۱۳۸۸ اردیبهشت ۹, چهارشنبه

کور خود و بینا ی دیگران

از مدتها بدین طرف دررسانه های بیرون مرزی و داخلی بحث هایی در موردمردم هزاره ء مهاجر برگشته از ایران و مسکن گزین شدن آنان در هرات ودیگر تهمت زنی های سیاسی علیه مردم هزاره مقالاتی را بطور غرض الود و دشمنانه از نام های مستعار عارف ذره بین – ج. بامی وبنام ها ی اصلی انجینر معروفی ونوراحمد رجاء بطور پیوسته به نشررسا نیده ومیرسا نند. و از طرف دیگر نویسندگان محترم تیمور آفتابی – کنیشکا قلندری – داکتر همت فاریابی - سخی ارزگانی- پامیر پار شهری – رضا ضیایی- بومانعلی قاسمی. ومیر احمد لومانی جواب های مستدل به آن ها ارایه و نشر شده است . نشخواراین تبلیغات افتراق برانگیز توسط چهره های روشنفکرتاجک که دهل و نقاره، دموکرات بودن شان رااذعان میکنند وسنگ عدالت ملی را بر سینه میکوبند ، که آنهادر تمام این ادعاهای بلند بالا بدون به قوم خود اصلاَ اعتقادی به حل مساله ملی و قومی در کشور ندارند انجام میدهند. زیر تأثیر این جو سازی های سیاسی و تبلیغاتی، هزاره ستیزی و ترک ستیزی،به مداخله مستقیم نمایندگی های سیاسی تاجکستان ، ایران - روسیه - پاکستان در داخل و بیرون تشدید یافته است . همه این روشنفکران تاجکو بخصوص روشنفکران دارای نظریات چپ در کنار قوم خود لمیده تا در تعمیق بحران افتراق وانقطابات خونین ملی و قومی نقش مخرب شان را ایفاکنند.درین روزهای نزدیک مقاله نفاق افگنانه وبرتری خواهانه قومی از طرف نویسندهء بنام عالم به نشر رسیده است که مختصرآ به پاسخ آن پرداخته میشود.

افغانستان کشوریست چندین قومی که اقوام گوناگون در آن زیست دارند چون تا هنوز احصائیه دقیق نفوس شماری درین سرزمین انجام نشده است و هیچ قومی نمیتواند ادعای اکثریت نماید . ولی با تاسف برادران پشتون و تاجک برای تصاحب قدرت همواره در مجادله خونین میان همدیگر بوده است و هر کدام کوشیده برای نیرو مندی خود ومغلوب نمودن طرف مقابل وبر هم زدن توازون وبلانس قدرت در زمان های مختلف از اقوام ترک تبار هزاره وازبک بهره گیری سیاسی و نظامی نمایند و برای آرایش حاکمیت خود چهره های سیاسی ترک تباران را مورد استعمال و استفاده سیاسی قرار میدهند . رهبران سیاسی اقوام پشتون برای جلب اعتماد این دو قوم ترک تباربطرف خود با وعده نمودن امتیازات سیاسی و نظامی رهبران این دو قوم را فریب داده که تاریخ استبدادی کشور آنرا خوب بیاد دارد . اما مایه تا ثر و تا سف اینجا ست که رهبران سیاسی و نظامی اقوام تاجک در لباس دوستی و خودمانی که از اشتراک زبانی وفرهنگی با مردم هزاره و از شریک بودن مذهب با مردم ازبک داد سخن میزنند ولی بعد از اشغال و رسیدن به قدرت و حاکمیت عهدشکنی - بی وفاییها کم لطفی های فراوان درمقابل این دو قوم ترک تبار در چندین مرحله تاریخ از خود نشان داده ومیدهد که ذیلآ تذکار می رود.

مرحوم فتح محمد خان فرقه مشریکی از مبارزین ملی برجسته کشور در صحبتی های شان با دوستان همیشه درباره عهد شکنی رهبران سیاسی ونظامی برادران تاجک بطورگلایه میگفت و در باره پیمان شکنی وبی اعتنایی حبیب الله کلکانی در مقابل مردم هزاره تاکید میکرد و ایشان تذکر میدادند که حبیب الله کلکانی قبل از شورش بر ضد شاه امان الله با میرغلام حسن خان پدر مرحوم فرقه مشر فتح محمد خان و سید احمد شاه نور تعهد و پیمان بسته بودند ولی متاسفانه بعد ازسراسری شدن شورش- حبیب الله کلکانی به پیمان و قول خویش وفا نکرد و همه تعهداتش را درباره مردم هزاره که با میرغلام حسن خان و سید احمد شاه نور بسته بود از آن ها تجاوز و تخطی نمود. با در نظر داشت پیمان شکنی کلکانی مردم هزاره مجبورشدند که درموقف گیری نظامی و سیاسی خود تجدید نظر کرده و بر مبارزات دادخواهانه خود ایستاده گی و پافشاری نمایند و جنگ دفاع از سرزمین خود را بر ضد حبیب الله کلکانی به پیش برده و تا کوتل اونی نیرو های متجاوز را به عقب نشینی وادار نمودند . رهبران سیاسی هزاره در آن زمان بااین کار عاقلانه خویش تو انستند از زادگاه و مردم خویش در برابر متجاوز دفاع نمایند وهم چنان شاه امان الله که طی فرمانی لغو غلامی مردم هزاره را اعلان کرده بود وبدین تر تیب مردم هزاره توانستند دین و قرض شاه امان الله را نیز ادا کردند . سیا ستدانان تاجک همواره در موقع ضرورت و اجبار سیاسی و نظامی ویا در هنگام که زیر فشار رهبران حاکم پشتون قرارمیگیرند با رهبران سیاسی و نظامی ترکتبار اقوام هزاره وازبک از راه آشتی و معامله پیش میآیند ولی زمانی که ضرورت و نیاز سیاسی و نظامی شان رفع گردید این دو قوم را فراموش کرده و سرکوب میکنند. رهبران قوم تاجک پیش از عقد پیمان با مردم هزاره وازبک - مردم هزاره را باشعارزبان وفرهنگ مشترک و مردم ازبک را بنام مذهب و محل مشترک با ایندو مردم ترکتبار خودرا نزدیک و صمیمی نشان میدهد مگر هنگامی که به حاکمیت رسید با لغد میزند ومانند نوکران با آنها برخورد می نماید. که بطور نمونه میتوان از پیمان شکنی مسعود بعد از عقد معاهده جبل سراج در دهه نود میلادی با حزب وحدت و جنبیش شمال قبل از سقوط رژیم وقت کابل یاد آوری کرد .جنگهای خونین و خانمانبر انداز مسعود برضد مردم هزاره غرب کابل در طی مدت سه سال دهه نود میلادی وقتل عام افشار و چنداول شهر کابل توسط مسعود . عدم صداقت یونس قانونی بخاطر ایجاد جبهه مشترک سیاسی با حاجی محمد محقیق در سال 2003- میلادی . هزاره ستیزی و ازبک ستیزی عطامحمد والی بلخ در سمت شما ل و بخصوص در ولایت بلخ . همه نمایندگی از بد عهدی و بر تری خواهی رهبران سیاسی قوم تاجک میکند که تاریخ هفت دهه اخیر عهد شکنی آنان را در برابر اقوام ترکتبار چندین بار به نمایش گذاشته است .

شباهت های زیادی بین حبیب الله کلکانی و احمدشاه مسعود پنجشیری که باعث از دست دادن فرصتهای مساعد حکومت کردن و خوش نامی برای تا جک ها شدند موجود است. وهردوی این قوماندانان جنگی از همان آغاز با سایر اقوام از در دشمنی برخورد کردند. همین علت باعث مقاومت سایر اقوام با آنها شده و در نتیجه باعث شکست تاجیک ها و از دست دادن فرصت استقرار حکومت تاجک ها گردیدند.تجربه استبداد خونین هفت دهه اخیر در کشور نشان داده است که افغانستان از لحاظ موقعیت جیوپلتیک خود همواره مورد توجه و علاقه فراوان ممالک همسایه و کشور های ابر قدرت جهان بوده اند و در ین گیر و دار سیاسی و نظامی هیات حاکمه کشور همیشه سر نوشت این سر زمین را با کشور های طماع جهان و منطقه معامله کرده است که اکثرآ در ین معامله نقش عمده را طی این هفت دهه اخیر بعد از رهبران تبار پشتون - رهبران سیاسی قوم تاجک در معامله و خرید و فروش سر نوشت وطن ما با تر دستی گوی سبقت را از برادران پشتون برده اند.

دور نمی رویم در سه دهه اخیر درباره برتری یافتن مسعود از لحاظ نظامی تبلغات فراوان از طرف حواریون شورای نظار صورت گرفته است ولی بهتر خواهد بود که بطور عینی و حقیقی دلایل و عوامل آن کاویده شود . برای همگان معلوم است که بعد از سقوط حاکمیت آل یحیی در زمان حکومت ببرک کارمل روشنفکران تاجک درجناح پرچمی ها در آن دوره نقش و نفوذ خود ها را در حاکمیت وقت شدیدآ تقویت نمودند و رابطه و تماس مسعود بوسیله این عناصر علی رتبه حزبی ودولتی با استخبارات و نظامیان شوروی مقیم افغنستان برقرار ساخته شد. این تماس و ارتباط مسعود در زمان حکومت نجیبالله بیشتر از گذشته با منابع استخبارات شوروی با امضای معاهدات مخفی میان جانبین تحکیم گردید. که یکی از عوامل اساسی تقویت نظامی وی بحساب میآید. قبل از سقوط رژیم نجیبالله در کابل نیز افراد برجسته تاجک تبار که در مقام های عالی حزبی – دولتی و نظامی قرار داشتند پیش از پیش با مسعود در باره همه مسا یل و شرایط سقوط حکومت کابل به موافقه رسیده بودند. که در شعله ور نمودن و تشدید جنگ ها برعلیه مردم هزاره و ازبک در شهر کابل از طرف مسعود نیز توسط این عناصر دولتی سابق واستشاره حکومت روسیه سازماندهی میشد و نقش عمده را در تشدید جنگ های شهر کابل روس ها و افراد وابسته به آنان در داخل حکومت سابق بعهده داشتند. تنظیم رابطه مخفی مسعود با روسها و آماده سازی مسافرت ربانی در راس یک هیات شامل نمایندگان تنظیم ها ی مختلف به مسکو پیش از سقوط رژیم کابل در حقیقت همه زمینه چینی این کار ها برای نزدیک نمودن بیشتر مسعود با مسکوبوده است که توسط این عناصر دولتی سابق سازماند هی میگردید . مسعود همیشه از کمک های بی دریغ و فراوان شوروی ها بر خوردار بوده است که بجای حزب دموکراتیک خلق بالای مسعود سر مایه گذاری وسیع از طرف روسیه صورت میگرفت . همچنان آقای ربانی با نشان دادن خود به صفت چهره بنیاد گرای اسلامی در دوران جهاد و بعد از آن کمکهای عربستان سعودی و دیگر ممالک عربی خلیج را جلب میکرد .

مسعود از نگاه نژادی و زبانی خود را با ایرانی ها را نزدیک کرده و کمکهای زیادی را در زمان جهاد و زمان جنگهای میان تنظیمی از ایران بدست میآورد . اما ایرانیها هم زمان با جنگ شورای نظار علیه حزب وحدت در شهر کابل از هم نژاد وهم زبان خود یعنی از مسعود در برابر مردم هزاره بی گناه دفاع میکرد و تمامی فعالیت نمایندگی های حزب وحدت را درآن دوره بداخل ایران غیر رسمی و قدغن نموده بود. مسعود عامل تمامی بد بختیها و نفا ق ملی و جنگ های خونین قومی – قتل عام ها- وکوچ اجباری و زمین سوخته در افغانستان است مسعود عامل اصلی و تقویت کننده گروه طالبان بوده است زیرا مسعود بوسیله قوماندانانش در چمن قندهار طالبان را خیر مقدم گفت و شهر قندهار بر اساس هدایت مسعود به طالبا ن تسلیم داده شد الی رسیدن طالبا ن به دروازه های کابل مسعود شخصآ به پیش واز شان در میدان شهر جهت مذاکره با آنان رفت ربانی طالبان را فرشته نجات نام داده بود . مسعود میخواست از نیروی طالبان برای سرکوب مردم هزاره کابل و نیروهای جنبیش شمال در کابل استفاده کند . که چنین هم کرد. چون نیروهای مسعود توانایی نظامی خود را در جنگ دادخواهانه مردم هزاره وازبک از دست داده بود و خواست که از طالبان برای تار ومار نمودن این نیروهای جنگ کشته و دلیر بهره بگیرد . بنآ مسعود را میتوان عامل تمام بد بختی های کشور دانست.

یکی از بیرحمیهای افراد نظامی مسعود را میتوان در جنگ کابل تذکر داد که بعد از اسیر نمودن یکتعداد از افراد ملکی مردمان هزاره وازبک شهرکابل را به جرم هزاره و ازبک بودن شان بوسیله نظامیان شورای نظار به اسارت گرفته شدند . و این اسیران را که شامل ده ها تن از جوانان و مردان کهن سا ل هزاره و ازبک میشدند دربین دو کانتینر جابجا کرده و بطرف پنجشیر انتقال میداد که در مسیر راه قبل از رسیدن به پنجشیر یکی از قوماندانان مسعود هدایت داد تا هر دو کانتینر را آتش بزنند و میگفت که در پنجشیر برای هزاره ها وازبک های اسیر نان نداریم تا به آنها بدهیم این اسیران ترکتبار هزاره وازبک همراه با کانتینر ها یکجا بطور وحشیانه ء با آتش سوختانده شدند .مسئولیت فاجعه تسلط طالبان، نسل کشی ها، قتل عام و تصفیه های هولناک قومی و نژادی توسط گروه طالبان، و بخصوص شورای نظار بیشتر متوجه روشنفکران ونخبه گان سیاسی قوم تاجک است، که با بی مسئولیتی تمام در قبال این حوادث موضع خصمانه گرفته است .

در باره جبهه ملی پیش از تشکیل آن آقایان بشیر بغلانی و فضل احمد طغیان مسافرتی چندین ماهه به تاجکستان انجام دادند وبه اشتراک مقامات روسی – تاجکی و ایرانی شورای متحد ملی را بوجود آوردند و قبل از ایجاد جبهه ملی و بعد از تشکیل شورای متحد ملی که با هدایت مقامات روسیه –ایران و تاجکستان بعد از رفت آمد مکرر آقایان بغلانی و طغیان در شهر های کابل- مزار شریف و بازگشت به شهر دوشنبه با مشوره دوام دار با عناصر برجسته رهبران احزاب اسلامی و احزاب غیر دینی قوم تاجک شورای متحد ملی و جبهه ملی را تشکیل و برنامه کاری این دو نهاد سیاسی را بوجود آورده شدند. مارشال فهیم که در زمان ببرک کارمل در خاد کار میکرد در مشوره با عناصر تاجک تبار داخل دولت واستخبارات شوروی بحیث مهره دومی بعد از مسعود در میان شورای نظار جابجا گردید و تا هنوز هم وی یکی از مهره های عمده روس هاویکی از عناصر قابل اعتماد روسیه در افغانستان بحساب میآید. فهیم نسبت به سایرین نقش تعین کننده در ایجا د جبهه متحد ملی مطابق هدایت مقامات روسیه داشته است . طوریکه او درجنگهای دهه نود میلادی در شهر کابل عنصر اسا سی وتصمیم گیرنده بعد از مسعود بود وفعلا نیز در تشکیلات شورای نظار فرد مهم و کلیدی شمرده میشود .و در همآ هنگی فکری و سیاسی میان افراد سیاسی تاجک تبار عنصریست که حرف اخیر و نهایی را میگوید .

تذکر گذرا بالای کار کرد های ضدملی قوماندان عطا محمد

در ولایت بلخ شرایط سیاسی که از طرف قوماندان عطا محمد ایجاد گردیده شباهت زیاد با دهه نود شهر کابل دارد که از طرف وی بر ضد مردم ترک تبار هزاره و ازبک در ولایت بلخ بوجود آورده شده است . شرایط زندگی را برمردم هزاره و ازبک هر روز تضیق کرده تا این دو قوم مجبور به ترک ولایت بلخ گردند و خانه و زمین آنان را با بهانه های گوناگون ضبط کرده و به اقوام تاجک تسلیم میدهد.اقوام تاجک را از دیگر مناطق کشور و مهاجرین تاجک تبار مقیم ایران و پاکستان دعوت و تشویق میکند تا در ولایت بلخ زمین بگیرند و در شهر مزار شریف سکونت اختیار نمایند و بدین ترتیب ولایت بلخ را بیک ولایت کاملا تاجک تبار تبدیل کرده است . از آقای عارف ذره بین و نور احمد رجا سوال میشود اگر مردم هزاره در هرات مسکن گزین نشوند پس در کجا بروند چون ولایت بلخ به تاجکستان دومی مبدل شده است .

در باره قوماندان اسمعیل خان به اصطلاح امیر شما لغرب :-

تورن اسمعیل خان یکی از اعضای ر هبری جمعیت اسلامی و از مهره های قابل اعتماد سپاه پاسداران ایران بوده و در حقیقت امیر مشترک شمالغرب از طرف جمعیت اسلامی و سپاه پاسداران ایران درهرات تعین وجابجا گردیده بود. قوماندان اسمعیل خان همیشه از کمکهای بی دریغ نظامی و اقتصادی ایران برخوردار بودکه با عنایت و کمک ایران امارت وی در شمالغرب کشور استقرار یافته بود. وی در جریان سال های آغازین امارت خود در شمالغرب افغانستان به تعدادسه هزارو پنجصد تن هزاره های مهاجر برگشته از ایران را در میان را ه – هرات و قندها ر قتل عام نمود و در طی مدت همان سال ها تمامی ملکیت های غیر منقول مردم هزاره ساکن در هرات را ضبط کرده است . سال 1993- میلادی تورن ا سمیعیل خان از طرف شبانه در راس یک قوای نظامی مجهز بالای اهالی یکصدو پنجاه فامیل مردم هزاره که به قریه پشمکه شهر زرنج ولایت نیمروز زبست داشتند حمله کرد ه و به جرم هزاره بودن همه آنها را بطور بی رحمانه قتل عام نموده است. همچنان درین سال اسمعیل خان به تعداد بیش از یکهزارو هشتصد تن از مردم مهاجر ازبک برگشته از ایران را دربین راه هرات و بالامرغاب بجرم ازبک بودن قتل عام نموده و تمام اموال و دارایی ایشان را به غارت بر ده است .

آقای عالم می نویسدکه:- در زمان اقتدار استاد ربانی، افغانستان به شاخه ها وجزایرمتعدد قدرت تقسیم شده بود، که بیشتر ولایات شمال در حیطه تسلط جنبش ملی- اسلامی افغانستان به رهبری جنرال عبدالرشید دوستم، ولایات شرقی افغانستان، توسط شورای جهادی مشرقی به رهبری حاجی عبدالقدیر، برخی از ولایات در جنوب افغانستان توسط مولوی حقانی، ولایات دیگر توسط برخی قومندانان جهادی و تنظیم های دیگر و مناطق هزاره نشین توسط حزب وحدت اسلامی و حرکت اسلامی اداره و رهبری میگردیدند.

به جواب نویسنده محترم باید گفت که ایشان خود یکی از روشنفکران تاجک تبار است و دها تن دیگر از روشنفکران تاجک در کنار جنبیش شمال جنرال دوستم امتیازات سیاسی و اقتصادی را تصاحب کرده بودند و جناب شان از طرف جنبیش شمال بحیث معاون کمیسیون اقتصادی جنبیش و بعدآ بصفت ریس بار چالانی حیرتان و بالاخره ریس گمرک مزار شریف مقرر بودند و آقایان فضل احمد طغیان و نجیب الله مسیر همه کاره جنبیش بعد از دوستم بودند و تمامی امتیازات پولی و سیاسی جنبیش را خود و دیگرروشنفکران تاجک تبار از آن خود کرده بودند و رهبری جنبیش را درمحاصره سیاسی خود ها داشتند یعنی سیاست حکومت ربانی از طریق شما و رفقای تان در شمال تطبیق میگردید.سرنوشت شهر کابل منحیث مرکز اداری و سیاسی کشور بدتر ازین بود.

نویسنده محترم درین مقاله خود بیشتر به دفاع از حکومت آقای ربانی می پردازد و مسئولیت آنرا هم به گردن اتنی های ترک تبار هزاره و ازبک تعبیر و تفسیر میکند.در تمام مناطق و توسط همه گروه های مسلح مربوط به احزاب وتنظیم ها، این جنایات تکان دهنده و هولناک صورت گرفته است اما در درون شهر کابل چنان جنایات تکان دهنده و هولناک صورت گرفته است که به قلم آوردن آن کاری است مشکل.

آیا نویسنده محترم از قتل عام افشار و چنداول و سوزاندن دسته جمعی در کانتینرهای فلزی توسط گروهای مسلح شورای نظار مسعود وربانی اطلاع ندارند؟ که درباره سوختاندن دو کانتینر اسیرا ن بالا تذکر رفت. چون شورای نظار و متحدانش عامل اصلی تداوم جنگ در تمامی مناطق کشور از جمله در شهر کابل بوده است زیرا برتری خواهی قومی رهبران تاجک به غلیان آمده بود. روشنفکران تاجک خود با بغض و کین مصروف پاشیدن تخم نفاق و تعمیق زخم های ناسوری هستند که مشتعل شدن دوباره آن به نفع هیچ یک از اقوام کشور نیست .

عمل جنایکارانه جمعه خان همدرد والی سابق شبرغان در قتل عام مردم بی گناه شبر غان که بطو ر مستقیم توسط وی ا نجام شده است گناه نا بخشید نی است ولی کارنامه های جنایت کارانه مسولین دولتی تاجک تبارهم در ین زمینه از آفتاب کرده روشنتر است که برای سر کوب و تضعیف اقوام ترک تبار هزاره و ازبک بار ها تکرار گردیده اند نقش خصمانه ودشمنانه ضرار احمد مقبل وزیر داخله کنونی در باره قتل عام مردم شبرغان وصحبت های او از طریق رسانه های جمعی درین باره و هم چنان نقش مخفیانه وغیر مستقیم عطامحمد والی بلخ از طریق سربازان و افسران وابسته به خودش که در قطعات قول اردو ی شمال جا بجا میباشند در حادثه خونین شبر غان با شفافیت کامل به نظر میر سد وواضح است که این هر دو تن اعضای شورای نظار و جمعیت اسلامی هستند و هردوی شان نقش هدایت کننده را درقتل عام مردم بی گناه شبر غان بدوش داشتند .

نویسنده مقاله مینویسدکه:-

یک مورد دیگرهم ارائه مقالات عریض و طویل بر علیه جبهه ملی است.آنهم به این دلیل که، چرا یک تاجک به طور موقت رهبری آن را بدوش دارد.در حالیکه یک دید گذ را به تشکیلات این جبهه میرساند، که جبهه ملی، تمام اتنی ها و قومیت های افغانستان را در بر می گیرد. این تبلیغات در حالی صورت میگیرد، که این روشنفکران برای یک بار هم اتحاد سیاسی رهبران اتنی خود را با حکمتیار، سیاف، طالبان وکرزی و در دنباله روی کامل از سیاست ها وعملکرهای امریکا، انگلیس و پاکستان محکوم نکرده اند. ما عادت کرده ایم در هر تشکیلات، که رهبران انتی و قومیت خود ما شرکت نکرد باید به آن نفرین بفرستیم.

درین باره بایدگفت که ایجاد جبهه ملی نیز بر اساس اندیشه های تک قومی تاجکی بر بنیاد نظریات دهه نود میلادی صورت گرفته است که از میان جامعه هزاره همان دشمنان دیرینه این مردم که در دهه نود مورد استفاده قرار گرفت دوباره ازین افراد بردران تاجک زیر نام نمایندگی از قوم هزاره بهره برداری کرده است که این افراد بطور قطع نه دیروز ونه هم حالا از مردم هزاره نمایندگی کرده می توانند.روشنفکران تاجک تبارکه برای خود حق میدهند زیر نام هاو اصطلاح دموکرات و ملی باعلاوه کردن یک متر پیشوند دموکراتیک در نام سازمانهای به اصطلاح چپی وبا عنوان کردن مفاهیم ملی ، میهنی و اسلامی و پیشوندهای عریض و طویل در کنار نام احزاب، اقدام و به نفع قوم وتبار خو د درین سازمان ها مصروف فعالیت شوندولی برای دیگران آن را لازم نمی دانند و باید دیگران زیر رایت ایشان قرار گیرنددر غیر آن حکم ارتدادشان را صادر میکنند . چرا نویسنده با بغض و تعصب دیگران را میبیند و از کنار خودیها با چشم بسته میگذرد. تا هنوز چیزی از انحصار قدرت سیاسی توسط این گروه قومی تاجک تبار در حاکمیت کنونی کاسته نشده نمی دانیم که این رئشنفکر تاجک تبار چرا گریبان پاره میکنند.

آقای عالم خود نیز از جمله اعضای نیکتایی دار شورای نظار و جمعیت اسلامی میباشد گرچه ظاهرآ بعضی اوقات تمثیل و اکت روشنفکر مستقل سیاسی را نیز مینماید. که نمی توان بدان اعتماد کرد زیرا برادران تاجک افراد چپ و راست آن همه در یک صف واحد سیاسی قرار دارند . ولی برای فریب دیگران جنگ های زرگری میان همدیگر میکنند نباید اشتباه نمود.گرچه ازین قماش عالم ها بنام های مستعار عارف ذره بین ها و بامی ها وغیره تبلغات دشمنانه را در سایت های خبری بیرون مرزی و داخلی بار ها انجام داده اند که همه شان همان شورای نظار ی های نیکتایی دار هستند .که بعضآ خود ها را در عقب نام های مستعا ر پنهان می نمایند.

اقوام ترک تبار به این باورند که مستبدین و جانیان قتل عام ها اگر از میان برادران پشتون ویا تاجک باشند برای مردم بی گناه ترک تبار هزاره واز بک کدام فرق ندارند چون هردو علیه مردم بی گنا ه جنایت میکنند اما مردم ترک تبار از برادران تاجک به خاطر آن گلایه دارند که چرا زیر شعار زبان – فرهنگ و مذهب مشترک با هزاره و ازبک بنام دوستی ودر لباس خودی قتل عام افشار – چنداول – وشبرغان را انجام دادند - چون برادران پشتون ما بنام طالب و افغان ملت و حکومت خاندانی به صفت دشمنان تاریخی مردم ترک تبار معلومدار و آشکار است که آنها نیز خصومت و دشمنی علنی خود هارا پنهان نمی کنند ومردم ترک تبار هم آنان را به حیث دشمنان تاریخی خود ها میدانند .

چنانچه در سایت وزین کابل پرس میخوانیم که:-

همکاری نکردن ها و کارشکنی های احمدشاه مسعود با جناب مجددی به عنوان اولین رییس جمهور مجاهدین باعث دل آزردگی های آشکار وی از جریان جمعیت اسلامی و شورای نظار احمدشاه مسعود شد. این مسایل تا حدی از طرف مسعود پیش رفت که انحصار گرایی قومی و سیاسی وی را برهمه برملا ساخت. بگونه ای که جناب مجددی در بیانیه پایانی دوره ریاست جمهوری خود با صراحت تمام شخص احمد شاه مسعود را متهم به انحصار گرایی قومی ونفاق افکنی سیاسی وملی در افغانستان کرد. و از وی گلایه های کلانی را در برابر خبرنگاران دنیا برشمرد.(کتاب اردو وسیاست، نبی عظیمی صفحه 434)انحصار گرایی های قومی و سیاسی احمدشاه مسعود باعث درگیری های شدید قومی و زبانی درکابل شد. این مساله نه تنها به جنگ مسعود با حکمتیار محدود نماند که پای هزاره ها و ازبک ها را نیز به میان کشاند. مسعود در پی انحصار گرایی های خود حتی برعلیه نیروهای ازبک تبار دوستم که روزی همکار وی بود هم اقدام نظامی کرده و نیروهای جنبش شمال را از کابل بیرون کرد. اما در جنگ های خونین وحساب شده ای خود برعلیه مردم هزاره در غرب کابل هیچ توفیقی نیافت. تا این که با همکاری نیروهای طالبان و عهد شکنی آنان با عبدالعلی مزاری موقعیت نظامی هزاره ها را از کابل به شکست کشاند.

همکاری و دریافت کمک های نظامی و سیاسی جمعیت اسلامی از کشورهای ایران، هند و برخی از کشورهای اروپایی نیز در همین راستا قرار می گرفت. با وجود آن که نسبت به دولت ایران از اشتراکات زبانی و رقابت های سیاسی با پاکستان نیز به خوبی بهره برداری می کرد. البته سرمایه گذاری های پاکستان نسبت به حزب اسلامی و شخص حکمتیار در نهایت بی نتیجه ماند در حالی که سرمایه گذاری ها و عاقبت اندیشی های کشورهای شوروی (روسیه)، هند و ایران نسبت به جمعیت اسلامی و شخص مسعود به خوبی پاسخ داد. با این تاسف که تغییر سیاست مسعود از همکاری با روس ها و روی آوردن به کشورهای اروپایی- آمریکایی در نهایت امر باعث از دست دادن جان وی شد. امری که تاهنوز هم در مورد حکمتیار عملی نشده است.پیروزی مجاهدین درکابل با حاکمیت بالا دست احمدشاه مسعود همراه بود. چیزی که هرگز مورد تحمل حکمتیار قرار نگرفته بود. البته مشکل دیگر حکمتیار این بود که همکاری و توانایی های جریان های غیر پشتون را بکلی نادیده می انگاشت. امری که به خوبی توسط مسعود درک شده و با رندی خاصی مورد بهره برداری وی قرار گرفت. پیروزی بالا دست نظامی مسعود در کابل معلول دو امر مهم بود: اول همکاری نیروهای نظامی هزاره و ازبک در تصرف کابل که البته بعدها توسط مسعود بکلی فراموش گرفته شد. دوم وجود نیروهای تاجیک تبار در دولت نجیب و شخص نبی عظیمی. ایندو عامل اصلی در تسلط نظامی مسعود بر کابل بود. در عین آن که ذهنیت منفی مردم کابل و نیروهای نظامی دولت نجیب نسبت به حکمتیار و تبلیغات اغوا گرایانه جمعیتی ها و دست اندرکاران رسانه های تاجیک تبار کابل برای مثبت جلوه دادن جریان شورای نظار نیز بسیار تاثیر گذار بود. اما در این میان مهمترین عامل همان همکاری نیروهای نظامی ازبک وهزاره با مسعود بود. این همکاری نتیجه عهدها و توافقات مسعود، مزاری و دوستم در جبل السراج بود که بعد ها توسط مسعود بکلی نقض شده و حتی برعلیه هزاره ها و ازبک ها مورد استفاده قرار گرفت.سیطره نظامی مسعود بر مناطق حساس شهرها و حتی اشغال موقعیت های نظامی کوه های مشرف برکابل توسط نیروهای مسعود عامل اصلی موفقیت وی در کابل به حساب می آمد. روشن است که این امر هم در نتیجه طرح ریزی های حساب شده و همکاری بی دریغ نیروهای کمونیستی و شخص نبی عظیمی صورت گرفته بود. و اقدام مسعود نسبت به محاصره کابل هم نشاندهنده این امر بود که وی در صدد جنگ های منظم وتصفیه حساب های جدی با سایر احزاب جهادی است. درحالی که سایر رهبران احزاب و جریان های جهادی فکر چنین مساله ای را نکرده که از این نظر شاید یک اشتباه تاریخی و نظامی را مرتکب شده بودند.

نگاریش مقالهء حاضربجواب نوشتهء آقای عالم و سایر نویسندگان تاجک تبار است که بر نظریات قوم پرستانه ونژاد گرایانه خو دها طی نوشته های خصمانه ءبه نا سزا گویی بر علیه مردم هزاره پرداخته اند تا این مقال جواب قانع کننده باشد به نوشته های دشمنانه آنان درین زمینه تا اداء دینی باشد از جانب من به پیشگاه مردم عذاب دیده ترک تبار هزاره وازبک کشور و از خداوند لایزال استدعا دارم که عدالت و انصاف ملی را در افغانستان پیروز سازد .

ومن الله التوفیق

بیک نظر

رویکرد ها

- سایت آریایی تحت عنوان شایعه پردازیهای بی پایه در مورد انحصار قدرت سیاسی توسط تاجک نویسنده :- عالم

- سایت کابل پرس زیر عنوان تحلیلی از:سرگردانی های سیاسی گلبدین حکمتیار نويسنده: نور احمد شادمان

- هفتم - ماه –دلو – سا ل 1386- هجری شمسی – شهر کابل

(برگرفته از کابل پرس)



هیچ نظری موجود نیست: