۱۳۸۸ فروردین ۲۶, چهارشنبه

بنام خدا
رسوایی فکری روشنفکران
قبل از آن که به اصل نقد روشنفکران بپردازم لازم می دانم که نکاتی را ذکرکنم تا مسئله شفاف تر شود وموضع شخصی من نیز شفاف باشد:
1 – حق اظهار نظر ازهستی شناسی گرفته تا جزئی ترین مسائل حیات اجتماعی،حق هر انسان است وانسانیت انسان در همین عقلانیت او است وفصل ممییز منطقی انسان از دیگر همنوعان خود همین ناطقیت(یعنی قوه تعقل) می باشد .اظهار نظرهای که در این مدت از طرف طیف روشنفکر وجامعه روحانیت ،درنقد وتأیید قانون احوال شخصیه شده است ،حق انسانی آنان بوده واز آن نظر که حق انسانی ایشان بوده قابل احترام است.
2 – جامعه زمانی قانون مند وقانون محور می شود که روشنفکران آن جامعه چشم بینای جامعه ومنتقدان سیاست های حکومت باشند نه سربازان فرهنگی حکومت.
3 – نقش روشنفکران در ساختن جامعه ی مدنی قابل انکار نیست وتاریخ برشانه های ستوار روشنفکران علم ظفر افراشته است.
4 – روشنفکران واقعی پیغمبران زمان خویش است.
5 من قبلا در باره متولیان مذهب سخن گفته ام .پس نظر من در باره متولیان مذهب نیز روشن است.
9 – من در این نوشته هاجزبیان حقیقت وحق(آنگونه که خودم می دانم ومی پندارم ،ادعای رسیدن به حق ناب را هم ندارم ) هدف ونظری دیگر نداشته وبا هیچ کس دشمنی شخصی وتعهد نوکرمأبانه وعقد حزبی ندارم.
10- دراین نوشته ها روی سخن با افراد نیست بلکه با جریان وطیفی فکری است.بنابر این ، نه فردی معین ونه حزب مشخص مورد نظر ونه حب وبغضی مذهبی وکینه ملی وعقده های قومی درکار است.

نمی دانم ،چه تقدیری در کار بود که«قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان» در این برهه از زمان ومقطه از تاریخ ،به تصویب مجلس برسد ورئیس جمهور افغانستان آن را توشیح نماید، تا «متولیان مذهب» و هم «روشنفکران وارداتی» به یکسان رسواشوند.
قبلا درباره ی رسوایی اخلاقی متولیان مذهب سخن گفته ام ودر این نوشته ،درباره رسوای فکری روشنفکران سطر وشطری می نویسم تا وجدان های بیدار وملت شریف وفهیم افغانستان خود قضاوت کنند و رسواگردد هرآن کس که در ا و غش باشد.
باتصویب قانون احوال شخصیه شیعیان افغانستان ،غوغاساری مذهبی ،شعبده بازی روشنفکری ،زورگویی جهانی ،هیتلیریسمی نظامی ،سزاریسمی ناتو، و سیاست موش وگربه ی سیاستمداران درسایه آغازشد.
آنچه که باعث تأسف ودریغ ودرد است ،رسوایی فکری جریان روشنفکری جامعه افغانستان می باشد وبخصوص جریان روشنفکری مذهبیانی که سالیان سال برسرسفره امام زمان نشسته واز این طریق امرار معاش کرده وببرکت همین سفره به مقامات علمی(اگر با تسامح به این واژه مقدس نظر کنیم) وسیاسی رسیده اند.ولی می بینیم که اکنون سکولارتر از سکولاران دانشگاهی وغربی شده اند وبرای این که به اندک جیفه دنیایی برسند چه دروغ ها که برزبان نمی رانند ،چه سفسطه که به براه نمی اندازند،ازهیچ خیانت دریغ نمی دارند وواقعا این شعر علامه اقبال در باره این نمک به حرامان حوزه ای وروشنفکران از غرب برگشته ی قلاده بندان استعمار وحماران بی پالان استحمار صادق است:
من ندیدم سگی پیش سگی سرخم کند
.........آدم ازطمع بندگی آدم کند
قانون احوال شخصیه هزاره ها ورسوایی فکری روشنفکران
اما رسوایی فکری روشنفکران، درجریان اخیر کشور ،رسوایی و واپسگرایی اخلاقیی است که نمی توان ازآن چشم پوشید وبرای ملت ووجدان های بیدار نسل امروز وفردای افغانستان ننوشت وبه عنوان یک چالش تاریخی ،این جریان روشنفکری را،به تاریخ ثبت نکرد وآفتاب حق وحقیقت را بر آن نتاباند.
قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان،دقیقا چهار سال است که نوشته شده ودقیقاسه سال است که در معرض دید وداوری قرارگرفته است چون در تاریخ1385ودرشماره 12 مجله«معرفت دینی» چاپ کابل چاپ شده وشخص وزیر عدلیه جناب آقای سروردانش همین متن پیش نویس را به طیف های روشنفکری حوزوی وروشنفکران از غرب برگشته داده وبه سفارت خانه های خارجی برای پول گرفتن برده است.
حال سؤال اصلی از جریان سکولار های مذهبی وسکولارهای حقوق بشری این است:
1 چرا تاامروز این متن را نقد نکردید؟
2 – چرا شما بعد از آن که کشورهای غربی ومؤسسه های خارجی تبشیری ،این قانون را مخالف ارزش های غربی (منتها بانام حقوق بشر)خواند ؛ ازخواب بیدار شدید ؟
3 – این سکوت سه ساله شما واین غوغاساری وزوزه کشیدن های حقوق بشری شما نشان از این ندارد که شما هیچ اندیشه ی از خود ندارید ودستوری فکرمی کنید؟به قول حافظ:
بارها گفته ام وباردگر می گویم
که من دل شده این ره نه بخود می پویم
درپس آینه طوطی صفتم داشته اند
آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم
شما طوطی صفت گفته های بیگانگان را هجاکردید بدون آن که بیندیشید که این هجا کردن چه معنادارد ودارای چه ارزش وضدارزش است؟
دوست ندارم از واژگانی استفاده کنم که بوی خشونت وبی ادبی استشمام گردد.اما واقعیت های موجود انسان را وامی دارد که علی رغم میل باطنی خود سخن بگوید وبه قول معروف «حق تلخ است» باید بسیار چیز های دیگر را نیز گفت.
این روشنفکران غوغاسالار ما ،با این موضع گیری خود ونشخوار کردن سخنان بیگانگان ،این ذهنیت را بر انسان القاع می کند که این ها مزدوران بی مواجب ونوکران وغلامان حلقه بگوش کاخ نشینان دیار فرنگ اند ونه روشنفکران درد مند جامعه افغانی ورسالت بدوشان زمان شناس وجامعه سازان فرهنگ آفرین.
این ذهنیت مقرون به یقین آبشخورش همان سکوت سه ساله این حضرات از فرنگ برگشته وحجج اسلام های سکولار قم نشسته ومشهد نشین وحقوق بشر خوان است.
این روشنفکران فرنگی وآخوند بچه های آب کشیده ،اگر نوکر بیگانگان نباشند چرا در این سه سال یک کلمه درباره این قانون بی زبان ننوشتند وآن را زیر ذره بین نقد به ازمون وخطا نگرفتند؟
مگر پیش نویس همین قانون ،در مجله معرفت دینی چاپ نشده بود؟پس چرا در همان روز ها این روشنفکران حقوق بشر این قانون ضد بشر را نقد نکردند ونقص های آن را آفتابی نساختنند ودر معرض داوری خرد ورزان قرار ندادند؟
چرا این روشنفکران ،این قانون را قبل از رفتن به مجلس باحقوق بشر مقارنه نکردند وبرای ملت روشن نساختند که این قانون قانون قرون وسطای وضد ارزش های عام بشری است.
چرا آن هنگام که در مجلس برده واز مجلس دوباره به وزارت عدلیه برگردانده شد ،این روشنفکران سخن از تجاوز جنسی مردان به زنانش نگفتند وفقط وفقط زمانی این واژه های کرامت سوز را به زبان راندند که باداران غربی اش این سخن را دردهان این طوطی های دست آموز خود طاپه کردند.
نوکری بیگانگان
چنان سکوت وچنین غوغاسالاری ونشخوارکردن کلمه به کلمه ی سخنان بیگانگان ،حکایتی غیر از مزدوری وبندگی بیگانگان دارد؟مگر نوکری ومزدوری عریان تر ازاین هم وجود دارد؟
براستی که بزرگان ادب فارسی درباره دونان که برای دونان کمربندگی به خدمت دونان بسته اند؛چقدر عمیق وژرف سروده :
مردن از هرچیز درعالم بترباشد ولی
بنده بیگانگان بودن زمردن بدترباشد « بهار»
آنچه شیران را کند روبه مزاج
احتیاج است احتیاج است احتیاج «عطار»
آبرو هرگز ندارد آنکه درهرصبح وشام
پیش دونان پشت رابهر دونان خم می کند «فرخی یزدی»
بهردونان به خدمت دونان کمرمبند
یعنی خدانخواسته خم تاکمرمباش «فیض کاشانی»
هیچ دانی کزچه باشد عزت آزادگان
ازسرخوان لئیمان دست کوته کردن است «ابن یمین»
آری قصه ی روشنفکری جامعه مااین است که برسرسفره لئیمان نشسته وبرای دولقمه نان کرامت انسانی وشرافت ملی خود را رایگان می فروشند وهر چه آن استادان ازل می گویند این طوطیان دست آموز آن را بی کم وکاست تکرار می کنند.
ادمی وقتی تن به پستی داد به قول مولانای بزرگ پستی را هم شرف می پندارد:
آخرآدم زاده یی ای ناخلف
چند پنداری تو پستی راشرف «مولوی»
راستی خردورزی را رهاکردند وطوطی وار سخن گفتن چه شرفی است که این جماعت در پیش گرفته اند؟ مگر حکما وخرد ورزان عالم وعقلای بشر نگفته اند که آدمیت آدم در تفکر آزاد او است؟ وسعدی بزرگ وشاعر جهان دیده ادب فارسی چه زیبا سروده است:
آدمی راعقل باید دربدن
ورنه جان درکالبد دارد حمار «سعدی»
همان قافله سالار روشنفکری وعقلانیت معرفت بشری ،«دکارت» نه گفت :
من می اندیشم ،پس هستم»
پس شما چرا اندیشدن را رها کرده اید وبه قول مولانا ی بزرگ، شیران علم شده اید وباد وبود شما از باد دیگران است:
ماکه شیرا نیم وشیران علم
حمله مان از باد باشد دم بدم
افغانستان روزگاران گذشته گهواره تمدن ،اخلاق،فرهنگ،دانش وفضیلت بود وخداوندگاران عقل وخورشید های تابان فضیلت وکمال را دردامان خود تربیت کرده بود که جهان به آن فرزندان فضیلت وتاریخ سازان تاریخ عقلانیت بشر افتخار می کنند وحاکمان واقعی دنیای روح وفرمان روایان سرزمین های «دل »و فاتحان«قاره های نامکشوف روح» مولانا ،ناصر خسرو،سنایی،رابعه بلخی،ابوعلی سینا،فارابی،ابوریحان بیرونی،خواجه عبدالله انصاری و...هستند.
تجاوزجنسی در فرهنگ اسلامی –افغانی چیست؟
اما امروز دنیا با این ملت شریف وسرزمین فضیلت ها وگهواره تمدن چه بی شرمانه بازی می کنند وچه نسبت های نارواکه به این ملت بزرگ وتمدن آفرین نمی دهند.
آستخوان سوزتر ازاین بی شرمی و وقاحت مؤسسه های تبشیری،سفارت حانه های برده پرور، بی شرمی ووقاحت وبی خردی آن جماعتی هستند که چشم بسته نوکری می کنند وناشنیده همان را هجا می کنند که بر آنان دکته می شود.
این به اصطلاح روشنفکران حقوق بشر خوان نمی دانند که تهمت تجاوز جنسی به مردان افغانی ،دامن گیر خود همین کرهای بی زبان وکورهای بی اراده نیز می شود؟مگر همین های که این سخنان سخیف بیگاگنگان را تکرار می کنند خود فرزندان همان مردان وزنانی نیستند که امروز غربی ها آداب زناشوئی آنان را تجاوز جنسی می نامند؟ مگر تجاوز جنسی در فرهنگ اسلامی افغانی چه معنادارد؟غیر از نامشروعی؟پس بنابر این تعبیر بیگانگان وتکرار طوطی وار این جماعت ،خود این جماعت همه ی فرزندان نامشروع هستند.این روشنفکران تاریک اندیش این را نمی دانند یا اجازه دانستن ندارند؟
اگر نمی دانند حق غوغاسالاری وزوزه کشیدن هم ندارند واگر اجازه فکرکردن ندارند پس از جرگه انسانیت خارج اند ودر شمار همان کلام نورانی خدا قرار دارند که می فرمایند:
مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (سوره جمعه آیه ٥)
داستان آنان داستان همان خر های هستند که برآن خرها کتاب های بارشده باشد که آن خران نمی دانند محتوای آن کتاب ها چه هست. چه بد جماتی است این جماعت که آیت خدا را تکذیب کردند .خدا گروه ظالمان را هدایت نمی کنند.
براستی که چه بدبخت مردومی هستند آن جماعتی که کرامت انسانی خود را رهاکرده وعنان اندیشه خود را به دست بیگانگان می دهند وعقل خداداد خود را درقمارخانه نوکری برباد می دهند.
طیف روشنفکران وآخوند بچه های «دلار» پرست ،هیچ سخنی منطقی برزبان نراندند ونقد علمی نکردند،اندیشه نوین در حوزه جامعه مدنی ارایه ندادند وفقط وفقط پس خورده غارت گران،استعمارِاستحمارگروهمجنس بازان را کلمه به کلمه تکرار کردند وبی شرمانه بر ارزش های ملی ومذهبی خط بطلان کشیدند.
نقص قانون احوال شخصیه شیعیان واشتباه آقای محسنی
قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان نمی تواند دارای نقص نباشد چون این قانون را ده تن از فرزندان دانشور هزاره با نظارت گاه وبیگاه آیت الله محسنی تدوین وتهیه وتبویب کرده اند وناگفته پیدا است که یک متن قانونی مثل این قانون ، کاریک گروه ده نفره ونظارت گاه وبیگاه یک نفر مثل آیت الله محسنی نیست بلکه کاری مجمع علمی حقوقی ونظارت گروهی از حقوق دانان وفقهای بزرگ وزمان شناس وآشنای با فرهنگ های حقوقی جهان واعلامیه جهانی حقوق بشر است.
این که آیت الله محسنی ،(به هردلیل) برخر شیطان سوار شد وخود خواهی وخود پرستی را به حدی رساند که کار به این غوغاسالاری رسید ،جای حرفی نیست وهیچ انسان عاقلی این تکتازی وخود خواهی وفرد محوری آیت الله محسنی(باحفظ جایگاه علمی ومذهبی وکرامت انسانی ایشان) را تأیید نمی کند واین داستان همان داستان کودک وابوحنیفه امام اعظم اهل سنت است:
آورده اند که روزی امام اعظم ابوحنیفه از محلی می گذشت.در سرراه ابوحنیفه کودکی بازی گوشی مشغول بازی بود که ناگاه به زمین افتاد.ابوحنفیه پیش آمد ودست کودک را گرفته از زمین بلند کردوبالبنخد ملیحی به کودک گفت:
فرزندم هوش کرده راه پوی که به زمین نیفتی.»
کودک با شنیدن کلام امام اعظم،باهمان بی آلایشی کودکانه گفت:
شیخ! شما هوش کرده راه پویید تا به زمین نیفتید .به زمین افتادن من سهل است چون من اگر به زمین افتم یک نفر می تواند از دستم گرفته من را بلند کند.اما اگر شما به زمین افتید ،یک امت هم نمی تواند شما را از زمین بلند کنند.»
آری بزرگان اشتباه شان هم بزرگ است.آیت الله محسنی با یک اشتباه چالش های مرد افکن ورسوایی های شرم آوربه بار آورد.اگر ایشان لطف می کرد وهمین قانون را قبل از ارایه به آقای کرزی ورفتن به مجلس با همکاری دفتر آیت الله العظمی محقق کابلی ،طی یک مراسم باشکوه ،در دانشگاه خود ویا در مدرسه آقای محقق کابلی،به نقد می گذاشت وازاندیشه ورزان شیعه وسنی دعوت می کرد که این متن تدوین شده توسط فرزندان عزیز هزاره را نقد کنند ونطرات حقوقی وفقهی خودرا برای تنقیح آن در اختیار ایشان ومجمع علمی قرار دهند؛ دیگر این همه غوغاسالاری ودروغ بافی وعقد وکینه در جامعه ایجاد نمی شد.
با همه ی این نواقص واشتباهات که از ناحیه آیت الله محسنی ،بروز کرد،کارطیف روشنفکر وآخوند بچه های چمبرزده برسفره مسیحیان تبشیری نیز کاری علمی واخلاقی نبود:
چنان که قبلا گفتم این قانون نمی تواند دارای نقص نباشد چون یک گروه ده الی پانزده نفره وبا نظارت گاه وبیگاه یک نفر فقیه ،تدوین شده است واین درحالی است که تدوین قانونی چون قانون احوال شخصیه، کار یک مجمع علمی مرکب از فقها وحقوق دانان می باشد.
اما، صرف نظر از این که باید تدوین کنندکانش مورد تقدیر قرار می گرفت که نگرفت؛ کار همین گروه چند نفره شایسته آن نبود که در معرض نقد عالمانه وبررسی بی طرفانه وحقوقی قرار می گرفت؟پس چرا تهمت،چرا دروغ،چرا هتاکی،چرا بازی با عزت یک ملت،چرا مزدوری وبندگی بیگانگان،وچرا دین فروشی ودنیاپرستی به قیمت ناچیز؟
روشنفکران طوطی صفت وآخوند بچه های لمیده در مؤسسه های تبشیری،هرچه دروغ وتهمت بود نثار شخث آیت الله محسنی کردند که از نظر اخلاقی بسیاربسیار وقیحانه بود از نظر علمی هم اصلا ...بود
از نظر علمی ،بررسی یک متن (به ادعای خود همین حضرات) تابع نیات ...نویسنده نیست بلکه معیار خود متن است.ما متن را مورد کاوش علمی قرار می دهیم نه شخصیت اخلاقی وهویت سیاسی نویسنده را.
اما در ماجرای اخیر ، این شخصیت اخلاقی وهویت سیاسی آیت الله محسنی بود که مورد نقد قرار گرفت نه متن قانون احوال شخصیه .من دوست ندارم آنچه درباره ایشان گفته شده است را در این نوشته بیاورم چون بعضی از آن گفته ها به قدری بی شرمانه ووقیحانه است که عصمت قلم وطهارت اندیشه ابای از بازگوی وبازخوانی آن ها دارد.فقط کافی است که یک سری به سایت ها بزنید و به تماشانشینید که چه ها گفته شده است.
حال سخن این است که اگر این قانون دارای معیار های حقوقی اسلامی است وبا شرع وفطرت انسان تضاد وعناد ندارد،باید آن را به دیده احترام نگریست حال ناظر آن آیت الله محسنی که هیچ اگر خود شیطان باشد(واگر حق است)باید قبول کرد(الحکمة ضالة المؤمن) واگر حق نیست،آیت الله محسنی که جای خوددارد اگر خدا بگوید نباید قبول کرد. چون حق بودن خدا نیز تابع حق بودن است. این خدا نیست که حق را حق کرده باشد بلکه این حق است که خدا را حق کرده ودر جایگاه والای خدای قرار داده است.
اگر حق معیار خدایی خدا نبود ، میلیون میلیون الهه به خدایی خود ادامه می داد ند وامروز ما به تعداد انسان ها خدا والهه می داشتیم.
پس می بینید که حق چیزی نیست که معیار آن فلان شخص وبهمان آدم باشد بلکه معیار همه چیز مطابق بودن آن با حق است نه مطابق بودن حق تابع شخص باشد .چنان که مولاعلی (ع) آن آیینه خدا نما،در جنگ ایمان سوز صفین در پاسخ آن مؤمن ساده دل گفت.
اما روشنفکران طوطی صفت وآخوند بچه های چمبرزده بر سفره مؤسسه های تبشیری با این قانون، همین گونه برخورد کردند ویا برخورد با شخصیت اخلاقی وهویت سیاسی یکی از ناظران این قانون داشتند؟
این دشمنی با محسنی کار را بجای رساند که اصل قانون به کلی فراموش شد وحتی این قانون را قانون محسنی نامیدند.درحالی که آقای محسنی فقط ناظر گاه وبیگاه این قانون بود واین قانون قبلا در وزارت عدلیه دست کاری شده بود ودر شورای بررسی این قانون نیز بخش های از آن حذف شد.
کاش این قانون ماده به ماده نقد می شد
جاداشت که این قانون ماده به ماده نقد می شد ونواقص آن آفتابی می گردید ودر بازنگری این قانون زنان مجتهد وحقوق دان حضور می یافت وبخش حضانت وتمکین وحقوق متقابل زوجین را مورد بازخوانی وبازنگری می پرداختند واز دست آورد های علمی ، فرهنگی وحقوقی جهان وتمدن تکامل یافته امروز بهره می برد.
بسیار جای خوشحالی بود اگر این جماعت روشنفکر وآخوند بچه های حقوق بشر خوان آاز فقها وبزرگان شیعه می پرسید که :
آیا بین سن بلوغ شرعی که دایر مدار احکام شرعی وتکلیف دینی است و سن بلوغ جسمی وجنسی ،فرقی هست یانه؟
تمکین زن از شوهر یک طرفه است ویاطرفینی؟ وقتی زن باید از شوهر تمکین داشته باشد،نباید شوهر هم از زن خود تمکین داشته باشد؟
سرپرستی مرد دارای چه معیاری شرعی است ؟
تعدد زوجات می تواند دارای ظابطه قانونی باشد ؟
معیار حقوق اخلاقی زوجین وحقوق حقوقی زوجین چیست؟
آیا در این قانون احوال شخصیه ،بین حقوق اخلاقی وحقوق مدون زوجین خلط نشده است؟
من (تا آنجا که بررسی کرده ام ونوشته های را که درنشریات وسایت ها دیده ام)در هیچ نوشته از نوشته های این جماعت، نقد علمی وبرهان قویم حقوقی واندیشه نو نجستم جز فحاشی،تهمت،دروغ وهی حقوق بشر حقوق بشر کردن چیزی دیگر ندیدم.
البته ناگفته نگذارم که دو نوشته ی آقایان عبدالله شفایی دانشجوی دوره دکترای حقوق ،وحاج کاظم یزدانی نویسنده (من به گذشته آقای یزدانی وافراط وتفریط ایشان در حوزه اسلام شناسی ودشمنی ایشان با آقای محسنی کاری ندارم) آزاد اندیش وطن ،نوشته های بودند که سخنی برای گفتن داشتند. وای کاش دیگر نویسندگان نیز به این دو عزیز اقتدا می کردند واز رسوایی فکری وواپسگرایی اخلاقی باز می ایستادند.
انتظار جامعه از روشنفکران چه بود؟
ما از جامعه روشنفکر وطلاب دوزیستی وحقوق بشر خوان انتظار والاتر از این داشتیم که اکنون دیدیم.ما انتظار داشتیم که:
این جماعت با دانش وبینش خود جامعه را به سوی یک جامعه معنامحور وقانون سالار هدایت کنند ونه این که خود معناگریزان وقانون نشناس های هوچی گرباشند.
به فلسفه سازی نوین بپردازند.
چهارچوب های عقلانی جامعه را تبیین کنند.
عقلانی سازی وچهارچوب های جامعه سازی را مبرهن ساخته جامعه عقلانی بنانهند.
مهندسی جامعه ی امروز افغانستان را با مهندسی نوین طراز کنند.
مهندسی فرهنگی جامعه را سامان داده فرهنگ انسان محور دارای کرامت ذاتی ورو به تکامل وتعالی خلق کنند.
جامعه قانونی وراه های استقرار یک جامعه قانونی ومعیار قانونی وغیر قانونی بودن حکومت را تبیین کنند.
اصالت فرهنگ را بجای اصالت سنن نیاکان حاکم سازند.
اومانیسم را کالبد شکافی نموده باید ها ونباید های آن را تبیین نموده ووجه اشتراک وافتراق آن را بادین وجامعه دینی روشن می کردند.
10 - اعتدال وعدالت را در همه ی عرصه های سیاست واجتماع وفرهنگ ودین داری ودین ورزی،11 ساری وجاری می ساختند.
توهین به کرامت انسانی ملت افغانستان
اما این جماعت فقط به مسخره کردند ارزش های جامعه سنتی وخداباور افغانستان پرداختند وتمام سعی وکوشش این حضرات صرف این شد که استعداد نوکری کردن خود را به خارجی ها نشان بدهند وتا دلار بیش تر نصیبی شان شود وکت نوتر وشلوار اتوکرده تر برتن شان باشد ودر نبود همسران قانونی وشرعی شان کمی عشق بازی کنند تا شکم دختری در یکاولنگ دریده شود وزنی در هلمند گوش وبییش مصله گردد وفرهنگ عفت جامعه به بازی گرفته شود.
من فکرنمی کنم ماده های مربوط به وظایف زوجین، درقانون احوال شخصیه (علی رغم نواقص آن)کرامت سوز تر ازکار این جماعت با دختران وزنان نیازمند جامعه در مؤسسه های تبشیری باشد که ازسر نیاز وندانم کاری های رهبران جهادی برای سیرکردن شکم خانواده شان به این مؤسسه ها پناه آورده اند وبا مزد ناچیز کار می کنند.
چنان که تاریخ رهبران جهادی را نخواهد بخشید وخون شهیدان راه آزادی وطن، دامن گیر آنان هستند،تاریخ ووجدان های بیدار وملت شریف افغانستان خیانت های این جریان روشنفکری طوطی صفت ونوکران ومزدوران مؤسسه های تبشیری را نخواهد بخشید .
وقاحت وپستی وزشتی دین وفرهنگ فروشی این جماعت از وطن فروشی سران خلق وپرچم،جنایات طالبان وپیش مرگی رهبران جهادی برای امریکا ووطن فروشی قانونمند این جهادگران دیروز وعروسک های خیمه شب باز اشغالگران امروز، کمتر نیست.
کشورهای غربی ومؤسسه های تبشیری واین روشنفکران دست آموز غرب پرست، بسیار بسیار بی شرمانه و وقیحانه به کرامت انسانی ملت بزرگ ،شریف،کرامتمند،فضیلت محور،شهید داده،آزادی طلب وآزاده وخداپرست ،ملت افغانستان توهین کردند که هیچ گاه ملت بزرگ وشریف افغانستان این توهین کنندگان را نمی بخشند।

أسدالله جعفری

۲ نظر:

سخیداد هاتف گفت...

با سلام ،
حمله بر مکتب و شیشه های آن را شکستن هم محصول "وقاحت وپستی وزشتی دین وفرهنگ فروشی این جماعت" که می گویید بود؟ شما هم که فحش می دهید و گله دارید که بر رسی علمی کم دیده اید.
شادکام باشید.

Hamkar گفت...

Salam khobi doste aziz.
dar ertebad ba mushkel ke dishab yad kardi , rah hal ash payda shud.
Tashakur az inke mara mutawajeh kardi.
omidwaram ke dar ayenda ham hamkari bekuni
waqte khoshi ra dashta bashi