند.
دراین پاره ی از تاریخ، سیاهان،ازانسان، قامت راست وبازوان قوی وچهره سیاه ورشته مرواردی در دهان را بهره داشتند وازانسانیت، مهربی دریغ وکین فروخفته در گلورا ورسالتش ارضاء روحی وجسمی ازخودبهتران بودند.
اما درپاره دیگر ازدوپاره تاریخ،سیاهان،نقش آفرینان بزرگ وبی بدیل تاریخ هستند وازچنان جایگاه والای برخوردارند که «اله عشق» در برابر شان زانو برزمین می نهد وپیشانی خواهش برزمین می ساید.
اگر تاریخ زیست سیاهان، هیج والای وبرازندگیی را درسینه حک نمی جز دووالای وبرازندگی ونقش آفرینی «هاجر»در بنانهادن خانه «توحید» وطواف گاه موحدان و«بلال»در نهضت توحیدی «محمد»(ص) وسخن گویی دین اسلام،باز تاریخ برخودمی بالید وسیاهان برآن دوبزرگ تاریخ افتخار می کردند وجهان را به آوردگاه ارزش ها دعوت می کردند که جهان دربرابر شان بدیلی وهمآوردی چون «هجر»و«بلال»رانمی یافتند.
چنان که «دامن»زن سیاه وبی ارزش وبرده زن شوی خویش ابراهیم(ص) یعنی هاجر،طواف گاه موحدان شد وتکیه برخانه خدا دارد ،بام کعبه نیز گام نهادن «بلال»سیاه ی برده را برتارک خویش نقش دارد وامواج صوتی صدای بی لهجه ی بلال را درچهارسوی جهان بگسترانید تاگل توحید بشکوفد وایمان خلق شود.
امروزه نیز سیاهان، نقش آفرینان جهان مدرن اند با این که هنوز داغ «آپارتایت» بر پیکر براق شان خون چکان است اما هیچ عرصه ی از زندگی جهان مدرن نیست که سیاهان نقش آفرینان در آن عرصه هانباشند از «دومیدانی» بگیر تا جهان «اخلاق» و«سیاست»،قهرمانان وپیشتازان آن سیاهانند.
اکنون نوبت به نقش آفرینیی در عرصه صلح جهانی به سیاهان سپرده شده است وسیاه پوستی نیمه برده وآواره ی بنام «“باراک “اوباما»»»برنده بزرگ ترین جایزه جهان بنام«جایزه جهانی صلح نوبل»می شود تا با این عنوان جهانی نقش آفرینی جهانی خویش را باپشت بانی جهانی واعتبار جهانی درعرصه جهانی دنبال کند.
طرفه بازی تاریخ در همین است که امروز به سیاه پوست چون«“باراک “اوباما»»»ی جایزه جهانی صلح نوبل را می دهد که همین “باراک “اوباما»» در کودکی به جرم پدر سیه پوست از نعمت پدر داشتن محروم شد ومادر سفید پوستش اورا تصاحب کرد.
تاریخ امروز به “باراک “اوباما»»ی جایزه صلح نوبل می دهد که دودهه قبل همین “باراک “اوباما»» بدون مادر سفید پوستش حق ورود به پارک ها ورستوران های امریکا را نداشت. چون که برسر در ورودی این اماکن عمومی نوشته بود«ورود سیاه پوست وسگ ولگرد ممنوع»اند.
امروز تاریخ همان سیاه پوستان همشأن سگ ولگرد راجایزه جهانی صلح نوبل می دهد وهمان “باراک “اوباما»»ی سیاه پوست ومحروم از پدر را راهی کاخ سفید می برروی همان صندلی می نشاند که روزگاری ازروی همان صندلی فرمان ممنوعیت او به اماکن عمومی صادر می شد.
تاریخ در یک چرخش زیبا “باراک “اوباما»»ت را در همان کاخ فرعونی برد وروی همان صندلی شاند که روزگاری او را پوست تراز سگ برمی شمرد وامروز همان باراک اوبا «سگم دخترش را روی همان صندلی می نشاند که دیروز فرعونان لمیده بر آن ،سیاهان چون “اوباما»را ....
براستی که تاریخ بازی های زیبای دارد وچرخش های فوق تصور وتدبیر خلایق!
دودهه قبل وقتی “اوباما» به عنوان یک سیاه پوست آواره «بی پدر»درکنار مادر سفید پوستش درخیابان های امریکاقدم می زد، چه کسی در مخیله اش خُطُرمی کرد که روزی این سیاه پوست بی پدرآواره ازکینیا، مرد اول جهان باشد؟
چه کسی باور می کرد که روزی این رنگین پوست بی اصل ونصب، مصلح جهان گردد وجهان چشم به دهان اودوزند وگوش به حرف اوباشند؟
اکنون که ایشان به بزرگ ترین عنوان واعتبار جهانی دست یافته است چه خواهد کرد وچه باید بکند؟
یقینا اگر ازاحمدی نجات سئوال شود که :
“اوباما» چه رسالت جهانی دارد؟
خواهد گفت:
اطاعت از ولایت وهمکاری بامن در دولت مهرورزی.
شاید بتوان گفت که جهانیان از”اوباما» انتظارات بسیاری دارد که رنگ وبوی جغرافیایی وایده ئولوژیکی داردوساکنان هر قاره ی از این جهان دامن کستر، باتوجه به ضرورت های زیست محیطی خود از”اوباما» انتظاری دارد وچشم امید به ایشان بسته اند تا «امید » بربادرفته شان را به ایشان برگرداند چنان که جایزه جهانی صلح نوبل هم با همین عنوان به ایشان داده شده است.
حال ایشان هر مرام ودین وعقیده ی داشته باشد ،اما به عنوان مرد جهان وشخصیت اول جهان صلح، وبه عنوان این که ایشان مسلمان زاده است وکشور افغانستان یک کشور مسلمان است واز طرف دیگر امریکا بطور مستقیم در افغانستان حضور دارد وحضورش نیز برای تأمین امنیت وایجاد صلح در افغانستان است، مردم عزیز وبزرگوار وشریف افغانستان از ایشان انتظاراتی دارند.
من به عنوان یک فرد از افراد این ملت نمی توانم ادعای نمایندگی از کل خلق شریف افغانستان را داشته باشم اما به عنوان یک فرد افغانستانی از ایشان انتظاراتی دارم وامید وارم که ایشان با عنوان جهانی ورسالت جهانی که عقلای جهان به ایشان داده اند برای ملت عزیز افغانستان امنیت وصلح واقعی را هدیه کند تا ملت بزرگ افغانستان هم مدال «فضیلت»وعنوان«مرد سبز جهان»را به ایشان عطا کنند.
1 – اولین انتظار من از« اوبا ما» این است که :با ملت افغانستان صادق بوده ودر مبارزه با «تروریست»و«دهشت »افکنان،صادق وجدی باشد واز بازی «موش وکربه یی»در قضیه تروریست ودهشت افکنان دست بردارد.
2 – چنان که خود “اوباما» شلاق«تبعیض نژادی» و«تحقیر ملی» وداغ تکفیر«دینی» را بر پیشانی خود دارد،بخش های عظیم از ملت بزرگ افغانستان هم همین داغ را برپیشانی خویش دارند وهنوز که هنوز است در دولت کرزی هم همان سیاست های «قرون حجری» وضدبشری نسبت به بخش های عظیم از همین ملت اعمال می شود؛بنابراین،”اوباما» نباید کاری کند که حضور نظامی امریکا در افغانستان باعث تداوم همان سیاست تبعیض نژادی گردد وکرامت انسان ها نادیده گرفته شود وقوم سالای ونژاد پرستی، لباس دموکراسی 50+1بپوشند.
3 – شرایط فعلی ودهشت افکنی تروریست ها باعث شده است که ملت افغانستان به حضور نظامی امریکا در افغانستان رضایت بدهند. اما این ملت، ملت آزاده وسربداری هستند که اشغالگری هیچ اشغالگری را نمی پذیرند.
لذا «اوبا ما » باید به دنبال یک سیاستی باشد که هرچه زود تر به اشغالگری افغانستان پایان داده شود وسربازان امریکا از افغانستان به عنوان ناجیان وصلح آفرینان وباشا خه های گل دردست، افغانستان را ترک کنند نه اینکه خدای ناکرده به عنوان اشغالگران افغانستان،ازافغانستان رانده شوند وهمان بلای برسرشان بیایدکه برسر ابرقدرت روزگاران گذشته «استعمارپیر انگلیس» واژدهای سرخ«اتحاد جماهر شوروی» آمد؛بیاید وبجای این که سربازان امریکایی در هنگام خروج از افغانستان ،لبخند برلبانش باشد، زخم تیر خشم مقدس جهاد بر پیگر شان باشد وبجای اینکه شاخه های گلی از باغستان قلب این ملت مهربان در دستان شان باشند؛ جنازه های قطعه فطقه شده یاران روی دست شان باشند.
4 – افغانستان «جزیره امن» برای امریکا نخواهد بود وامریکا نباید حضوردائمی درافغانستان را به سرپروراند ویا اندیشه سنگر امن برای بازی با ایران را در افغانستان طراحی کند .چون افغانستان سنگر امن مبارزه با ایران نیست وامریکا نباید چنین اشتباهی را مرتکب شود.
امریکا باید بجای اینکه در اندیشه فرمان روایی بربلندای بام جهان باشد، در اندیشه تسخیر قلب ساکنان قلب آسیا وناف جهان باشد.
5 – “باراک “اوباما»» اکنون درباره افغانستان دورسالت را بردوش دارد:
1 – رسالت تأمین امنیت وباز گشت آرامش واستقرار دموکراسی عام جهانی در افغانستان. چون که امریکا با همین ادعا به افغانستان آمده وعلت حضور امریکا در افغانستان همین مسئله ی تأمین امنیت وبازگشت آرامش وصلح در افغانستان ومبارزه با پدیده شوم تروریست ودهشت افکنان بین المللی است.
لذا ازآنجای که“اوباما» رئیس جمهور منتخب وبرگزیده ملت بزرگ امریکا است به این اعتبار دررابطه با افغانستان، ایشان رسالت بزرگی دارد وملت بزرگ افغانستان از ایشان انتظار دارندکه بااتخاذ سیاست های معقول ومطابق با اقتضای زیست محیطی افغانستان، به رنج بی پایان خلق صلح دوست وظلم ستیز افغانستان پایان بخشد تادوباره این سرزمین بهشت اهل توحید باشد وبانگ توحید از مناره ای هایش به گوش آید وموحدان جهان را به وحدت جهانی فراخواند.
2 – ازآنجای که “اوباما»،عنوان مرد صلح جهانی رادارا می باشد وجایزه جهانی صلح نوبل به ایشان داده شده وعلت اعطای این جایزه به ایشان هم این اعلام شده که ایشان «امید به صلح وزندگی»را در جهان خلق کرده است.
بنا بر این، ملت افغانستان از ایشان نه به عنوان رئیس جمهور امریکا ودخیل در مسئله ی افغانستان بلکه به عنوان مرد صلح جهان وبرزگر«امید» در «مزرعه زندگی» انتظار دارند که ،مزرعه زندگی شان را از هجوم «صرصر» نجات بخشیده دوباره شکوفه باران کند تاکودکان این سرزمین خدایی وزادگاه پیغمبران «نور» وخفتن گاه «بودا»،بالبان ستاره باران وتن پوش الوانین در گلستان وطن به پایکوبی مشغول گردندو باردیگرغزال چشمان خرمن گیسوی وطن، زهره را به رقص آورند وبرشانه ی خورشید خیمه زنند ورقص به سوی خدا بیاغازند.ودر پرتو صلح وامنیت «پرستو»های مهاجر به آشیانه برگردند.
اگر چه این پرستو های مهاجر بال هایش از سنگ جفای روز گار وسنگبازی کودکان همسایه اش خونین وزخمی اند، اما هنوز پرستوهای مهاجر پرواز را ازیاد نبرده اند وعشق پرواز وباز گشت به آشیانه اش در جان شان شعله وراست وپرفروغ.
6 – باراک اوباما،بیاد داشته باشد که این جایزه ی جهانی صلح نوبل، خون بهای صدها هزار انسان آزاده ی جهان ومخصوصا سیاه پوستان جهان است که برای دفاع از کرامت ذاتی انسان ها جان خود را تقدیم داشتند تا خون سرخ شان در «مزرعه حیات» جاری وساری باشد وفرهنگ کرامتمندی انسان واندیشه صلح جهانی وجهان وطنی از خون پاکان شان آب یاری شوند وثمره اش آزادی نسل امروز باشد.
بنا براین «اوباما» به عنوان یک فرد ازنسل به زنجیر کشیده شده وبردگان دیروز ،به خون شهیدان راه فضیلت وکرامت ملت های جهان حرمت نهد ومخصوصا به خون پاک شهیدان راه عزت وآزادی در ادیان وملت های مسلمان وبویِژه شهیدان لاله پیکر افغانستان عزیز، حرمت نهاده بیاد داشته باشد که خون همین شهیدان راه آزادی وکرامت بودند که دربرابر دشمن قداره بندی چون اتحاد شوروی دیروز سدفولادین ازخون ایجاد نمودند وجهان امروزرا از شر« ابرقدرت جهنمی» الحاد وکفر نجات دادند.
«اوباما»،درحالی نشان صلح جهانی را برسینه اش حک می کند که ملت افغانستان عذادار فرزندانش هستند وهرروز داغ داغتر می شوند چون یا تروریست ها ودهشت افکنان فرزندان عزیز این ملت را به خاک وخون می کشانند ویا سربازان امریکا زنان ومردان بی گناه این سرزمین را در خاک وخون می غلطانند.
«اوباما» به عنوان شخصیت جهانی در عرصه صلح جهانی، باید به زخم های ناسور این ملت مرهم نهد وبه این کشتار غیرمسئولانه وغیر توجیه پذیر، پایان بخشد ویقین داشته باشد که اگر به این روش پایان داده نشود ،خون سرخ همان شهیدان راه آزادی وعزت، در رگ های غیرت وایمان همین نسل خاموش وهمراه وهمراز امروز امریکا، بجوش خواهد آمد وباردیگر فرهنگ مقدس جهاد درجان شان جوانه زده شهادت گل می دهد تاآزادی ثمردهد ورهای واقعی ملت تحقق یابد.
امید واریم که جناب “اوباما»،باعبرت ازتاریخ،نقش آفرینی تاریخی خویش را به احسن الوجه بازی کند وچون«بلال ها) نیاکان گذشته اش درخدمت انسان باشد واز شرافت انسان ها وکرامت ملت ها پاسداری نموده جهان نو بیافریند ودر این جهان نو از تبعیض نژادی وتکفیر دینی ومحرومیت معیشتی خبری نباشد وهمه برادر وار درکنار هم زیست مهرورزانه داشته باشند ودیگر عدالت وقانون گرایی وکرامت انسانی وحقوق ذاتی انسان ها فقط درکتاب ها وقطع نامه های نهاد های نام نهاد بین المللی نباشد.
امید است که “اوباما» با این عنوان واعتبار جهانی، فرصت های بیشتر وبلندگوها ومراکز ونهاد های حقوق بشری بیشتر در اختیار داشته باشد وبه ایجاد صلح جهانی و«برزی گری» در«مزرعه حیات» قیام کندو«گل امید»بکارد وشکوفه وحدت جهانی برشاخسارشان بروید وفرهنگ گفت وگوی بین ادیان در دهکده جهانی خلق شود وشهروندی جهانی محقق گردد وکرامت ذاتی انسان ها محور شهروندی باشد.

اسدالله جعفری

هیچ نظری موجود نیست: