۱۳۸۸ تیر ۱۳, شنبه

بنام خدا
پاسخ به پر سش های یک خواننده ی عزیز «سایت سلام»

اشاره
1 – بعد از این به بعصی از پرسش های خوانندگان عزیز پاسخ خواهم داد.
مدت های مدید است که تصمیم دارم به بعضی از پرسش های دوستان وخوانندگان عزیز(ی که لطف نموده امیل می زنند ویا تلفن می کنند واین برادر کوچک خود را مورد لطف قرار داده سؤالاتی را مطرح نموده وبعضی از دغدغه های شان رادر میان می گذارند، )پاسخ های کوتاه وکتبی بدهم.
اما گرفتاری های روز گار نمی گذارند که به این خواسته عزیزان پاسخ مثبت بدهم واز خجالتی این بزرگواران در آیم.
دوستان بسیاری از افغانستان ،ایران،آلمان،سوئید،نروژ،استرالیا،امریکا،لندن وچند موردی از پاکستان،امیل نموده ویا تلفن کرده اند و دررابطه با سرنوشت نسل هزاره،باورهای دینی،بعضی از احکام اسلامی،مسئله زنان،حجاب،ولایت فقیه،مسئله خمس وسادات وروحانیت سؤالاتی را مطرح نموده اند که به حول قوه الهی وعنایت بقیت الله امام زمان(عج)به تدریج به بعضی این سؤالات پاسخ خواهم داد.
2 - سپاس ویژه از خوانندگان گرامی
در این مدت که این فرزند کوچک هزاره،جسته وگریخته در جهان مجازی مطالبی می نویسد،از طرف خوانندگان عزیز وبزرگوار مورد لطف وعنایت فوق العاده وغیر منتظره قرار گرفت ودوستان عزیز وخوانندگان مکرم از سراسر جهان از طریق امیل وگاهی با تلفن ،برادر غریب وفرزند کوچک خود را مورد عنایت وکرامت قرار دادند .
لذا برخودلازم و واجب می دانم که در همین فرصت پیش آمده از یکایک عزیزان تشکر وسپاس ویژه داشته باشم وعزت وسربلندی همه ی آن بزرگواران را از خدای بزرگ ورحمان مسئلت دارم.
البته خوانندگان عزیز نوشته های این فرزند کوچک افغانستان همیشه سربلند وجاویدان،از طیف های مختلف وقومیت های گوناگون ساکن در کشور تاریخی وتمدن سازما افغانستان بوده وتنها در قوم هزاره منحصر نمی شوندومخصوصا از دو قوم برادر تاجیک وازبک نیز خواهران وبرادرانی بوده اندکه این برادر هموطنش را مورد تقدیر قرار داده اند.والبته ازنامهری های که گاهی خواسته وناخواسته از ناحیه این قلم بربزرگان این دوقوم رواداشته شده است،گله وشکایت داشته اند که من به گله وشکایات این عزیزان نیز به چشم دوستی می نگرم واین حق مسلم انسانی شان راحرمت می نهم واز عواطف واحساسات پاک شان نسبت به بزرگان شان تقدیر نموده وادب واحترام خودرا به پیشگاه شان عرضه می دارم .
اما آنچه که از ناحیه برادران وخواهران هزاره ام نسبت به این برادر وفرزندکوچک شان ابراز شده است،داستان دیگر دارد وحکایت دل نشین است ومهرورزی وفتوت وجوانمردی آئین عیارانند.
در لابلای امیل ها وگفته های این عزیزان ،سخن ها وناگفته های بسیاری وجود دارد که در فرصت دیگر آن را باید روایت کردتا درایتی پدید آید ورستاخیزی فرهنگی خلق شود.
3 - فرهنگ پرسشگری
باتوجه به این که این نوشته پاسخ به پرسش های یک خواننده عزیز «سایت سلام»است،لازم است که قبل ازتقدیم پاسخ به آن عزیز،در رابطه با اصل فرهنگ پرسشگری در جامعه مطالبی را تقدیم داریم.
فر هنگ پرسشگری درجامعه ی انسانی رکن رکین تعالی فر هنگی وبنیاد اخلاق اجتماعی-سیاسی است.
هرگاه این رکن رکین تزلزل یابد، بنیاد های اساسی حیات عقلانی فرومی ریزند ورذالت های اخلاقی مثل دروغ ،تهمت،حسادت،اباحه گری،قلب حقیقت،حیله گری وپرده دری های خلاف شرع وعقل ،چهره می نمایند وتبدیل به فرهنگ زیست محیطی می شوند.
اما اگر فرهنگ پرسشگری حاکم برجامعه انسانی باشد،جامعه در بستر سالم حرکت نموده فضیلت های انسانی به شکوفه می نشینند وثمر نیکو می دهند.
در سایه ی حاکمیت فرهنگ پرسشگری است که دروغ ودیگر رذالت های اخلاقی فرصت جولان گری نمی یابند وفرهنگ چنین گفته شده وچنین شنییده شده ، تبدیل به فرهنگ «من این را به گوش خود شنیدم ومن از خود ایشان پرسیدم وایشان چنین پاسخ داد»؛می شود.
فرهنگ پرسشگری ،جامعه را از قلب واقعیت وباطل نما نمودن حق وحق نمایی باطل،پاک سازی می کند وبستری می شود برای رشد فضیلت های عالی اخلاق وفرهنگ دینی منطبق بافطرت انسان.
فرهنگ پرسشگری،اولین نشان طهارت اندیشه وبی غل وغشی عمل به احکام وسنت های برین انسانی می باشد.اگر فرهنگ پرسشگری نباشد هیچ کسی در برابر گفته های خود پاسخ گو نیست ووقتی دربرابر گفته های خود پاسخ گو نباشد،آنارشزیم اخلاقی در اخلاق گفتاری ونوشتاری پدید می آید وهر شیادی خود را ناجی امت می نامد وبرای رسیدن به مطامع شیطانی خود متوسل به هردروغ وهر بدعتی می شود وبدون هیچ گونه دغدغه ای، به مذهب سازی وفرقه بافی دست می زند.
مگر فرقه ها ومذاهب باطله چگونه ودر کدام جامعه ی خلق شدند؟غیر از این است که در آن جامعه فرهنگ پرسشگری رخت بربسته بود وتابوپرستی وقدیس سازی افراد وجریان های خاصی حاکم گشته وشیادان برگرده مردم سوارشده بودند؟
مگر سید علی محمد باب وخواهرش درالتاج چگونه به مقام امامت وخدایی رسیدند؟غیر از این هست که در ابتدا خودرا ازنوادگان نوادگان امام زمان(عج) خواندند.چون چنین کردند وکسی پیدا نشد که از این خواهر وبرادر بپرسند که چگونه شما نوه امام زمان هستید درحالی که معلوم نیست امام زمان زن وفرزندی داشته باشد واگر هم زن وفرزندی دارد هیچ کس از آن ها خبر ندارد ونمی شناسد وما چگونه باور کنیم وبشناسیم که شما نوادگان امام زمان هستید؟
لذا وقتی فرهنگ پرسشگری در جامعه نباشد براحتی هرکسی خود را به هرکسی منتسب می کند ودینی نو می سازند وباوردیگر خلق می کند وبدعت پدید می آورد.
چنان که خواهر باب در ابتدا خود را خواهر زیدشهید می نامید ووقتی دید که کسی نیست که از او پرسشی کند وخواهر بودن زید شهید را به پرسش کشد،خود را خواهر زینب خواهر امام حسین(ع)نامید وبعد ها دیدیم که سر از چه رسوایی های که در نیاورد.
در همین جامعه خود ما ،اگر فرهنگ پرسشگری حاکم باشد ،کسانی که تا دیروز مزاری را ارذل الاراذل و...می نامید امروزه نمی آمد در سالگرد شهید مزاری با کمال پرروی وبی شرمی از مزاری به عنوان ناجی امت وشهید راه آزادی سخن بگوید ودر مدح شهید اقالیم قبله سخن های سبز ودرازدا من تقدیم دارند.
چون می داند که هیچ کسی نیست که با پرسش از او پاسخی بیطلبد واو را به گذشته های دور ببرد وآن سخن های سخیف او را به یادش بیاورد.
مگر چند نفر پیدا شده اند که از کریم خلیلی ،محمد محقق ،(که اسناد غرب کابل چه شد؟
چرا شهید مزاری تنها ماند؟
چرا شهید مزاری خود شخصا به چهار آسیاب رفت؟
چرا کریم خلیلی یک شب قبل ازشهادت شهید مزاری از کابل فرار کرد واز پاکستان سردرآورد؟
چرا شورای مرکزی حزب وحدت در هنگامه های بحران، غرب کابل را ترک نموده به قم چمبر زدند؟
چرا ناگفته های ازشهادت مزاری گفته نمی شود وچه کسانی وبه چه علتی مانع از این ناگفته ها می شوند؟
بیش از شش هزار فرزند هزاره که در مزار شریف مفقود الاثر شد ند،سرنوشت خود وخانواده شان چه شدند؟
چرا خانواده های شهدای هزاره مثل دیگر شهدای کشوردارای پرونده شهادت وحقوق خانواده شاهد نیستند؟
چرا کریم خلیلی به عنوان معاون دوم ریاست جمهوری بندگی کرزی را بر خدمت به خانواده شهدا ترجیح می دهد؟
چرا فرزندان شاهد هزاره از فقر وبی پولی نتوانند چون دختران وبچه های سوگلی کریم خلیلی ودیگر رهبران ،تحصیل کنند ودرس بخوانند؟تافرداوفرداهااز آینده سازان کشور وناجیان امت هزاره باشند.
اگر مزاری زنده بود،سرنوشت هزاره وخانواده های شهید هزاره همین بود؟
به حرحال اگر ملت بزرگ وشریف هزاره می خواهند به تعالی اخلاقی وعزت اجتماعی وجایگاه شایسته سیاسی دست یابند؛باید فرهنگ پرسشگری را در جامعه حاکم سازند تا هیچ سیاست مداری شیادی نتواند به ملت فروشی دست زند وفرهنگ ذلت پذیری را بر مردم بقبولاند.
اگر فرهنگ پرسشگری در جامعه حاکم شد، دیگر کسی نمی تواند دروغ بگوید ودروغ بنویسد .چون می داند که اگر چنین کند با پرسش پرسشگران بسیاری مواجه می شود واو در زیر ذره بین نقد ناقدان ونگاه نافذ بزرگان وخیر خواهان جامعه قرار دارد.
بیخود نیست که خدا نیز فرهنگ پرسشگری را در قرآن گوش زد می کنند.
پرسش های برادر عزیز ما در سایت سلام
اماپرسش های برادرعزیزماجناب آقای احمد ی در سایت سلام چنین است:
by حسنعلی احمدی, June 18, 2009
سلام بر مدیریت ونویسندگان محترم سایت سلام
آقای جعفری:
ازنوشته های شما این گونه بر میاید که شما درس خوانده حوزه ودانشگاه باشید اما نثر شما نه نثر دانشگاهیی دانشگاهی ونه حوزه وی حوزه ای است چرا؟
2 -شما چرا به جای اسلام ومذهب شیعه به هزاره وهزاره گرایی عریان می پردازید؟
3 -از نظر شما هزاره گرایی مقدم است یا اسلام گرایی ومذهب خواهی؟
برادر عزیز،متأسفانه تاهنوز به عنوان شاگرد ودانشجو در هیچ دانشگاه وروی هیچ صندلی دانشگاهی ننشسته ام وعلی رغم عشق وعلاقه ام به تحصیل دردانشگاه موفق نشده ام که در دانشگاه تحصیل کنم اما خدا را شکر که با نظام دانشگاهی بیگانه نیستم، چون در آن روز گاری که در تهران بودم واستادنالاکبر حضرت علامه محمد تقی جعفری خداوندگار علم وپارسایی،روز های جمعه در دانشگاه تهران درس گفتار های آزاد داشت ومن از شیدایان درس های ایشان بودم. (پیوسته ازلبان پاکان عالم بر او سلام ودرود بادا!)
البته در چند همایش دانشگاهی در دانشگاه تهران ومشهد مقاله ارایه کردم ودر دانشکده ادبیات سابق مشهد مقدس،در همایش (خراسان در پهنه ادبیات وبزرگداشت استاد زنده یاد ذبیح الله صاحبکار سخنرانی کرده ام ودر همان سخنرانی بود که با دوست عزیز واستاد بزرگوار وفرهیخته گرامی ومترجم بلند آوازه جهان اسلام حضرت دکتر لاهوتی آشنا شدم وخدا توفیق دست بوسی خداوندگاار فضیلت ها حضرت امام سید جلال الدین آشتیانی را نصیبم کردوهنوز که هنوز است گرمای بوسه آن پیر طریقت وسلطان برهان را برپیشانی خود حس می کنم وهنوز دو دست خدای او را برشانه هایم می بینم ودعای خیر او برگوش جانم طنین انداز است وخدایش آن گونه پاداشش عطافرمایند که خود دوست دارند .
اما به عنوان دانشجوی رسمی دانشگاه ،دانشجونبوده ام.لذا برای این که با دانشگاه وسیستم آموزشی دانشگاه بیگانه نباشم،تمام کتاب های آموزشی دانشگاه ها در رشته های علوم انسانی ومخصوصا گرایش های فلسفی وعلوم تربیتی را تهیه کرده می خواندم وبه همین خاطر بود که بعضی از آشنایان که در دانشگاه پیام نور درس می خواندند بعضی از واحد های درسی شان را با من همخوانی می نمود وخدا را شکر که در همان درس ها نمرات بسیار عالی کسب می نمودند.
اما این که نثر نوشته های من ،نثر متعارف نیست، علتش این است که من نویسندگی رابطور ذوقی شروع کرده ام ودر درس ها وکلاس های نویسندگی شرکت نکرده ام.بنا بر این سعی نمودم که با مطالعه مستمر وعمیق در متون کهن ادبیات فارسی وآثار نویسندگان بزرگ معاصر وشاهکار های ادبی جهان ، این نقیصه راجبران کنم وخدارا سپاس دارم که توفیقش را رفیق راهم نمودتا توانستم هزاران جلد کتاب ومجله را تورق بزنم وبا فرهنگ شرق وغرب آشنا شوم واز میان آن آقیانوس های مواج فرهنگ عالی بشری وفرهنگ رشد یافته در پیوند با وحی،گزنش وچنیش کنم.
در نثر نویسی تحت تأثر شهید دکتر علی شریعتی وشاگردان ایشان از جمله داکتر سروش می باشم.
2- شما چرا به جای اسلام ومذهب شیعه به هزاره وهزاره گرایی عریان می پردازید؟
3 -از نظر شما هزاره گرایی مقدم است یا اسلام گرایی ومذهب خواهی؟
من هردو سؤال را تحت یک عنوان پاسخ می دهم وامید وارم که این پاسخ سایه روشن های بر ای تبیین هزاره دوستی وهزاره گرایی من بوده وبتواند برهان قویم در جهت خرافه زدایی تضاد اسلام خواهی با هزاره خواهی باشد.
ما هزاره هستیم وقبل از آن که مسلمان شیعه ی افغانی باشیم،انسان هستیم وبعد از انسان بودن ،شهروند افغانستان می باشیم وبعد از شهروند بودن کشور افغانستان،مسلمان هستیم وباتمام شهروندان کشور برادر وبرابر می باشیم والبته همانطور که دیگر برادران شهروند کشور ما،دارای عقاید وباور های مذهبی خاص مثل مذاهب فقهی چهارگانه (حنفی،شافعی،مالکی،حنبلی)هستند ؛ ما هزاره های ساکن افغانستان هم دارای باور ها وعقاید مذهبی مخصوص بخود مثل(شیعه دوازده امامی ،شیعه اسماعیلی،شیعه زیدی) هستیم.
پس بنا بر این ،مادر درجه اول انسان هستیم ودارای کرامت انسانی.
دردرجه دوم شهروند افغانستان می باشیم ودارای حق شهروندی متساوی هستیم با دیگر هم شهروندان خود.
دردرجه سوم مسلمانیم ودر حق دینی ومکتبی با دیگر برادران حق یکسان داریم.
آیا بین هزاره خواهی واسلام گرایی تضاد ومباینتی وجود دارد یانه؟
اما این که از نظر من هزاره گرایی واسلام خواهی دارای چه نسبت ورابطه ی است،آیا بین هزاره خواهی واسلام گرایی تضاد ومباینتی وجود دارد یانه؟
من بین هزاره خواهی واسلام گرایی وشیعه بودن هیچ گونه تضاد ومباینتی را نمی یابم ویا چنین تضاد ومباینتی که تصور می شود را نمی فهمم.
وقتی خدا می فرمایند که من شما را شعبه شعبه وقبیله قبیله قرار دادیم تا هم دیگر را بهتر بشناسید:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ-حجرات(١٣)
اى مردم! بدانيد كه ما شما را از يك مرد و زن [به نامهاى آدم و حوّا] آفريديم و براى شما تبار و قبيله و مليّت مقرّر فرموديم تا يكديگر را بوسيله همين تفاوتهاى ظاهرى بازشناسيد.
همانا گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست و خداوند آن داناى مطّلع از امور بندگان است ..
وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي ما آتاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ [سوره المائدة (5): آيه 48]
48. و اين كتاب مجيد را [اى پيامبر] به حقّ بر تو نازل فرموديم و آن، مصدِّق [اصول‏] كتابهاى آسمانى پيشين و در عين حال ناظر و سرپرست آنهاست، بنابراين بر اساس احكامى كه خداوند [در آن‏] نازل فرموده در ميان [اهل كتاب‏] حكم كن و با خواستهاى آنان كه در جهت خلافِ حقّى است كه بر تو نازل شده، موافقت نكن. ما براى هر يك از شما، آيين و شريعت روشنى قرار داديم و اگر خداوند اراده مى‏فرمود همگان را امّت واحد قرار مى‏داد، ولى خداوند اراده دارد شما را بر اساس آنچه [از كتاب آسمانى و احكام در زمانهاى مختلف‏] عنايت فرموده بيازمايد، پس در اعمال نيك
بر يكديگر سبقت گيريد. بازگشت جميع شما به سوى خداوند است و شما را [در روز رستاخيز] از آنچه‏[در اديان‏] موجب اختلاف شما بوده مطّلع خواهد فرمود
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثِيراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً سوره (نساء آیه 1)
1. اى مردم! از عدم اطاعت آفريدگار پروردگارتان بترسيد از همان خالق يكتايى كه شما را از يك وجود آفريد و همسرش را نيز از نوع او آفريد و از اين زوج، مردان و زنان بسيارى در عالم پديدار فرمود، و بترسيد از نتيجه نافرمانى خدايى كه [با سوگند] به نام او از يكديگر درخواستها و نيازهاى خود را عنوان مى‏كنيد، و نيز صله‏ى رحم بجاى آوريد «4». همانا خداوند مراقب و ناظر دائمى رفتار و اعمال شماست‏
وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوانِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْعالِمِينَ [سوره الروم (30): آيه 22]
22. و از نشانه‏هاى قدرت خداوند آفرينش آسمانها و زمين و نيز اختلاف زبانها و رنگهاى شما انسانهاست و بتحقيق در همه‏ى اينها نشانه‏هايى از حكمت الهى براى دانشمندان نهفته است.
«ترجمه ها از زنده یاد دکتر طاهره صفارزاده، می باشد واز نرم افزار جامع التفاسیر استفاده کردم»
هزاره گرایی عین اسلام خواهی واسلام گرایی هست.
از مجموع این آیات چنین به دست می آید که هزاره خواهی وهزاره گرایی به عنوان یک کتله اجتماعی ومسلمان،با اسلام خواهی واسلام گرایی به عنوان یک دین زندگی هیچ گونه تضاد ومباینتی وجود ندارد بلکه عین اسلام خواهی واسلام گرایی هست.چون خود خداخواسته اند که ما قبیله قبیله وشعبه شعبه ودارای رنگ های مختلف وعقاید وباور های متفاوت از همدیگر باشیم تاتضارب افکار خلق گردد وفرهنگ های عالی بشری پدید آیند تا بتوانند در مسابقات خیرات استعداد های خداداد خودرا بروز بدهند وحیات براساس اختیار برگزینند.
چنان که همه ی پیغمبران ابتدایی رسالتشان را با دعوت از قبیله وعشیره خود شان آغاز نموده اند همانطور که خاتم پیغبران محمد رسول اعظم(ص)ابتدای رسالتش با آیه انذار ودعوت از قبیله وعشیره خود رسول خدا آغاز شد.
اگر من ازهزاره خواهی وهزاره گرای عریان سخن می گویم، برای این است که ما هزاره ها یک کتله اجتماعی دارای هویت اجتماعی وافراد حقوقی وحقیقی این کشور، در چهار چوب احکام اسلامی وقانون مدنی ومدون کشور, به تمدن سازی مشغولیم واز استعداد خداداد خود برای بهسازی وبهروزی افغانستان کار می گیریم وداعیه دار اندیشه عالی اجتماعی وآئین کشورداری هستیم یعنی مابه عنوان هزاره، یک قومیتی دارای سازمان قومی ،کشورداریی برمبنای حق تساوی حق شهروندان وقانون محوری برمبنای عدالت می خواهیم واین آئین کشورداری ما مبتنی بر دو اندیشه بنیادین است:1- قرائت نوین از اسلام واحکام اسلامی در متن زمان .2 – استفاده از تجربیات کلان وعقل جمعی بشری.
من از هزاره خواهی عریانی سخن می گویم که هزاره به عنوان یک گروه قومی در چهار چوب قانون کشوری ودرسایه سار اندیشه اسلامی ی باقرائت شیعی ،برای مشارکت در بهروزی وتحول اقتصادی کشور به مسابقات در خیرات اقدام کنند وهدایت گر قطار زمان باشند نه این که لیه شده برروی ریل قطار زمان.
هزاره خواهی من به این معنا است که هزاره برای دست یابی به حقوق شهروندی خود دارای یک هویت اجتماعی شناسنامه دار باشند تا بتوانند در بازی دموکراسی شرکت نموده از ظرفیت های قانون مداری مدنی برای بارورکردن اندیشه های جامعه سازی وکشورداری خود بهره برند .
باید بگویم ،کسانی که ازاسلام وشیعه ی منهای هزاره دم می زنند،این افراد نه بااسلام ونه باشیعه به عنوان مکتب زندگی دربستر مسابقه ی به سوی خیرات وکمال آشنایی ندارند ونه هزاره را به عنوان یک هویت اجتماعی وانسان دارای حقوق انسانی در اجتماع انسانی قبول دارند.
این ها هزاره را قربانی مذهب می دانند ومی خواهند .اما مذهب ودینی که در خدمت انسان نباشند واز کرامت ذاتی انسان سخن نگویند من به چنین مذهب ودینی نه باور دارم ونه چنین مذهب ودینی را می پذیریم.
از نظر من دین ومذهب هدف ومقصد نیستند بلکه دین ومذهب طریق رسیدن به هدف های برین وحیات طیبه ی است که آبشخورش وحی وعقل رهای از قاذورات نفسانی باشد.
امروزه در فلسفه سیاست وآئین کشورداری مردم محور مبتنی بر انتخاب آزاد، حقوق شهروندی مقدم بر همه ی حقوق های ارزشی وانتسابی واضافی می باشد.تا شما اصل شهروندی خود را ثابت نکنید نمی توانید ادعای حقوق دینی ومذهبی داشته باشید.ووقتی اصل شهروندی شما قانونا مورد قبول بود،آن وقت می توانید دارای هویت اجتماعی شناسنامه دار باشید ودر چهار چوب قوانین مدون کشور می توانید اجتماعات داشته باشید وبراساس حق شهروندی ودرچهار چوب قانون، حق بیان اندیشه وحق آزادی نشر عقاید خود رادارید.
بنا براین ،وقتی هزاره دارای هویت اجتماعی قانونمند باشند، همین دارابودن قانونمندی در جامعه قانونمدار به هزاره این حق را می دهد که به عنوان یک شهروند از حق شهروندی مذهبی- دینی نیز برخوردار باشند ودر چهار چوب قانون اساسی وقانون مدون کشوری،به شکوفای اندیشه مذهبی خود بپردازند ومذهبش را درپرتو حق آزادی بیان به دیگر هم نوعانش عرضه داشته به معرض داوری قرار دهند.
همین رسالت آزادی بیان وعرضه داشتن مذهب واندیشه مذهبی ، این رسالت را به هزاره خلق می کند که اندیشه مذهبی خود را در چهار چوب قانون عرضه دارند واز مذهب خود قرائتی عرضه دارند که مطابق با حق واقتضای فرهنگ زمانه باشد وبا حقوق اساسی انسان ها در تضاد نباشد ودر حین حال دارای دو ویژگی باشد:
1 – قابلیت همزیستی با حیات در متن زمان وجاری در بستر جغرافیای زیست محیطی را داشته باشد.
2 – اصول لاتغییر وثابت حیات تکاملی ومتغیرات حیات طبیعی انسانی را مدنظر قرار داده بازوبسته بودن دایره ثابتات ومتغیرات این دوچهره از حیات براساس اصول نظام نظم ریاضی باشند .
دغدغه های هزارگرایی من، مسئله دین وعقیده مذهبی هزاره نیست
بسیار روشن وصریح وبی پرده بگویم :
در این شرایط، بزرگ ترین دغدغه های هزارگرایی من، مسئله دین وعقیده مذهبی هزاره نیست بلکه دغدغه های اصلی وبنیادین من دومسئله اساسی می باشند:
1 – دست یابی به حقوق وکرامت شهروندی هزاره برمبنای قانون عادلانه .
2 – تعالی ورشد اقتصادی وریشه کن شدن فقر اقتصادی وفرهنگی از جامعه هزاره.
چون معتقدم که اگر هزاره به حقوق شهروندی وکرامت ملی دست یابند به کرامت مذهبی خود پشت نمی کنند.
اگر به تعالی ورشد اقتصادی دست یابند واز چنگال خون چکان دو فقر مهلک (فقراقتصادی-فرهنگی)رهایی یابند،می توانند زندگی پیغمبرانه داشته باشند وجهان نیزبه عقاید واندیشه های دینی وبشری اش احترام خواهند گذاشت.
لذا هزاره خواهی وهزاره گرایی من بر همین مبنا وعقیده وایمان می باشد.

أسدالله جعفری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر