بنام خدا
صداقت رهبرشهید، خیانت ورسالت جامعه ی روحانیت وفرهنگیان(4)
روحانیون شیاد ومنافق (2)
راستی که مزاری وپیروی از مزاری چقدر پیچیده ومعماگونه است.
چنان که شهادت مزاری ازراز های تاریخ معاصر است، راه پیمودن مزاری وهمراهی کردن مزاری وچون مزاری صادق بودن نیز ازراز های تاریخ بوده وتاریخ نیز دربرابر مزاری واندیشه مزاری انگشت تحیر به دندان گرفته است.
تاریخ هم متحییرند که مزاری چه انسانی بزرگی است که دشمنان عنود ودوستان ساده دل ومنافقان تردامن، از او به یکسان سخن می گویند.هر طیفی به شیوه ی از او یاد می کنند وبانام او به مقصد ومقصود می رسند.دشمنان عنود بابرافراشتن علم مخالفت با او، تدیُن واسلام ناب عاری از ملیت پرستی را به نمایش می گذارند تا به پندار خویش به سرچشمه حق وحقیقت دست یابند واز این طریق دین ودنیای ظاهربنان را نصیب خویش سازند.
دوست داران ساده دل وصمیمی وبی غل وغش وپاک طینت مزاری، مقدس ترین آرمان های مقدس خود را در چهره بی آلایش وصادقانه مزاری متبلور می یابند واو را از جمله ناجیان سرنوشت خویش یافتند واسطوره های ذهنی وشخصیت های دینی خود چون امام علی(ع) وامام حسین(ع) را در رفتار وگفتار وصداقت وصمیمیت بی آلایش وایمان بی غل وغش مزاری بزرگ مجسم یافتند وامام علی وامام حسین رادر عصر خویش در چهره نورانی مزاری متبلور دیدند وبا تمام خون وپست خود به راه ایشان ایمان آوردند.
منافقان شیاد تنها راه رسیدن به خواسته های دنیوی خویش را در این دیدند که به ظاهر از مزاری بگویند تا به نان ونام رسند ودر نهان از مزاری بد بگویند واز او وراه او تبرِّی بجویند تا از این طریق خدا وخدافروشان را از خود راضی کنند وبه پندار شیطانی خویش خدا وخرماوخر را هم زمان داشته باشند.
فقط کافی است که بیش ازیک ونیم دهه فراق شهید مزاری رامورد غور وبررسی قرار بدهیم تابه این حقیقت تلخ برسیم واز مظلومیت وتنهایی مزاری سایه روشن های رخ نمایند وبدانیم که مزاری که بود وچه می خواست وامروزه مزاری گویان صادق کیستند ومنافقان شیاد چه چهره های چهل تکه دارند.
نمی دانم باکدامین زبان از این شیادان سخن بگویم تا چهره این شیادان نخ نما شوند وچهره های مقدس روحانیون پاک وصادق ومتعهد از این چهره های ملون باز شناخته گردند.
چهره نگاری روحانیون منافق وشیاد
روحانیون منافق وشیاد،آن طیفی از لباس (لباس علم فقط لباس رسمی نیست)پوشان علم هستند که :
1 – عوام فریب هستند وبه ساز هر طیفی می رقصند وبه هررنگی در می آیند.
2 – مطابق طبع طیف های گوناگون سخن می گویند ودر واقع سعی دارند که خدا وشیطان راهمزمان داشته باشند.
3 – ازاسلام جز پسته چیزی دیگر نمی دانند چون با منابع آشنایی ندارند.
4 – براساس مبنا سخن نمی گویند.
5 -رفتارش با گفتارش همخوانی ندارد.
6 – چهره ظاهر الصلاح دارند.
7 – به مقدسات تمسک می کنند وهمواره از خدا وقرآن وقیامت حکایتی وروایتی برزبان دارند.
8 – دردین ورزی مدعی تمامیت خواهی هستند.
9 – دربسیاری از مواقع خود شان را به تجاهل می زنند.
10 – درروان شناسی اجتماع مهارت دارند وبر اساس آن با افراد تعامل برقرار می کنند لذا درجای که اقتضای روانی اباحه گری باشد، یک انسان لاقید وهتاکند ودر جای دیگر اگر اقتضای روانی طیف همسخنش اقتضای تهجد وتعبد ورزی راداشته باشد، انسان متنسک ومتعبد هستند.
البته این از بارز ترین نشانه های طیف منافق هست وامروزه به عیان می بینیم که همین شیادان گاه روشنفکر تر از «لوتر» ،«کانت»،«هابر ماس»و« دکترعلی شریعتی» هستند وگاه دیگر زاهدتر از «ابوذر» ودعاخوان تر از «کمیل» جلوه می کنند.
در رابطه با شهید مزاری هم همین مسئله صادق هست چون طیف منافق از روحانیون طرفدار ومخالف مزاری براساس همین روان شناسی رفتار خویش را عیار می کنند تا بتوانند درتعامل متقابل با طیف های مختلف از اجتماع برخورد کنند.وقتی میان پیروان مزاری در خارج قرار می گیرند چنان مزاری پرست می شوند که حتا خود مزاری هم در برابرش سرتعظیم فرود می آورند وخود مزاری مزاری شدن ومزاری بودن را از او می آموزند اما وقتی به ایران وپاکستان وافغانستان برمی گردند ،یکه راست به وزارت اطلاعات رفته گزارش سفر می دهند و وقتی به خانه اش بر می گردند رقص وپایکوبی رسیدن به مقصود برپا می دارند وبه بانگاهای معاملاتی خانه وماشین تلفن می کنند ورخ لیلی می بوسند ونردهوس می بازند .
ولی اگر پای مصرف کردن یک دلار برای مزاری ودر جهت آرمان مزاری در میان آید ،حضرت آقا فقیر تر از جنین در شکم مادر است .
بیان سه نکته
در این بخش سخن را پایان می دهیم واز این طیف به همین مقدار اکتفا نموده از شرح وبسط بیشتر درمی گذریم ودر پایان به سه نکته اشاره می کنم:
1 – من با هیچ یک از این افراد،خصومت شخصی ندارم واگر این معیار ها بر افراد بسیاری منطبق شوند که با من آشنای دارند،دلیل بر این نیست که منظور من از طرح این سخن همان افراد بوده است.نه من از طرح این سخن شخص وفرد خاصی را مورد نظر ندارم بلکه طرح این سخن یک طرح کلی برای بازشناسی جریان کلان ازچهره های منافق از هردو طیف است. حال ممکن است فردا وفردا ها همین معیار ها بر خود من نیز صدق کنند ومن نیز ازمصادق این تعریف ها باشم .
پس این سخن که ممکن است فرداوفرداها دامن گیر من هم شود ،نباید بگویم؟خوب شود چه اشکال دارد؟
من با علم به این مسئله که ممکن است این معیار ها دامن من را نیز بگیرد مطرح کردم واز مطرح کردن آن هیچ مصداق معیین وفرد مشخصی را مدنظر نداشته ام حال اگر این معیار ها بر خود من ویانزدیک ترین دوستانم منطبق شوند ،آن دیگر مشکل خود ما است ما باید خود ما خودرا به آن سمت وسو سوق ندهیم وحد اقل باخود صادق باشیم وانسانیت انسانی خودرا پاس داریم چنان که مزاری انسانیت انسانی خود را پاس داشت تا توانست پاسدار کرامت انسان باشد.
2 – من به روحانیون، بسیار احترام قائلم وتوهین به روحانیون راتوهین به کل ملت می دانم.ولی این نگاه به روحانیت نباید موجب آن شود که ما روحانیون را از الف تا یایش را مقدس پنداریم واین تقدس به حد «تابو» شدن روحانیون بینجامد تا هرشیاد ومنافقی با لباس مقدس روحانی برتن نمودن برگرده مردم سوار شوند وهر مزخرفی را بنام اسلام ودین به خورد مردم بدهند وخودنیز تا خرخره در لجن شهوت غطه ورباشند وهیچ کس جرئت آن را نداشته باشند که بگویند بالای چشم تو ابروست .
درحقیقت هدف اصلی من از این نقد روحانیون، پالایش جامعه ی روحانیت از عناصر ناصالح (ولو درنتیجه، این فرد ناصالح خودمن باشم)ومعیار دادن به مردم برای باز شناسی روحانیون راستین از روحانی نماهای منافق وشیاد است.
این گونه سخن گفتن از روحانیت ودر باره روحانیت نتنها توهین به روحانیت نیست بلکه بزرگ ترین خدمت به روحانیت است چون که باطرح این مباحث، مردم بادیدن روحانی نما ها دیگر به اصل روحانیت بدبین نمی شوند وهمه ی روحانیون را به یک چشم نمی بینند ولا اقل می دانند که خود روحانیون هم منتقد خودشان هستند.
هشداری برای خودما نیز باشد که درشعار ابوذرو در عمل معاویه نباشیم لااقل سخن ما با عملی ما همخوانگگی داشته باشد.
از مردم چه توقع داریم وقتی می بینیم که فلان آخوندی با لطایف الحیلی از مراجع وکالت می گیرند و وکالت گرفتن همان ویک شبه دارای آسمان خراش و ماشین آخرین سیستم شدن همان؟بادیدن چنین وضعی مردم درباره روحانیت چه قضاوت می کنند؟
وقتی مردم می بینند که فلان روحانی(سید یاهزاره فرق ندارد) بنام فلان موئسسه وفلان کاردینی از مردم پول جمع می کنند ولی ناگهان خانه حاج آقای شیخ وجناب سید آخوند، سه طبقه می شوند وشلوار آقای شیخ وسیدآخونددوتا می شود،مردم چه عکس العملی نشان خواهند داد؟
بادیده شدن چنین عمل های از روحانیون وسید های جامعه ،اگر مردم از اصل دین ودستورات دین روی گردان شد ویا لااقل به شک افتاد،چه کسی مقصر است؟
ازطرف دیگر بانقد درون صنفی حربه ی تردستان مزدور را نیز عقیم می سازیم ودیگر نمی توانند ببهانه نقد روحانیون، شیطانی ترین شیطنت ها را سامان دهی کنند وچهره مقدس روحانیون را لکه دارنموده از آب گیل آلود ماهی بگیرند.
3 – هیچ انسانی را نمی یابید که دانای کل باشد. لذا این کمترین بنده خدا هم هیچ ادعای جز بیان سایه روشن های از اصل مسئله را ندارم والبته که خود بر خطا وناصواب بودن بعضی وبخشی از سخنان خویش معترف هستم واز قدیم گفته اند:
از عارفی پرسیدند:
همه چیز را که دانند؟
عارف پاسخ داد:
همه چیز را همگان دانند وهمگان هنوزبه دنیا نیامده اند.
اسدالله جعفری
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر