بنام خدا
با اتحاد محقق ودوستم،معاون اول ودوم ریاست جمهوری هزاره وازبک خواهند بود؟
طبق نوشته های سایت ها واعلامیه یی که بنام حزب وحدت مردم افغانستان به رهبری حاج محمد محقق وجنبش ملی اسلامی به رهبری ژانرال عبدالرشید دوستم،در سایت های افغانستانی منتشر شده است حکایت از آن دارد که هزاره ها وازبک ها سر عقل آمده اند وبنا دارند با اتخاذ سیاست واحد به خواسته های مدنی خود دست یابند ودر قاعده بازی دموکراسی شرکت هدایت شده وبرخواسته از نیاز زمان واقتضای سیاست کلان کشورداشته باشندودرپرتواتحاد، سهم خواهی درقدرت را تحقق بخشند।
واقعیت این است که جامعه هزاره تاریخ بسیار پرلایه دارند وتا امروز، دست اتحاد به سوی همه ی اقوام دراز نموده وصادقانه پیمان همگامی وهمیاری بسته اند ودر این صداقت خود نیز صادق بوده اند.اما هیچ گاه پاسخ صادقانه نشنیده واز پشت خنجر خورده وسینه اش با دشنه متحدانش دریده شده است.
اگر ازگذشته های دور
صرف نظر کنیم ،از دو دهه قبل نمی توانیم چشم وگوش بسته بگذریم واز پیمان شکنی های متحدان هزاره سخنی هرچند به گلایه روایتی به درایت حکایت نکنیم.
اتحادهزاره ها با تاجیک ها
بعد از خروج ارتش شوروی از افغانستان واتحاد هفت گروه جهادی در پاکستان وحضور عربستان در هنگام تقسیم قدرت گروه های هفت گانه،برادران تاجیک در حاشیه رانده شده وحضور مدنی هزاره ها نادیده گرفته شدند واز برادران ازبک نامی درمیان نیامد.
در همین هنگامه هابود که حزب وحدت به رهبری پیشوای شهیدان شهید عبدالعلی مزاری،با افسران شمال وشخص عبدالرشید دوستم،تماس برقرار نمود واین نیروها از دولت کمونیست کناره گرفتند ودولت مرکزی کابل را در آستانه سقوط حتمی قرار دادند.
در این هنگامه های که اتحاد شمال شکل می گرفت ،جناح پشتون دولت کمونیست کابل تمهیداتی را فراهم می کردند که قدرت سیاسی ونظامی را به احزاب جهادی پشتون تسلیم کنند تا دیگر اقوام از جمله حزب جمعیت اسلامی به رهبری آقای برهان الدین ربانی واحمد شاه مسعود نتواند در بدنه سیاسی کشور حضور تأثیر گزار داشته باشند.
آقای احمد شاه مسعود که انسان باهوش وطراح بود وتاریخ سیاسی اسلام ومخصوصا زندگی سیاسی معاویه رادقیق مطالعه کرده بود وبا آقای گلبدین حکمتیار از دوران دانشجویی دشمنی داشت ودر دوران جهاد نیز بهترین فرماندهان آقای مسعود بدست نیرو های آقای حکمتیار قلع وقمع شده بود.برای انتقام از حکمتیار ودست یابی به قدرت سیاسی کشور، به حزب وحدت پیشنهاد اتحاد را داد وعبدالعلی مزاری هم (باتوجه به شرایط آن روز وسیاست انحصار طلبانه گروهای پشاور نشین) این وحدت را پذیرفت وبرای تأثیر گزاری بیش تر این وحدت ،افسران جداشده از دولت مرکزی را به شمول عبدالرشید دوستم ،به این وحدت فراخواند سرانجام پیمان وحدت تاجیک ها وهزاره وها وازبک ها در جبل السراج امضاء شد.
براساس این وحدت سه جانبه ،نیروهای شمال ،شمال کشور را از سیطره حکومت مرکزی خارج نموده وحرکت خویش را به سوی کابل آغاز نمودند.
طبق پیمان جبل السراج،نیروهای اتحاد شمال بطور همزمان ومشترک وارد کابل می شدند ونیروهای اتحاد شمال باهماهنگی هم در جایگاه های حساس اداری مستقر می شدند.
اما با نزدیک شدن نیروهای اتحاد شمال به کابل ،آقای احمد شاه مسعود ،برخلاف پیمان سه جانبه ،نیروهای خود را پنهانی وارد کابل نموده در جاهای حساس دولتی مستقر نموده به قتل عام قوم پشتون پرداختند وعملآ وارد جنگی قومی وخیابانی شدند.
از آنجا که نیروهای حزب وحدت وجنبش ملی ،با نیروهای جمعیت وشوراي نظار پیمان نامه اتحاد امضاءنموده بودند،در جنگ های (دور اول)بین حزب اسلامی حکمتیار واحمدشاه مسعود بی طرف باقی ماندند ونیروهای احمد شاه مسعود توانست نیروهای حزب اسلامی حکمتیار را از نقطه های حساس نظامی کابل بیرون بیرانند.
با بیرون راندن نیروهای حزب اسلامی از مراکز مهم سیاسی ونظامی کابل ،آقای احمد شاه مسعود برخلاف پیمان اتحاد جبل السراج،به قلع وقمع هزاره ها برخاست وبا خنجر نفاق سینه متحد خود را درید ومسیر تاریخ را عوض نموده افغانستان را در گیر یک جنگ قومی فرسایشی نمود وجهاد مقدس ملت بزرگ افغانستان رابدل به برادر کشی وخانه جنگی احمقانه کرد وراه را برای اشغال قانون مند افغانستان هموار ساخت.
احمد شاه مسعود وآقای ربانی همان سیاستی را در پیش گرفتند که معاویه دربرابر امت اسلامی درپیش گرفته بود وباقتل وغارتگری بی شرمانه علیه اقوام ساکن در افغانستان روی یزید ابن معاویه را هم سفید نمود ند.
خلاصه سخن این که هزاره از اتحاد با تاجیک به رهبری آقای ربانی واحمد شاه مسعود ،فقط قتل عام وجنایت نصیبش شد که حدیث مفصل دارد وتو خود بخوان ازاین مجمل حدیث مفصل.
اتحاد هزاره ها با ازبک ها
چنان که در بالا گفته شد،شهید مزاری ،عبدالرشید دوستم را در وحدت سه جانبه سهیم ساخت ونماینده حزب وحدت در شمال، آقای محمد محقق ،جنبش ملی اسلامی را مثل نیروهای حزب وحدت رهبری می کرد
وقتی مجاهدین وارد کابل شدند ودولت عبوری مجاهدین به رهبری پیر صاحب صبغت الله مجددی،کار خود را شروع کرد ،آقای حکمتیار ، نیروهای عبدالرشید دوستم را نیروهای الحاد وکفر نامید وخواستار بیرون راندن نیرو های دوستم از تمام نقاط کابل شد ومتأسفانه ،احمدشاه مسعود علی رغم پیمان سه جانبه با حزب وحدت وجنبش ملی، با حکمتیار هم صداشد وخواستار بیرون راندن نیروهای دوستم از کابل شد وبا کمال بی شرمی همان سخنی را گفت که آقای حکمتیار گفته بود ورسما علیه نیروهای ازبک به رهبری دوستم حکم جهاد داد.
در این بازار تکفیر وتفسیق علیه نیروهای جنبش،تنها کسی که از حق شهروندی وحضور سیاسی نیروهای ازبک عبدالرشید دوستم حمایت کردوگفت: ازبک ها نیز حق تعیین سرنوشت دارند وحق دارند در افغانستان از تمام حق سیاسی ومدنی برخوردار باشند؛آن شخص وآن حزب، شخص عبدالعلی مزاری وحزب وحدت اسلامی بود.
حمایت حزب وحدت از جنبش ملی،برای حزب وحدت تبعات بسیار ناگوار وسنگین داشت به گونه ی که حزب اسلامی حکمتیار وشورای نظار احمدشاه مسعود، ده ها جنگ را بر حزب وحدت تحمیل نمودند اما حزب وحدت به رهبری شهید مزاری، تمام جنگ ها ودشمنی ها را به جان خرید ولی صادقانه ومصمم از حق سیاسی ومدنی جنبش ملی دفاع کرد.
این حمایت حزب وحدت از جنبش ملی، نتیجه اش آن شد که حتی حزب اسلامی حکمتیار که روزی جنبش ملی را نیروهای کفر والحاد می نامید،جنبش ملی را به رسمیت شناخت ودست اتحاد به سوی او دراز نمود وباز همین حزب وحدت بود که جنبش را عضو شورای عالی هماهنگی نمود که حزب اسلامی از اعضای ارشد شورای عالی هماهنگی بود.
اما عبدالرشید دوستم این صداقت حزب وحدت را باجنگ دارالامان ومتحدشدن با احمدشاه مسعود پاسخ داد وباچراغ سبز نشان دادن آقای ربانی،باحزب وحدت وارد جنگ شد وده ها جوان هزاره را که از حق سیاسی ازبک ها دفاع کرده بودند،به خاک وخون کشید وشهید نمود ودر روز واقعه حزب وحدت را تنها گذاشت.
اتحاد هزاره ها با پشتون ها
هزاره ها همانطور که با برادران تاجیک وازبک ،پیمان های مشترک داشته اند با برادران پشتون هم اتحاد ها وپیمان های داشته اند که آخرین اتحاد وپیمان برادری هزاره ها با پشتون ،اتحاد حزب وحدت با حزب اسلامی در قالب شورای عالی هماهنگی ومذاکره وصلح حزب وحدت با گروه طالبان بودند ولی نتیجه اش همان نتیجه همیشگی بود وخنجر خودن هزاره در قالب اتحاد دوستی تکرار شد.
البته اتحاد آقای کریم خلیلی با آقای کرزی وتابعیت بنده وار وبرده منشانه آقای خلیلی از آقای کرزی وشرکت آقای کرزی در غائله کوچی ها در بهسود وچشم پوشی بی شرمانه ی آقای کرزی بر جنایات گوچی گری بهسود وتوجیه بی شرمانه آقای خلیلی این موضع نژاد پرستانه آقای کرزی را،داستان دیگر است وروایت دیگر می طلبدوفرصت دیگر بایت وحکایت به درایت وروایت به حقیقت ،کابت وروایت گردد.
باید ها ونباید های اتحاد هزاره - ازبک
بعداز این اشاره گذرا به گذشته وپیمان شکنی های متحدان هزاره،نیم نگاهی داریم به اتحاد جدید هزاره وازبک وبایدها ونباید های این اتحاد.
افغانستان دارد دمکراسی را تمرین می کند ودرحال گذاراز حکومت استبدادی مبتنی بر نژاد پرستی ،به یک حکومت انتخابی مبتنی بر قانون مدنی ومیثاق ملی است.
ازآنجا که افغانستان یک کشور کثیر الملیت قومی است،این گذار از استبداد به قانون ومدنیت،تابع اتخاذ سیاست های استراتژیک این اقوام تشکیل دهنده کشور است وقاعده دموکراسی در افغانستان قاعده ائتلاف وفراکسیون می باشد.
براساس این قاعده،قدرت سیاسی از آن کسی وکسانی خواهدبودکه بتواند اقوام دیگر را با خود همراه وهمسو کنند.چون در افغانستان هیچ گروه قومی اکثریت مطلق را ندارند واکثریت قومی در افغانستان یک دروغ مشهور است نه حقیقت متحقق.
اما طبق همین دروغ مشهور وساخته وپرداخته برادران پشتون وتاجیک، قوم پشتون ،تاجیک،هزاره وازبک به ترتیب بزرگ ترین گروهای قومی را تشکیل می دهند اما این بزرگ ترین گروه قومی بودن به گونه ی نیست که هریک از این گروه های قومی بتوانند به تنهایی حکومت تشکیل بدهند .
قوم پشتون وتاجیک نه تنها به تنهایی بلکه با اتحاد با هم نیز نمی توانند حکومت تشکیل بدهند واز مشروعیت ملی برخوردار شوند وبرای مشروعیت قانونی وملی خود به یکی از دو قوم هزاره وازبک نیاز دارند.بنابر این، هزاره وازبک تعیین کنندگان نهایی مشروعیت حکومت ها در افغانستان می باشند .
واقعیت موجود این است که قوم پشتون ،ریاست جمهوری را حق طبیعی خود می دانند وبه کمتر از ریاست جمهوری نیز راضی نمی شوندوتجربه تاریخی قوم پشتون هم همین را صحه می گزارد.حتی برادران تاجیک ما وشخص آقای برهان الدین ربانی بعد از آن همه انحصار طلبی وپشت کردن های چوکی ریاست جمهوری خودخوانده ،با معرفی کردند کاندید پشتون(عبدالله عبدالله) به این خواسته قوم پشتون مهر تأیید زد وعملا برتری قوم پشتون را پذیرفت وبرادران احمد شاه مسعود که نان نام مرحوم احمدشاه مسعود را می خورند نیز ادعاهای برادرش احمدشاه مسعودرا به افسانه بدل کرد وخودرا بنده وبرده پشتون ها ساختند وبه مرده ریگی سیاست نفاق وشقاق بین قوم تاجیک ادامه می دهند.
ازآنجا که طبق تصریح قانون اساسی ،نظام حکومتی افغانستان نظام ریاستی است وریاست جمهور دارای دو معاون اول ودوم می باشد وباید در هنگام نامزدی دومعاون خود را معرفی کند ودرحقیقت معاونان رئیس جمهور،کسانی خواهند بود که بتوانند اکثریت آرای ملت را برای رئیس جمهور جمع کنند تا رئیس جمهور دارای مشروعیت ملی شود.
طبق همین قاعده بازی دموکراسی،اگر هزاره وازبک بطور متحد از یک کاندید حمایت کنند آن کاندید اگر از قوم پشتون باشد،به رأی قوم تاجیک نیاز ندارد واگر از قوم تاجیک باشد به رأی قوم پشتون احتیاجی نخواهد داشت.
پس اگر هزاره وازبک ،متحد باشند ورقابت ریاست جمهوری رابه دو قوم پشتون وتاجیک واگذارند،معاونت اول ودوم بطور طبیعی از هزاره وازبک خواهند بود .چون هزاره واز بک درکنار هریک از دوقوم پشتون وتاجیک که باشند او رئیس جمهور خواهند بود ومعاونت اول از هزاره ومعاونت دوم از ازبک خواهند بود یعنی هزاره وازبک درکنار هرقومی باشند آن قوم اکثریت مطلق را خواهند داشت ونیازی به رأی قوم رقیب ندارند.
حال اگر اتحاد آقای محقق ودوستم برهمین مبنا باشند ،باید برسر معاونت اول ودوم چانه زنی کنند واز کاندید ریاست جمهوری یی حمایت کنند که معاونت اول ریاست جمهوری ووزارت دفاع را به هزاره ومعاونت دوم ووزارت کشوررا به ازبک واگذارد .
نتیجه
بنابر این ،قاعده بازی در دوران تمرین دموکراسی وحال گذار از دوران استبداد به عصر قانون مندی ومدنیت ، ایجاب می کند که دوقوم هزاره وازبک متحدشوند وبااتحاد صادقانه به خواسته های برحق مدنی خود دست یابند ومعاونت اول ودوم،وزارت دفاع وکشور را از آن خود کنند وتاریخ افغانستان را ازنو بنویسند.
این در صورتی تحقق خواهد یافت که اشتباهات گذشته تکرار نشود ووحدت دو ملیت هزاره وازبک اتحاد مدنی برای رسیدن به خواسته های مدنی بوده و اتحاد محقق ودوستم اتحاد براساس یک استراتژی سیاسی واجتماعی وبادرنظر داشت مصلحت عام دو ملت هزاره وازبک باشند نه بازی سیاسی حزبی ومقطعی.
پس اگر اتحاد آقای محقق ودوستم براساس مصلحت عام دو ملیت هزاره وازبک باشند واگر آقای محقق ودوستم، واقعا بنادارندکه خواسته های مدنی این دو ملیت را با اتخاذ سیاست مطابق با اقتضایی زمان مطالبه کنند ودر بازی سیاسی از قاعده بازی امتیاز بده وامتیاز بگیر استفاده کنند ودر منظر جهانی از اعتبار مدنی ومشروعیت حقوقی ومقبولیت سیاسی برخوردار باشند،راهش این است که :
آقای محقق ودوستم خواسته های مدنی ومطالبه های حق شهروندی ملیت های دو برادر هزاره وازبک را شفاف وصریح با کاندید های ریاست جمهوری مطرح کنند وبی پرده وصریح بگویند که معاون اول ودوم ووزارت دفاع ووزارت کشور را به دوملیت هزاره وازبک واگذار کند وازوزارت خارجه ونمایندگی افغانستان در ساز مان ملل نیز یکی را به این دو ملت بدهد ومسئله کوچی را برای همیشه حل کند .
آقای محقق ودوستم این خواسته های مدنی –سیاسی را باکاندید های احتمالی مطرح کنند وهر کاندیدی که این خواسته ها را نپذیرفت ،آن کاندید را برای مردم هزاره وازبک معرفی کنند وبگویند که ما این خواسته های شمارا با این کاندیدها درمیا ن گذاشتیم وایشان این خواسته های شما را نپذیرفت ،بنابر این ،شما دو ملت هزاره به این کاندیدهای که به خواسته های مدنی شما پاسخ مثبت نداده اند،رأی ندهید واز این طریق قدرت تأثیر گذاری دوملت هزاره وازبک رادر تغیر تاریخ افغانستان ،قانون مندانه به نمایش گذارید وباعصیان مدنی به حق مدنی خود دست یابید تاسیاست مداران نژاد پرست بدانند که هزاره وازبک دو رکن اساسی کشور هستند وکسی می تواند به مشروعیت سیاسی وریاست جمهوری دست یابد که این دو ملت را در کنار خودداشته باشد .
اسدالله جعفری
با اتحاد محقق ودوستم،معاون اول ودوم ریاست جمهوری هزاره وازبک خواهند بود؟
طبق نوشته های سایت ها واعلامیه یی که بنام حزب وحدت مردم افغانستان به رهبری حاج محمد محقق وجنبش ملی اسلامی به رهبری ژانرال عبدالرشید دوستم،در سایت های افغانستانی منتشر شده است حکایت از آن دارد که هزاره ها وازبک ها سر عقل آمده اند وبنا دارند با اتخاذ سیاست واحد به خواسته های مدنی خود دست یابند ودر قاعده بازی دموکراسی شرکت هدایت شده وبرخواسته از نیاز زمان واقتضای سیاست کلان کشورداشته باشندودرپرتواتحاد، سهم خواهی درقدرت را تحقق بخشند।
واقعیت این است که جامعه هزاره تاریخ بسیار پرلایه دارند وتا امروز، دست اتحاد به سوی همه ی اقوام دراز نموده وصادقانه پیمان همگامی وهمیاری بسته اند ودر این صداقت خود نیز صادق بوده اند.اما هیچ گاه پاسخ صادقانه نشنیده واز پشت خنجر خورده وسینه اش با دشنه متحدانش دریده شده است.
اگر ازگذشته های دور
صرف نظر کنیم ،از دو دهه قبل نمی توانیم چشم وگوش بسته بگذریم واز پیمان شکنی های متحدان هزاره سخنی هرچند به گلایه روایتی به درایت حکایت نکنیم.
اتحادهزاره ها با تاجیک ها
بعد از خروج ارتش شوروی از افغانستان واتحاد هفت گروه جهادی در پاکستان وحضور عربستان در هنگام تقسیم قدرت گروه های هفت گانه،برادران تاجیک در حاشیه رانده شده وحضور مدنی هزاره ها نادیده گرفته شدند واز برادران ازبک نامی درمیان نیامد.
در همین هنگامه هابود که حزب وحدت به رهبری پیشوای شهیدان شهید عبدالعلی مزاری،با افسران شمال وشخص عبدالرشید دوستم،تماس برقرار نمود واین نیروها از دولت کمونیست کناره گرفتند ودولت مرکزی کابل را در آستانه سقوط حتمی قرار دادند.
در این هنگامه های که اتحاد شمال شکل می گرفت ،جناح پشتون دولت کمونیست کابل تمهیداتی را فراهم می کردند که قدرت سیاسی ونظامی را به احزاب جهادی پشتون تسلیم کنند تا دیگر اقوام از جمله حزب جمعیت اسلامی به رهبری آقای برهان الدین ربانی واحمد شاه مسعود نتواند در بدنه سیاسی کشور حضور تأثیر گزار داشته باشند.
آقای احمد شاه مسعود که انسان باهوش وطراح بود وتاریخ سیاسی اسلام ومخصوصا زندگی سیاسی معاویه رادقیق مطالعه کرده بود وبا آقای گلبدین حکمتیار از دوران دانشجویی دشمنی داشت ودر دوران جهاد نیز بهترین فرماندهان آقای مسعود بدست نیرو های آقای حکمتیار قلع وقمع شده بود.برای انتقام از حکمتیار ودست یابی به قدرت سیاسی کشور، به حزب وحدت پیشنهاد اتحاد را داد وعبدالعلی مزاری هم (باتوجه به شرایط آن روز وسیاست انحصار طلبانه گروهای پشاور نشین) این وحدت را پذیرفت وبرای تأثیر گزاری بیش تر این وحدت ،افسران جداشده از دولت مرکزی را به شمول عبدالرشید دوستم ،به این وحدت فراخواند سرانجام پیمان وحدت تاجیک ها وهزاره وها وازبک ها در جبل السراج امضاء شد.
براساس این وحدت سه جانبه ،نیروهای شمال ،شمال کشور را از سیطره حکومت مرکزی خارج نموده وحرکت خویش را به سوی کابل آغاز نمودند.
طبق پیمان جبل السراج،نیروهای اتحاد شمال بطور همزمان ومشترک وارد کابل می شدند ونیروهای اتحاد شمال باهماهنگی هم در جایگاه های حساس اداری مستقر می شدند.
اما با نزدیک شدن نیروهای اتحاد شمال به کابل ،آقای احمد شاه مسعود ،برخلاف پیمان سه جانبه ،نیروهای خود را پنهانی وارد کابل نموده در جاهای حساس دولتی مستقر نموده به قتل عام قوم پشتون پرداختند وعملآ وارد جنگی قومی وخیابانی شدند.
از آنجا که نیروهای حزب وحدت وجنبش ملی ،با نیروهای جمعیت وشوراي نظار پیمان نامه اتحاد امضاءنموده بودند،در جنگ های (دور اول)بین حزب اسلامی حکمتیار واحمدشاه مسعود بی طرف باقی ماندند ونیروهای احمد شاه مسعود توانست نیروهای حزب اسلامی حکمتیار را از نقطه های حساس نظامی کابل بیرون بیرانند.
با بیرون راندن نیروهای حزب اسلامی از مراکز مهم سیاسی ونظامی کابل ،آقای احمد شاه مسعود برخلاف پیمان اتحاد جبل السراج،به قلع وقمع هزاره ها برخاست وبا خنجر نفاق سینه متحد خود را درید ومسیر تاریخ را عوض نموده افغانستان را در گیر یک جنگ قومی فرسایشی نمود وجهاد مقدس ملت بزرگ افغانستان رابدل به برادر کشی وخانه جنگی احمقانه کرد وراه را برای اشغال قانون مند افغانستان هموار ساخت.
احمد شاه مسعود وآقای ربانی همان سیاستی را در پیش گرفتند که معاویه دربرابر امت اسلامی درپیش گرفته بود وباقتل وغارتگری بی شرمانه علیه اقوام ساکن در افغانستان روی یزید ابن معاویه را هم سفید نمود ند.
خلاصه سخن این که هزاره از اتحاد با تاجیک به رهبری آقای ربانی واحمد شاه مسعود ،فقط قتل عام وجنایت نصیبش شد که حدیث مفصل دارد وتو خود بخوان ازاین مجمل حدیث مفصل.
اتحاد هزاره ها با ازبک ها
چنان که در بالا گفته شد،شهید مزاری ،عبدالرشید دوستم را در وحدت سه جانبه سهیم ساخت ونماینده حزب وحدت در شمال، آقای محمد محقق ،جنبش ملی اسلامی را مثل نیروهای حزب وحدت رهبری می کرد
وقتی مجاهدین وارد کابل شدند ودولت عبوری مجاهدین به رهبری پیر صاحب صبغت الله مجددی،کار خود را شروع کرد ،آقای حکمتیار ، نیروهای عبدالرشید دوستم را نیروهای الحاد وکفر نامید وخواستار بیرون راندن نیرو های دوستم از تمام نقاط کابل شد ومتأسفانه ،احمدشاه مسعود علی رغم پیمان سه جانبه با حزب وحدت وجنبش ملی، با حکمتیار هم صداشد وخواستار بیرون راندن نیروهای دوستم از کابل شد وبا کمال بی شرمی همان سخنی را گفت که آقای حکمتیار گفته بود ورسما علیه نیروهای ازبک به رهبری دوستم حکم جهاد داد.
در این بازار تکفیر وتفسیق علیه نیروهای جنبش،تنها کسی که از حق شهروندی وحضور سیاسی نیروهای ازبک عبدالرشید دوستم حمایت کردوگفت: ازبک ها نیز حق تعیین سرنوشت دارند وحق دارند در افغانستان از تمام حق سیاسی ومدنی برخوردار باشند؛آن شخص وآن حزب، شخص عبدالعلی مزاری وحزب وحدت اسلامی بود.
حمایت حزب وحدت از جنبش ملی،برای حزب وحدت تبعات بسیار ناگوار وسنگین داشت به گونه ی که حزب اسلامی حکمتیار وشورای نظار احمدشاه مسعود، ده ها جنگ را بر حزب وحدت تحمیل نمودند اما حزب وحدت به رهبری شهید مزاری، تمام جنگ ها ودشمنی ها را به جان خرید ولی صادقانه ومصمم از حق سیاسی ومدنی جنبش ملی دفاع کرد.
این حمایت حزب وحدت از جنبش ملی، نتیجه اش آن شد که حتی حزب اسلامی حکمتیار که روزی جنبش ملی را نیروهای کفر والحاد می نامید،جنبش ملی را به رسمیت شناخت ودست اتحاد به سوی او دراز نمود وباز همین حزب وحدت بود که جنبش را عضو شورای عالی هماهنگی نمود که حزب اسلامی از اعضای ارشد شورای عالی هماهنگی بود.
اما عبدالرشید دوستم این صداقت حزب وحدت را باجنگ دارالامان ومتحدشدن با احمدشاه مسعود پاسخ داد وباچراغ سبز نشان دادن آقای ربانی،باحزب وحدت وارد جنگ شد وده ها جوان هزاره را که از حق سیاسی ازبک ها دفاع کرده بودند،به خاک وخون کشید وشهید نمود ودر روز واقعه حزب وحدت را تنها گذاشت.
اتحاد هزاره ها با پشتون ها
هزاره ها همانطور که با برادران تاجیک وازبک ،پیمان های مشترک داشته اند با برادران پشتون هم اتحاد ها وپیمان های داشته اند که آخرین اتحاد وپیمان برادری هزاره ها با پشتون ،اتحاد حزب وحدت با حزب اسلامی در قالب شورای عالی هماهنگی ومذاکره وصلح حزب وحدت با گروه طالبان بودند ولی نتیجه اش همان نتیجه همیشگی بود وخنجر خودن هزاره در قالب اتحاد دوستی تکرار شد.
البته اتحاد آقای کریم خلیلی با آقای کرزی وتابعیت بنده وار وبرده منشانه آقای خلیلی از آقای کرزی وشرکت آقای کرزی در غائله کوچی ها در بهسود وچشم پوشی بی شرمانه ی آقای کرزی بر جنایات گوچی گری بهسود وتوجیه بی شرمانه آقای خلیلی این موضع نژاد پرستانه آقای کرزی را،داستان دیگر است وروایت دیگر می طلبدوفرصت دیگر بایت وحکایت به درایت وروایت به حقیقت ،کابت وروایت گردد.
باید ها ونباید های اتحاد هزاره - ازبک
بعداز این اشاره گذرا به گذشته وپیمان شکنی های متحدان هزاره،نیم نگاهی داریم به اتحاد جدید هزاره وازبک وبایدها ونباید های این اتحاد.
افغانستان دارد دمکراسی را تمرین می کند ودرحال گذاراز حکومت استبدادی مبتنی بر نژاد پرستی ،به یک حکومت انتخابی مبتنی بر قانون مدنی ومیثاق ملی است.
ازآنجا که افغانستان یک کشور کثیر الملیت قومی است،این گذار از استبداد به قانون ومدنیت،تابع اتخاذ سیاست های استراتژیک این اقوام تشکیل دهنده کشور است وقاعده دموکراسی در افغانستان قاعده ائتلاف وفراکسیون می باشد.
براساس این قاعده،قدرت سیاسی از آن کسی وکسانی خواهدبودکه بتواند اقوام دیگر را با خود همراه وهمسو کنند.چون در افغانستان هیچ گروه قومی اکثریت مطلق را ندارند واکثریت قومی در افغانستان یک دروغ مشهور است نه حقیقت متحقق.
اما طبق همین دروغ مشهور وساخته وپرداخته برادران پشتون وتاجیک، قوم پشتون ،تاجیک،هزاره وازبک به ترتیب بزرگ ترین گروهای قومی را تشکیل می دهند اما این بزرگ ترین گروه قومی بودن به گونه ی نیست که هریک از این گروه های قومی بتوانند به تنهایی حکومت تشکیل بدهند .
قوم پشتون وتاجیک نه تنها به تنهایی بلکه با اتحاد با هم نیز نمی توانند حکومت تشکیل بدهند واز مشروعیت ملی برخوردار شوند وبرای مشروعیت قانونی وملی خود به یکی از دو قوم هزاره وازبک نیاز دارند.بنابر این، هزاره وازبک تعیین کنندگان نهایی مشروعیت حکومت ها در افغانستان می باشند .
واقعیت موجود این است که قوم پشتون ،ریاست جمهوری را حق طبیعی خود می دانند وبه کمتر از ریاست جمهوری نیز راضی نمی شوندوتجربه تاریخی قوم پشتون هم همین را صحه می گزارد.حتی برادران تاجیک ما وشخص آقای برهان الدین ربانی بعد از آن همه انحصار طلبی وپشت کردن های چوکی ریاست جمهوری خودخوانده ،با معرفی کردند کاندید پشتون(عبدالله عبدالله) به این خواسته قوم پشتون مهر تأیید زد وعملا برتری قوم پشتون را پذیرفت وبرادران احمد شاه مسعود که نان نام مرحوم احمدشاه مسعود را می خورند نیز ادعاهای برادرش احمدشاه مسعودرا به افسانه بدل کرد وخودرا بنده وبرده پشتون ها ساختند وبه مرده ریگی سیاست نفاق وشقاق بین قوم تاجیک ادامه می دهند.
ازآنجا که طبق تصریح قانون اساسی ،نظام حکومتی افغانستان نظام ریاستی است وریاست جمهور دارای دو معاون اول ودوم می باشد وباید در هنگام نامزدی دومعاون خود را معرفی کند ودرحقیقت معاونان رئیس جمهور،کسانی خواهند بود که بتوانند اکثریت آرای ملت را برای رئیس جمهور جمع کنند تا رئیس جمهور دارای مشروعیت ملی شود.
طبق همین قاعده بازی دموکراسی،اگر هزاره وازبک بطور متحد از یک کاندید حمایت کنند آن کاندید اگر از قوم پشتون باشد،به رأی قوم تاجیک نیاز ندارد واگر از قوم تاجیک باشد به رأی قوم پشتون احتیاجی نخواهد داشت.
پس اگر هزاره وازبک ،متحد باشند ورقابت ریاست جمهوری رابه دو قوم پشتون وتاجیک واگذارند،معاونت اول ودوم بطور طبیعی از هزاره وازبک خواهند بود .چون هزاره واز بک درکنار هریک از دوقوم پشتون وتاجیک که باشند او رئیس جمهور خواهند بود ومعاونت اول از هزاره ومعاونت دوم از ازبک خواهند بود یعنی هزاره وازبک درکنار هرقومی باشند آن قوم اکثریت مطلق را خواهند داشت ونیازی به رأی قوم رقیب ندارند.
حال اگر اتحاد آقای محقق ودوستم برهمین مبنا باشند ،باید برسر معاونت اول ودوم چانه زنی کنند واز کاندید ریاست جمهوری یی حمایت کنند که معاونت اول ریاست جمهوری ووزارت دفاع را به هزاره ومعاونت دوم ووزارت کشوررا به ازبک واگذارد .
نتیجه
بنابر این ،قاعده بازی در دوران تمرین دموکراسی وحال گذار از دوران استبداد به عصر قانون مندی ومدنیت ، ایجاب می کند که دوقوم هزاره وازبک متحدشوند وبااتحاد صادقانه به خواسته های برحق مدنی خود دست یابند ومعاونت اول ودوم،وزارت دفاع وکشور را از آن خود کنند وتاریخ افغانستان را ازنو بنویسند.
این در صورتی تحقق خواهد یافت که اشتباهات گذشته تکرار نشود ووحدت دو ملیت هزاره وازبک اتحاد مدنی برای رسیدن به خواسته های مدنی بوده و اتحاد محقق ودوستم اتحاد براساس یک استراتژی سیاسی واجتماعی وبادرنظر داشت مصلحت عام دو ملت هزاره وازبک باشند نه بازی سیاسی حزبی ومقطعی.
پس اگر اتحاد آقای محقق ودوستم براساس مصلحت عام دو ملیت هزاره وازبک باشند واگر آقای محقق ودوستم، واقعا بنادارندکه خواسته های مدنی این دو ملیت را با اتخاذ سیاست مطابق با اقتضایی زمان مطالبه کنند ودر بازی سیاسی از قاعده بازی امتیاز بده وامتیاز بگیر استفاده کنند ودر منظر جهانی از اعتبار مدنی ومشروعیت حقوقی ومقبولیت سیاسی برخوردار باشند،راهش این است که :
آقای محقق ودوستم خواسته های مدنی ومطالبه های حق شهروندی ملیت های دو برادر هزاره وازبک را شفاف وصریح با کاندید های ریاست جمهوری مطرح کنند وبی پرده وصریح بگویند که معاون اول ودوم ووزارت دفاع ووزارت کشور را به دوملیت هزاره وازبک واگذار کند وازوزارت خارجه ونمایندگی افغانستان در ساز مان ملل نیز یکی را به این دو ملت بدهد ومسئله کوچی را برای همیشه حل کند .
آقای محقق ودوستم این خواسته های مدنی –سیاسی را باکاندید های احتمالی مطرح کنند وهر کاندیدی که این خواسته ها را نپذیرفت ،آن کاندید را برای مردم هزاره وازبک معرفی کنند وبگویند که ما این خواسته های شمارا با این کاندیدها درمیا ن گذاشتیم وایشان این خواسته های شما را نپذیرفت ،بنابر این ،شما دو ملت هزاره به این کاندیدهای که به خواسته های مدنی شما پاسخ مثبت نداده اند،رأی ندهید واز این طریق قدرت تأثیر گذاری دوملت هزاره وازبک رادر تغیر تاریخ افغانستان ،قانون مندانه به نمایش گذارید وباعصیان مدنی به حق مدنی خود دست یابید تاسیاست مداران نژاد پرست بدانند که هزاره وازبک دو رکن اساسی کشور هستند وکسی می تواند به مشروعیت سیاسی وریاست جمهوری دست یابد که این دو ملت را در کنار خودداشته باشد .
اسدالله جعفری
salam dosti aziz matlabi bisyar amozendeh bod rasti ke khalili ba khateri qodrat ba kheli chizha poshti pazadah man shinidam ke kochiha dobara dar maidan shahr amdan felan barfhai behsod ab nashodah montazeri ab shodani barf astan va yak fajeh insani deger dar rah ast
پاسخحذف