۱۳۸۹ بهمن ۲۲, جمعه

بنام خدا
آیاافشار باردیگر تکرار خواهد شد؟

افشار دیگر یک قطعه از خاک افغانستان نیست بلکه زیست گاه مشترک بنی آدم است.
افشار دیگر، یک واقعه وحادثه ی در گذشته نیست بلکه پلی بین گذشته وفردا است.
افشار چنان که از پنج حرف شکل گرفته است پنج قاعده ی تاریخ است وپنج دوره از زیست بشر در این جغرافیای حیات انسان.
پنج قاعده ی تاریخ است چون «الف» افشار، سنت استقامت تاریخ است .
«ف» افشار فراعلت نبودن تاریخ می باشد.
«ش» افشار شیرازه ی قواعد تاریخ است که شرافت ورذالت درعرض هم در حرکت اند وتا رذالت وشرافت باز شناسی جامعه شناسانه نشود، رذالت جامه ی شرافت بر تن می کند.
دیگر «الف» افشار، الف افشاگری تاریخ است. تاریخ رسالتش افشاگری است اما به کسی راهبرد ارایه نمی دهد واین خود انسان است که از افشاگری تاریخ قاعده استخراج کند وراهکار های راهبردی برگزیند.
«ر» افشار روند طبیعی تاریخ در پیمایش تاریخ بر اساس انتخاب انسان است. انسان هرگونه انتخاب کند تاریخ بر همان محور سیر وحرکت می کند.آنچه مسلم است وقانون مند می باشد وتخلف پذیر نیست حرکت تاریخ است ویکی از قاعده های مسلم حرکت تاریخ این است که هرملت براساس شناخت زمان ومکان در جاده ی تاریخ حرکت کند، تاریخ اورا به مقصد می رساند. اما تاریخ مقصد رابر انسان تحمیل نمی کند.
براساس همین قاعده مند بودن پیمایش تاریخ است که اگر ما از افشار درس بگیریم ومصمم باشیم که بادرس آموزی از تکرار افشار درتاریخ نسل های آینده جلوگیری کنیم، تاریخ هم همگام با ما حرکت می کند واگر بنا باشد که از افشار درس نگیریم وبرای جلو گیری از وقوع افشار ها در آینده راهبردی رابرنگزینیم، تاریخ نیز همگام با همین بی خیالی ما حرکت می کند و وقوع افشار های دیگر را برما برمی خواند.
باردیگر این سؤال را مطرح می کنم:«افشار باردیگر تکرار خواهدشد؟»
جواب من به این سؤال آری ونه است.من معتقدم که افشار می تواند تکرار شود وهم می تواند تکرار نشود.
افشار می تواند تکرارشود
افشار می تواند تکرار شود چنان که نمونه های بسیار ی تکرار شده وافشار اولین واقعه در سرنوشت ما نبود وهمانطور که نمونه های بسیار ازافشار در بستر تاریخ نیز روی داده است.
افشار های بسیاری در تاریخ گذشته ی مردم ما واقع شده واگر مورخان دانا وزمان شناس چون کاتب هزاره را قبل از کاتب هزاره وبعد از کاتب هزاره می داشتیم، نمونه های فاجعه بار تر از افشاررابرای ما مکتوب می کردند وما با چشمان خون چکان می خواندیم.
مگر فروش دختران هزاره وبه کنیزی بردن زنان هزاره چیزی کمتر از افشار است؟ قطعا کمتر نیست بلکه غم بار تر وغیر انسانی تر هم است.
پس سؤال اساسی این است که با رخ داد های از آن نوع، چرابار دیگر افشار تکرارشد؟ چه عواملی باعث شد که ما از گذشته درس نگرفتیم ودرس نگرفتن ما باعث شد که باردیگر افشار تکرار شود.
پس همان عواملی که باعث شد ما از گذشته درس نگیریم وفروش دختران هزاره وبه کنیزی بردن زنان هزاره مارا بیدار نکرد وبیدار نشدن ما در برهه ی دیگری از زمان درافشار فاجعه آفرید، در آینده نیز می تواند چنین باشد.
شهید مزاری، از درس خواندن لمعه ومکاسب ورسائل، یک مجاهد وناجی نشد.او ازمطالعه ی سرگذشت نیاکان ما جانش چون آتش فشان پرشراره شد وخواب را ازچشمان خدا بینش غارت کرد وهستیش را به آتش کشید واز او یک سربدار بیدار ومجاهد زاهد ورهبر صادق ساخت.
شهید مزاری، را هیچ واقعه ی چون فاجعه ی افشار، خُرد وزمین گیر نکرد.شهید مزاری، دربرابر هر واقعه ی هرچند هول آور ومرد افکن تر از افشار، سینه سپر نمود ولبخند زد. اما فاجعه ی افشار او را چنان ازجابرکند که بی قرار می گریست وچون یتیمان زانوی غم در بغل گرفته از دیگران کناره می گرفت وهرگاه از او درخواست سخنرانی می کرد به جای پاسخ دادن اشک تقدیم می کرد وفقط در روز اعدام بعضی از عوامل دخیل در فاجعه ی افشار حاضر شد که با مردم سخن بگوید ودر همان جا نیز بغض گلویش ترکید.
واقعیت این است که شهید مزاری، اگر مثل دیگر روحانیون سر بزیر درس می خواند و به تاریخ سری نمی زد وگذشته نیاکان ما را درد مندانه نمی خواند واز گذشته درس نمی گرفت، مزاری یک روحانی بسیار محترم می شد وبه مقامات عالی کشف وشهود می رسید وچون دیگران ردای مرجعیت رابرشانه کند اما دیگر یک مجاهد ناجی وزاهد پیکار جو وعدالت خواه صادق وناجی پارسا ورسته از نام ونان نمی شد.
امروز اگر افشار زنده است وفرزندان مزاری یاد شهیدان افشاررا زنده وگرامی می دارند وسعی دارند که افشار دفن تاریخ نشود و... نتیجه ی همان اشک های مزاری وسوز جان آن جان جانان است .
اگر مزاری مثل دیگر رهبران آن زمان از افشار با تقیه ومصلحت اندیشانه سخن می گفت وافشار وشهیدان افشار رابا قرائت فاتحه و... قربانی می کرد امروز کسی پیدا نمی شد که از افشار سخن بگوید چنان که عده بسیاری هستند که افشار از یاد شان رفته اند چون افشار را یک واقعه ی بریده از سرنوشت خود وخانواده خود می دانند.
مگر حضرات شورای مرکزی آن زمان حزب وحدت وجناح حاج محمد اکبری وحزب آیت الله محسنی، همان زمان افشار رایک واقعه طبیعی در جنگ های بی حاصل نخواندند؟ مگر آیت الله سید ابوالحسن فاضل وآیت الله شیخ آصف محسنی با فاجعه آفرین افشار لبخند زنان کنار هم ننشستند؟
امروزه هم همان طیف سعی دارند که افشار را قربانی وحدت ملی کنند وبنام وحدت ملی ودوره گذار به صلح، افشاررا کتمان کنند ومی کنند.
اگر همین تفکر درجامعه فراگیر شود، بدون هیچ شک افشار بار دیگرتکرار می شود واین سنت تاریخ است که اگر عوامل به وجود آورنده یک رخ داد را از بین نبریم همان رخ داد باردیگر تکرار می شود چنان که ما از فروش دختران نیاکان وبه کنیزی برده شده ی مادران ما، درس نگرفتیم ودر پی بررسی عوامل به وجود آمدن آن رخ داد ها بر نیا مدیم وافشار تکرار شد که نباید می شد.
افشارمی تواند تکرار نشود.
افشار می تواند تکرار نشود به شرط آنکه:
1 - براساس سنت تاریخ، عوامل به وجو دآورنده واقعه ی افشار را باز شناسی کنیم وبراساس همان شناخت آینده را تفسیر نموده برای سد وقوع چنین واقعه های راهکار های راهبردی را به اجرا نهیم .
2 – باید تحقیق شود که دشمن از چه راه های بر افراد خودی افغال شده نفوذ نموده وافراد همکار دشمن چه کسانی بوده وانگیزه دشمن وافراد به ظاهر خودی از خلق این فاجعه چه بوده اند.
3 – تا هنوز که هنوز است واقعه ی افشار در یک کار گروه راهبردی مورد بازشناسی وتحقیق آسیب شناسانه قرار نگرفته است وافرادی که از اردوی خودی به صف دشمن پیوستند، به مردم شناسانده نشده وبعضی کسانی که به عنوان افراد همکار دشمن معرفی شده فقط در حد یک اتهام است.
بدون هیچ ملاحظه ی این افراد به مردم ونسل های آینده معرفی شوند و شخصیت دینی واجتماعی این افراد مورد مطالعه قرار گیرد تا مشخص شود که اینها چرا بازیچه ی دشمن قرار گرفتند ویا مشخص شود که چه انگیزه های اینها را به خیانت وادشتند.
با شناخت دقیق و واقعی وبی غرضانه این افراد است که راه برای باز شناسی افراد نوعی از این نوع افراد هموار می شود ونسل های آینده با آیینه قرار دادند این نوع افراد، در شناخت انسان های دشمن ساز وبی غیرت وخائن توانا می شوند ودر پرتو دانش تفسیر تاریخ موفق به جلو گیری از تکرار واقعه ی افشار می گردند.
4 – ستاد ویاکارگروه راهبردی برای گرامی داشت شهدای افشار تعیین شود وهرساله بزرگ داشت افشار وشهیدان به صورت کار شناسی شده برگزار گردد وپیرامون واقعه ی افشار کتاب های تحقیقی چاپ ونشر شوند وچه بهتر که بزرگ داشت افشار وشهیدان افشار به صورت سمینار های بین المللی وکشوری برگزار گردند.
5 – باید ضعف های حزب وحدت آن زمان وتوانایی های دشمنان وفاجعه آفرینان افشار باز شناسی شود وبدون ملاحظات مصلحت اندیشانه، تمام افراد دخیل در واقعه ی افشار (چه افرادی که در حزب وحدت وچه افرادی که دردیگر گروه های برون از حزب وحدت بودند وهمینطور نقش شخصیت های دشمن که در فاجعه افشار نقش کلیدی راداشتند) برای مردم ونسل های آینده معرفی شوند تا نسل های آینده با باز خوانی ونمونه سازی در شناخت افراد خائن ودشمن توانا گردند.
اگر چنین کار های صورت نگیرد وافشار فقط وفقط در شعار ها ورجز خوانی های احساساتی خلاصه شود، یقین داشته باشیم که طبق سنت تاریخ،افشار های بدتر وفاجعه آمیز تری در آینده باز تکرار می گردد.
اسدالله جعفری