بنام خدا
درس های امام حسن برای جامعه ی هزاره
مردم هزاره افغانستان از آن جمله مردمان جهان هستند که در طول تاریخ موجودیت بومی وحقوق شهروندی شان مورد انکار حاکمان مستبد ونژاد پرست قرار گرفته اند ولی علی رغم انکار موجودیت ومحروم کردن از تمام حقوق شهروندی، سه شاخصه بارز این مردم را هیچ ستمگر عنود نتوانست انکار کند:
1 – آزادگی 2- صداقت و 3- شیعه بودن هزاره.
هزاره به خاطر همین سه ویژگی های والای انسانی هم مورد بی مهری قرارگرفته وهم با همین سه شاخصه هویت انسانی ودینی خودرا پاسداشته اند.سه شاخصه ی که روح تاریخ اند وزاویه های هندسه حیات برین .
مردم هزاره درخشان ترین شعاع حیات انسانی یعنی آزادگی وصداقت را دارند وتاریخ به این ویژگی های شخصیت انسانی این مردم می نازند وحاکمان مستکبر از همین منظر به هزاره می نگریستند وعلی رغم جفاها وناانسانی های که در حق شان روامی داشتند،به همین مردم اعتماد انسانی داشتند ودر خصوصی ترین بخش زندگی شان یعنی خانواده وزن ودخترانش، به همین مردم اعتماد می کردند وعزت وکرامت زن ودخترانش را به همین مردم می سپردند چون می دانستند که مردم هزاره به خاطر شیعه بودنش و به خاطر عشق سوزانشان به امامان وپیشوایان دینی شان آزاده اند وصداقت دارند وشرافت وکرامت خود را با خیانت آلوده نمی کنند وبه عرض وناموس کسی پلیدی وپلشتی روانمی دارند.
پیشوای شهیدان عدالت خواهی وپدر وبابای ملت بزرگ هزاره باباه مزاری (ره)از این شاخصه صداقت وپاکی ملت وپلشتی دشمنان ملت چنین روایتی بازخوانده است:« در گذشته معمول بود كه هر صاحب منصب عسكري از مردم هزاره به عنوان صادقترين مردم خدمتگار انتخاب مي نمود و در پهلوي خانواده و ناموس خود مي بردند. چطور بود كه اين مردم براي ناموس اينها صادق بودند... شما آن قدر امين بوديد كه برای تمام صاحب منصب ها خدمتكار باشيد در كنار خانمش، هيچ هراس نداشت كه شما خيانت می كنيد »
هزاره های افغانستان آزادگی وحریت رااز پیشوایان دینی شان آموخته بودند واصلا گرایش هزاره به شیعه همین روح آزادی خواهی این مردم بود که وقتی این بنیان اساسی حیات را در علی وآل دیدند به آن امام آزاد مردان وفرزندان آزاده اش ایمان آوردند چون علی رااز زبان خود علی شناخته بودند که :
«: "ايها الناس ان آدم لم يلد عبدا و لا امة، و ان الناس كلهم احرار." (اي مردم، حضرت آدم بنده و كنيز نزاد، و مردم همه آزادند). و در نامه خود به امام حسن (ع) نوشت : "لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً " (بنده غير خود مباش كه خدا تو را آزاد آفريده است).
آری هزاره حریت وآزدگی را از پیشوایش امام علی آن«صدای عدالت» و«شهید عدالت» وفرزندانش«سرورآزادگان حسین» و«امیر جوانمردان حسن» آموخته اند واز آن روزی که این مردم به علی وفرزندانش ایمان آوردند تاریخ سراغ ندارد که این مردم ذلت را پذیرفته باشند ویا لکه ننگ خیانت به پیشانی شان نشسته باشد.
شهید مزاری راوی صادق بود در گزارش این شاخصه:« بحمدالله ملت ما همانطوريكه در طول تاريخش سربلند و پاك است كه به هيچ معامله اي و به هيچ خيانتي چه داخلي و چه خارجي دخالت نداشته است »
تاریخ این دو منقصت انسانی رااز مردم ماسراغ ندارد ولی برعکس آن را بیاد دارد یعنی تاریخ ازوفای به عهد وتعهد عالی انسانی هزاره راز های بسیارویک نیستان درد در سینه دارد.
اکنون که در نیمه ی رمضان ماه خدا ومیهمانی خدا قرار داریم ومردم ما در این ماه خلوت های عاشقانه باخدایش دارند وسحرگاهان ستارگان رابه رقص وا می دارند وزهره سماع کنان تا عرش خدا گیسو می افشانند وناهید ساغرگشان فرشته گان را به سفره سحری هزاره دعوت می کنند وخدااز این همه شیدایی ومستی وشوروشراب، لبانش پرشکوفه می گردند .
دراین هنگامه ی دلدادگی ومستی، خم معرفت می گشاییم ودر خمخانه علم حسن، ساغر نوشی می کنیم تا باغ جان پر گل شوند ونیستان روح به گل نشیند تا خدابر این نیسان بدمند وآفرینش غزل وصال خوانند وهزاره به تماشانشینند وهم نفس با خداباشند وخدا همدم ایشان.
درس اول :نیک منشی
کلام امام حسن (ع ): «با نيكوكارى از كارهاى ناپسند جلوگيرى كنيد».
شیعه براساس این تعلیمات پیشوایان دینی خود مردم نیک اندیش ونیک منش بوده ودارای اخلاق حسنه وخلق کریم بوده(وباید هم باشد)چون پیروان فرزندان آن رسول برحق محمد(ص) است که خدایش اورادر قرآن به خُلق عطیم می ستایند:
«وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ » بدرستی وحق که تو دارای خلق عظیم ودرخور ستایش هستی.
همان رسول حضرت حق خود درباره رسالت خود فرموده اند: «انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق» من براى اين مبعوث شده ام كه فضائل اخلاقى را تكميل كنم.
این سخان امام حسن ورسول خدا در باره اخلاق نیکو واین که حتی بدی ها را بایدبا نیکی پاسخ داد، تفسیر گویا وروشن این آیات قرآن کریم است:«وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ » هرگز نيكى و بدى يكسان نيست ، بدى را با نيكى دفع كن ، تا دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صميمى شوند .
هزاره به این اخلاق منصوص ومأثور، ملتزم بوده ودر منش اجتماعی وسیاسی خود راه میانه رادرپیش گرفته نه به کسی ستم رواداشته ونه خود ستم پذیرفته اند.چون ستمگری وستم پذیری را با دستورات دین وپیشوایان دین وندای وجدان وفطرت پاک انسانی مخالف می دیدند وبا کرامت انسانیش سازش نداشته است.
اگر چه گاهی این اخلاق نیکویی این مردم دیگرگونه تفسیر شده ومورد سوء استفاده قرار گرفته وبانوع تردستی وشیطنت توسط آخوند نماهای ساده دل وگاه مغرض ومزدور، این مدارا وسلوک نیک رفتاری در مقابل بدرفتاری ها ومنش غیر انسانی دیگران،نوع تسلیم شدن وگردن نهادن سیاست های طاغوت تعبیر وتفسیر شده اند.
اما نیاکان نیک اندیش ونیک رفتارهزاره بر اساس همان تعالیم عالی مذهبی وندای وجدان وفطرت، می دانست که جهان طبیعت جهان ماده ومدت است وبعضی از دستورات دین نتیجه آنی ندارد وطول زمان می خواهد تابه ثمر نشیند .چون خدا خوددرقرآن کریم فرموده اند که هرکسی نیکی کند روزی نتیجه آن را می بیند:
«وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ »هر كس نيكى به جاى آورد براى او در ثواب آن خواهيم افزود قطعا خدا آمرزنده و قدرشناس است.
این عزت نسبی که امروز در کشور نصیب مردم ما شده ودر سطح جهان به عنوان یک ملت دارای فرهنگ انسانی جلوه نموده وجهان از گذشته نیک اینمردم دربرابر دشمنان عنودش،زبان به تمجید می گشایند واین ملت راشایسته مشارکت در فرایند جهانی شدن اخلاق جهانی می دانند؛ نتیجه همان نیک اندیشی ونیک رفتاری نیاکان مابوده که امروز خدا پاداش آن را به نسل ما عطانموده است.
پس بر نسل امروز است که حرمت نیاکان خودرا به نیکوترین وجه پاس دارند وبدانند که عزت امروز وتاریخ درخشان زیست ما در جغرافیای انسانی، نتیجه آن سلوک نیک نیاکان بوده که بادندان روی جگر گذاشتن وزمان شناسی دربرابر رفتار های غیر انسانی انسان نماهای حاکم بر سرنوشت این مردم، رفتار غیرانسانی ازخود بروز ندادند وشرافت انسانی خودرا با بی شرافتی دیگران به رذالت نیالودند واگر چنین می کردند ما امروز در جهان انسانی سرشکسته می بودیم واز گذشته خود فرار می کردیم ودرجهان بی عزت بودیم.
اما امروز باسرفرازی به جهان می گوییم که ما نسل همان مردمانی هستیم که مردمان نیک اندیش ونیک رفتار بودند وعلی رغم ستم های که بر آن مردم روادشته شده بود،آن ها رفتار غیر انسانی واخلاق سبعانه ودرنده خوی از خود نشان ندادند ورفتار های غیر انسانی رابا رفتار های حسن وانسانی جواب دادند.
نسل امروز هزاره باید این سیره ی نیکوی نیاکان را نیک پاس دارند وبرای نسل های آینده عزت وآبروی انسانی به یاد گار گذارند.
درس دوم: دین مداری وتساهل وتسامح
امام حسن:«دين خود را حفظ و محبت مردم را به خود جلب كنيد».
دین یکی دیگر از شاخصه های بارز تاریخی - انسانی هزاره است.این شاخصه دردومحور مورد مهر ورزی این ملت بوده :1 محور روانی 2- محور اجتماعی. محور روانی دین داری یک خصیصه ی انسان جهانی است وانسان از آن نظر که انسان می باشد به دین ورزی نیاز دارد ولو اینکه به ظاهر منکر دین باشد وهمین انکار دین خود نوع دین ورزی است.
اما هزاره تاریخ گذشته اش نشان می دهد که این ملت دین داربوده وقبل از ظهور اسلام نیز دین دار بوده وآثار باستانی چون تندیس بوداکه از نیاکان ایشان دردراز نای تاریخ بیاد گار مانده، نشان از دین داری ودین ورزی مهر انگیزانه این ملت است چون یکی از دین های باستانی دین بودایی بود که در میان ادیان گوناگون آن روز گاران، دین بودا دین مهرورزی ونیک اندیشی بوده وبراساس همان سلوک باطنی به سوی روشنایی ونور حرکت می کرده وصبغه عرفانش از همه ی ادیان دیگر بیش تربوده،لذا نیاکان هزاره براساس فطرت پاک خود از میان دین های موجود دین بودا را برگزیدند چون دینی بوده که با سیروسلوک در باطن و در درون به دنبال حقیقت ناب بوده واین نوع سلوک با فطرت این قوم مطابقت داشته اند.
در محور اجتماعی نیز دین (فعلا دین حق وباطل ودین آسمانی وبشری مطرح نیست) بانوع مناسک خود مؤسس نظم اجتماعی بوده وهستندو یکی از علل برون گرایی انسان به دین همین مسئله ی نظم اجتماعی در مناسک دینی هست چون مناسک دینی که رویکرد اجتماعی داشته باشد، ضمانت اجرایی دارد ونیازی به قوه قهریه از برون بنام نیرو های نظم دهنده ی چون پلیس ندارد.
با یقین کامل می توان گفت که علت اجتماعی بودن وروحیه نظم پذیری هزاره در همین دینمداری ودین ورزی بوده است. تاریخ زیست اجتماعی گویای این است که هرگاه انقلاب وتحولی در جغرافیای زیست اجتماعی این قوم رخ داده وبعد ازسپری شدن دوره انقلاب وفرارسیدن دوره باز آفرینی واستقرار نظم نوین اجتماعی،این قوم از گروه های پیشتار در نظم پذیری واستقرار نهاد های مدنی وگسترش وپیرایش فرهنگ مدنیت بوده .
در تاریخ معاصر هم نقش بارز هزاره در جهاد مقدس با اشغالگران روس در افغانستان چنان درخشان وبی بدیل هست که نیاز به شرح وبسط ندارد واظهر من الشمس است وهیچ انسان منصفی نمی تواند این نقش درخشان را منکر شود مگر معاندان خفاش صفت که تابندگی خورشید رابرنمی تابند.
بعد از دوران جهاد واکنون در دوره گذار به دموکراسی هم همین ملت باعث عزت وسربلندی افغانستان درجهان هستند چون که با فرهنگ نظم پذیری وفرهنگ سازی در جهت استقرار نظم ومدنیت نوین وگسترش فرهنگ جهان وطنی وتعاون جهانی در جهت محو خشونت ودهش آفرینی ومبارزه قهری وفرهنگی با انواع نظم گریزی چون تروریسم خشین وانتحار های کور،جهانیان راهمراهی می کنند.
نمونه های گویای از رستاخیز فرهنگی این ملت برای استقرار نظم نوین مبتنی بردموکراسی وعدالت اجتماعی، امن بودن مناطق هزاره نشین است وحرکت به سمت باز سازی وعمران کشور ورویکرد فرهنگی نهضت علمی این مردم درخشان تراز آن است که نیازمندبه ارایه آمار باشد.
اینها همه تجسم این سخن امام حسن است که فرمود:« دين خود را حفظ و محبت مردم را به خود جلب كنيد»
آری مردم هزاره درعین حالی که دین ومذهب خودرادارند؛ دین ورزی را با تعامل فرهنگی جهانی جمع نموده واز این طریق درمنظرجهانیان محبوب هستند برای اینکه جهانیان می بینند که این ملت در عین دین ورزی جهان گریزی ندارند وچون حلقات دیگری از قومیت های ساکن در افغانستان،دین ورزی رادر جهان ستیزی ونظم گریزی ودهشت آفرینی وآتش افروزی وانسان کشی تجربه نموده بهشت موهوم رادر خون ریختن انسانهای بیگناه وبه آتش کشیدن مراکز فرهنگ جست وجو می کند.
مردم هزاره از امام حسن آموخته اند که خویشاوندی فقط در خون نیست بلکه در حرمت نهادن متقابل است وجهان امروز که برای این ملت حرمت انسانی قائل اند ودر نظم آفرینی کشور به یاری شان شتافته اند این ملت هم به همان اندازه حرمت می نهند چون این کلام نورانی را ازامام وپیشوای شان امام حسن بیاددارند:« خويشاوند كسى است كه به انسان محبت دارد، اگر چه بيگانه باشد.»
درس سوم: شورای اندیشیدن
امام حسن :«در كارها از مشورت مضايقه مكنيد... هيچ مردمى با هم مشورت نكنند جز اينكه بدرستى رهبرى شوند»
مسئله ی شورا از پایه ترین اندیشه های دینی است ودر قرآن هم بارها به این مسئله اشاره شده وآیات قرآن برهان قویم است مبنی بر ضرورت حیاتی شورادر حیات اجتماعی وتعالی بخشی فردی.
شورا ی اندیشیدن ومشورت نمودن با متخصصان هرفن در همان حوزه خاص از چنان اهمیتی برخوردار است که خدا در قرآن به شخص پیغمبر که متصل به وحی هست، دستور می دهد که در امورات کشورداری واداره حیات امت با امت مشورت کن:
« فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ » پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده مىشدند پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كار[ها] با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن زيرا خداوند توكلكنندگان را دوست مىدارد.
این آیه ی قرآن از آیه های پرژرفای است که در امور کشورداری راه چگونگی زیست اجتماعی وتعالی بخشی اجتماعی راتوسط مدیران ورهبران اجتماع بیان می کند.
از نکته های بسیار قابل توجه در این آیه این است که ابتدا به رسول خدا گوش زد می کند که اگر شما نرمخوومهربان هستید وهمین خلق نیکوی شما باعث دلدادگی مردم به شما شده وپروانه واردور جود شما می چرخند، این از لطف ورحمت خدا است ولی با همه ی این خلق نیکو وعشق سوزان مردم به شما، مواظب باش ودر امور حیات ایشان تک اندیش نباش وشورایی فکر کن وبامشورت امت خود تصمیم بگیروچون تصمیم گرفتی توکل به خدای قادر متعال کن.
خوب وقتی وضع رسول خداکه متصل به وحی است چنین باشد که درامورات کلان کشورداری باید شورای سلوک کند، معلوم است که این اصل ازاصول بنیادین واساسی حیات اجتماعی می باشدچون خدا به رسولش دستور می دهد که:«وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ »
درسوره شورا جامعه ی مطلوب وشایسته را این گونه معرفی می کند:«وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ» و كسانى كه [نداى] پروردگارشان را پاسخ [مثبت] داده و نماز برپا كردهاند و كارشان در ميانشان مشورت است و از آنچه روزيشان دادهايم انفاق مىكنند
اهمیت شورا وشورای اندیشیدن وسلوک اجتماعی براساس مشورت را در دین اززبان یکی از فقهای تراز اول جهان اسلام وشیعه بشنویم:
« سؤال: علما ميگويند كه در نظام جمهوري اسلامي اصل بر شوراست ; اما اصالت شورا را ميتوان به دو صورت متفاوت تفسير كرد. برخي ميگويند همين كه نهادهاي مدني مانند مجلس يا رياست جمهوري از علما و فقها مشورت طلب كنند كفايت ميكند، ولي عده اي ديگر اعتقاد دارند كه حتي ولي فقيه يعني حاكم اسلامي نيز بايد با مردم مشورت كند. كدام يك از اين دو تفسير به حقيقت نزديكتر است ؟
جواب : تفسير دوم صحيح است، همه افراد و نهادهاي مسؤول حتي ولي فقيه در مسئوليتهايي كه بر عهده آنها گذاشته شده بايد با متخصصين مربوطه مشورت نمايند و سپس تصميم بگيرند. شورا در اسلام يك امر تشريفاتي و اخلاقي صرف نيست بلكه يك وظيفه الهي است .
خداوند در قرآن كريم به پيامبراسلام دستور ميدهد: (وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ) در امور با آنان مشورت كن ; و يكي از صفات برجسته مؤمنين را مشورت شمرده : (و أمرهم شوري بينهم) امور آنان با مشورت با يكديگر انجام ميشود. مقصود از كلمه "امر" در كتاب و سنت معمولا امور اجتماعي و سياسي است .
در حديثي از امام رضا(ع) نقل شده كه : "پيامبر(ص) با اصحاب خويش مشورت ميكردند و سپس تصميم ميگرفتند." و برحسب تواريخ پيامبر(ص) در اكثر جنگها با اصحاب و ياران خويش مشورت ميكردند و بسا نظر آنان را اجرا ميكردند; و در خطبه 216 نهج البلاغه از خطبه هاي امام علي (ع) كلامي است كه ترجمه آن چنين است : "رفتار شما با من به گونه سازش و تسامح نباشد، و مپنداريد براي من شنيدن حق سنگين است، و انتظار ندارم مرا بزرگ شماريد; زيرا كسي كه شنيدن حق و عدالت براي او سنگين باشد عمل به آن دو براي او سنگين تر است . پس از گفتار حق و راهنمايي من به عدالت دست برنداريد كه من خود را بالا و ايمن از خطا نمي پندارم مگر اينكه خدا مرا كفايت كند".
اين است روش پيامبر(ص) و اميرالمؤمنين (ع) در برابر مردم، با اينكه به اعتقاد ما شيعيان آن بزرگواران معصوم و از خطا و اشتباه مصون بوده اند. پس چگونه ميتوان گفت : "ولي فقيه" كه معصوم نيست و جائزالخطا ميباشد از پيامبر(ص) و اميرالمؤمنين (ع) بالاتر بوده و در تصميمات خود نياز به مشورت نداشته باشد و كسي هم حق ندارد نسبت به او انتقاد نمايد؟! ضرر خطا و اشتباه بزرگان در رابطه با مسؤوليت هاي اجتماعي متوجه همه جامعه ميشود، و بر اين اساس بايد از تكروي بپرهيزند، و در هر موضوعي با متخصصين و كارشناسان آن موضوع مشورت نمايند.
و لذا پيامبراكرم (ص) در تصميم گيريهاي سياسي و اجتماعي مقيد به مشورت بوده و دائما ميفرمودند: "اشيروا علي" مرا راهنمايي كنيد.
و در خطبه 216 از نهج البلاغه ميخوانيم : "لا تخالطوني بالمصانعة، و لاتظنوا بي استثقالا في حق قيل لي، و لا التماس اعظام لنفسي، فانه من استثقل الحق ان يقال له او العدل ان يعرض عليه كان العمل بهما اثقل عليه، فلا تكفوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل، فاني لست في نفسي بفوق ان اخطئ و لا آمن ذلك من فعلي" (رفتار شما با من به گونه سازش و تسامح نباشد، و مپنداريد براي من شنيدن حق سنگين است، و انتظار ندارم مرا بزرگ شماريد، زيرا كسي كه شنيدن حق و عدالت براي او سنگين باشد عمل به آن دو براي او سنگين تر است، پس از گفتار حق و راهنمايي من به عدالت دست برنداريد كه من خود را بالا و ايمن از خطا نمي پندارم). »
باتوجه به این کلام مولا علی ورسول خدا،وتقریر زیبا وشیوای مرحوم آیت الله العظمی منتظری(ره) وآن سخن پرژرفای امام حسن دومین پیشوای امت هزاره، شاخص دیگر جامعه هزاره شورای اندیشیدن وسلوک اجتماعی برمبنای مشورت با متخصصان هرفن در همان حوزه خاص است.
تاریخ نشان داده که ملت هزاره هرگاه شورای اندیشیده وسلوک مشورت محورداشته اند دارای عزت وموفقیت بوده وهرگاه این دستورات خدا وپیشوایان دین رارهانموده گرفتار انواع ذلت وخسران دینی ودنیایی شده.
برعلما وبزرگان هزاره است که این دستورات عزت بخش وسعادت آفرین شورای اندیشیدن وشورای سلوک کردن ومشورت محوری وتعامل وتضارب افکار را احیانموده واز میراث گرانقدر نیاکان وپیشوایان دین شایسته وبایسته بهره بگیرند وسعادت دوجهان را به نسل امروز ونسل های فردا تقدیم کنند.
اسدالله جعفری
۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر