بنام خدا
صداقت رهبرشهید، خیانت ورسالت جامعه ی روحانیت وفرهنگیان(2)
ارتداد روحانیون ازرسالت دینی
چراروحانیت ما، به تفسیر مکتب مزاری قیام نکردند ونمی کنند؟
مگر سخن گفتن از مزاری وراه مزاری، سخن گفتن از حسین (ع)وراه حسین نیست؟پس چرا روحانیت ما از انجام چنین رسالت عظیم غفلت کرده ومی کنند؟
چرا دراین سال های بعد از شهادت مزاری ، از طرف روحانیت درجهت تبیین رسالت عظمای مزاری، یک خیزیش رسالت مدارانه ندیدیم؟
روحانیون معزز می دانند ، بر اساس تعالیم تشیع علوی،هرانسانی که برای احقاق حقوق انسانی خلق الله جانش را از دست می دهد،او شهید است وشهید ازجبرزمان وتاریخ وعقیده می گذرد ودر دریای بی کران حق وحقیقت می پیوندد وجاودانه می شود.
پس چه شد وکدام ارتداد مکتبی در جامعه روحانیون رخ داد که راجع به شهید مزاری - شهید راه دین ومذهب واحقاق حقوق انسانی خلق الله - انجام رسالت نکرده ونمی کنند؟
از مزاری واز مکتب سرخ مزاری سخن نگفته ونمی گویند؟
بیش از یک ونیم دهه از شهادت شهید مزاری می گذرد ولی کاری فرهنگی درراستای رسالت مکتبی شهادت شهید مزاری از روحانیت ندیده ایم ودیده نشده است که جامعه روحانیت یک رستاخیز فرهنگی براساس تعالیم تشیع در رابطه باشهادت وآرمان های بلند شهید مزاری خلق کنند واز شهادت مزاری تفسیر راهبردی ارائه بدهند.
ازآنجایی که جامعه روحانیت خودرا وارثان پیغمبران عصر وزمان ورسولان رسالت دار می دانند ،چرادرباره رسالت وپیغام شهادت مزاری که شهید رسالت خاتم پیغمبر ودرامتداد شهادت امام حسین است،رسالت دینی ومکتبی خود را که عبارت از تبیین نووکارآمد از شهادت مردان حق است، انجام نمی دهد؟
روحانیون شیعه هزاره را دررابطه با جریان شهادت شهید مزاری ،می توان به چهار دسته تقسیم کرد:
1 - روحانیون مخالف
2 – روحانیون موافق
3 – روحانیون غافل وجاهل
4 – روحانیون شیاد ومنافق
1 - روحانیون مخالف
بخشی از روحانیون شیعه هزاره(در این نوشته روحانیون سادات نیز هزاره هستند ) چنان که در زمان قیادت شهید مزاری با مزاری مخالف بودند بعد از شهادت مزاری نیز همچنان برطبل مخالفت می کوبند ودر جریانات اجتماعی به جریان سازش وذلت پذیری تعلق دارند.
این گروهی از روحانیت نیز به دودسته تقسیم می شوند:
گروهی ازاین روحانیون، درمخالفت خود بسیار صریح وروشن وشفاف هستند ودرجهت تبیین این مخالفت خود دلایل بسیار روشن وواضع ارایه می کنند.
این گروه از آن نظر که درمخالفت خود صریح وآشکار هستند وموضع روشن دارند وجامعه نیز بااین گروه موضع روشن وشفاف می گیرند واز این نظر مخالفت این گروه هیچگونه آسیبی را متوجه راه ومکتب شهید مزاری نمی کند بلکه برعکس، مخالفت این گروه بزرگ ترین پارامتر ومحک برای باز شناسی آسیب های جنبی مکتب وراه مزاری است ومخالفت این گروه نعمت بزرگ برای تعالی وپالایش ناخالصی های وارد شده بر اندیشه های تفسیری مکتب وآرمان مزاری است.
گروه دوم ازمخالفان مزاری، درمخالفت خود صریح نیستند وموضع روشن وآشکار نمی گیرند واغلب مخالفت شان را کتمان هم می کنند ولی در هنگامه های مناسب ودر جمع های خودمانی به ابراز مخالفت می پردازند.
این گروه از آن نظر که مخالفت های شان را کتمان می کنند وازموضع روشن وشفاف پرهیز دارند وابامی ورزند، همان منافقانِ از مخالفان مزاری هستند. همچنان که ما منافقانِ از موافقان مزاری نیز داریم.
این دوگروه از منافقان مخالف ومنافقان موافق مکتب وراه مزاری، خطرشان تابع رشد فرهنگی وخود آگاهی ملت هزاره است واگر خورشید فرهنگ خود آگاهی درفضای ذهنی وگفتمان اجتماعی پرتو افشانی کند این دوگروه منافقان مخالف وموافق، در تشعشعات خورشیدفرهنگ خودآگاهی وزمان شناسی، چون آدمک های برفی ذره ذره آب می شوند ودر ریگستان تاریخ دفن می گردند.
2 – روحانیون موافق
این گروه از روحانیون نیز به دوبخش تقسیم می شوند:1 – گروه موافق راه وآرمان مزاری وادامه دهنده راه عزت طلبی وآزاده خواهی پیشوای شهید.2 – گروه موافق راه واندیشه عزت خواهی وهمبستگی قومی ووحدت خواهی ناجی امت ولی مخالف ادامه راه وگفتمان مزاری در این شرایط پیش آمده ی بعد از خلع ید طالبان واستقرار دولت انتخابی ومحقق شدن دموکراسی استبداد زده وتحمیلی.
راجع به گروه اول از موافقان راه وآرمان شهید مزاری و وفادار به ادامه دادن این راه عزت خواهی وآزادی طلبی، بعدا سخن خواهیم گفت .
اما گروهی دوم از موافقان شهید مزاری که با راه وآرمان مزاری موافق هستند واز همین موافق بودن با راه وآرمان شهید مزاری به عزت اجتماعی وسروری قومی رسیده اند وچون ادامه دادن راه مزاری با ادامه سروری وآقایی شان درتضاد است،لذا باادامه دادن راه وآرمان مزاری مخالف هستند.
البته این که گفته می شود «اگرمزاری اکنون در قید حیات بود، راه گفت وگو ومشارکت سیاسی را در پیش می گرفت» سخنی حق است. اما سؤال اصلی این است که اگر پیشوای شهید زنده بوداین راه را باکدام سیاست وبه چه قیمت ادامه می داد؟ باسیاست سازش ونوکری کردن وبه قیمت ازدست دادن عزت اجتماعی؟
آنچه که امروز از این آقایان دیده می شود از مزاری ندیدیم.امروز این حضرات برای راه یافتن به قصرگلخانه ودر کنار فلان وبهمان مردک نشستند چه خواری وذلت های را که نمی پذیرند ومثل یک برده برگرد اربابان قدرت طواف می کنند واندک جیفه دنیا ی را که به دست می آورند مثل موش به انبار وتکاثر می پردازند واگر ریاستی- ولو ریاست آبدارخانه باشد- به دست آوردند اول شخص خودش مقعد نازنینش را به آن صندلی ریاست دوروزه تبرک می کنند وبعد به خانواده مکرم پیش کش می نمایند.
اما مزاری،کسی بود که خدایی گونه وپیغمبروار می زیست.چون خود را متعلق به این مردم می دانست وپیشوایی را از این مردم گرفته بود، هیچ وقت دیده نشد که با کوچک کردن خود دربرابر ارباب قدرت به ملت خود خیانت کنند وغرور وآزاده گی مردمش را لکه دار سازند وهمواره یک رهبر وپیشوا بود وجایگاه رهبری وپیشوایی را با جایگاه نوکری کردن به ارباب قدرت اشتباه نمی گرفت. همان چیزی که امروزه ما از خلیلی،محقق وشیخ قربانعلی عرفانی می بینیم که برای رضایت کرزی وعبدالله چه ذلت وخواریی را به جان نمی خرند ومثل یک بنده وبرده پیش مرگ کرزی وعبدالله شده اند وشخصا برای کرزی وعبدالله رأی جمع می کنند تاخودشان وخانواده شان به قدرت بمانند.
اما مزاری درزمان پیشوایی خودش هیچگاه به شورای قیادی ورهبری نرفت وهمواره نماینده می فرستاد ووقتی شورای قیادی ورهبری وقت، ازایشان شخصا دعوت نمود که باید خودشما در جلسات شرکت کنید.پیام داد که شما این حق را به شخص من داده اید یابه مردم هزاره؟اگر به مردم هزاره داده اید وسهم مردم هزاره است، ماکه نماینده مردم هزاره را معرفی کرده ایم واگر به شخص من داده اید،من بدون این مردم وجود خارجی ندارم.
لذامزاری نه خودش عشق سوزان به نشستن روی صندلی قدرت داشت- چون اوبرکشوردل ها حکومت می کرد وجایگاه او چون خدایش رفیع وبلند بود جز دل های پاک خلق هزاره جای دگر لیاقت وشایستگی مزاری رانداشت_ ونه به خانواده اش صندلی خواست ونه از بیت الله یک افغانی را کنز وتکاثرکرد ونه باخم وراست شدن جلوی ارباب قدرت عزت مردمش را به حراج گذاشت. ولی برعکس آن خداوندگار عزت وغرور مقدس،حضرات وسنادید کنزوتکاثر،باخم وراست شدن جلو کرزی وعبدالله عزت وغرور مقدس مردم هزاره را به حراج گذاشته اند.
خلیلی،محقق وعرفانی می توانست درعین اتحاد باکرزی وعبدالله ،همچنان درجایگاه رهبری خود شکوهمندانه بنشینند وبا دستوردادن به نمایندگی های حزب شان وکامپاین کردن توسط حزب وافراد حزبی شان برای کرزی وعبدالله رأی جمع کنند ودیگر لازم نبودکه خودشان شخصا بندگی کنند ومثل یک پیش خدمت پادو کرزی وعبدالله شوند.
پس آن غرورمقدس وعزت حسینی وکرامت انسانی وشکوه رهبری وپیشوایی مزاری وملت هزاره چه شد وکجا رفت؟
خطر این گروه برای به انحراف کشاندن مکتب مزاری به سوی التقاط وانحطاط بسیار جدی ومرمز وغیر قابل جبران است ودرمبارزه با اندیشه های انحرافی این گروه درتقابل با اندیشه های عزت خواهانه مزاری، مردان بزرگ واندیشه ورانی دانا وپارسا وزمان شناس چون مرحوم امام محقق خراسانی می طلبد.دراین رابطه هم در بخش های بعدی این سلسله گفتارها سخن خواهیم گفت.
3 – روحانیون غافل وجاهل
این گروه ازروحانیون گروهی هستند که کاری به مسائل سیاسی واجتماعی ندارند وفقط خودشان است ودرس حوزوی وکارهای دینی وتبلیغی شان وتبلیغ دینی شان نیز براساس حفظ کردن کتاب های گفتار وعاظ ومنابر عالیه ونهایتا حفظ سخنرانی های شهید مطهری ومرحوم فلسفی ومرحوم راشد است.
این گروه از روحانیون بی خطر ترین گروه برای مکتب وراه مزاری است.
4 – روحانیون شیاد ومنافق
این گروه از روحانیون دارای ویژگی های چندی هستند:
درظاهر از وفاداران قسم خورده مزاری هستند
ازاندیشه های مزاری به عنوان اندیشه های نجات دهنده ملت یاد می کنند
با سران احزاب هزاره بند وبست ها دارند
با استفاده از نام مزاری به نام ونان رسیده اند
بخشی از این گروه با استفاده از نام مزاری به کشور های خارجی پناهنده شده اند
گروه دیگر از این روحانیون شیاد ومنافق با استفاده ازاحساس پاک مؤمنین مکتب وراه مزاری به سفرهای تبلیغی پردر آمد به کشور های اروپایی ومهاجر نشین دست می زنند واز این طریق به مطامع پلید دنیوی شان می رسند.
اتفاقا این گروه از خطرناکترین گروه ها برای مکتب وراه مزاری هستند که به بعضی از آن اشاره می کنم:
اسدالله جعفری
ادامه دارد
۱۳۸۸ مرداد ۲۴, شنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر