بنام خدا
انتخابات وتقدیر سرنوشت هزاره
بخش نخست
انتخابات برای هرملتی سرنوشت ساز است وتقدیر یک ملت دایر مدار انتخابات آزاد وعادلانه می باشد.
اما انتخابات برای جامعه هزاره معنای دیگر ومفهوم فراتر از یک انتخابات ریاست جمهوری دارد.
جامعه هزاره بیش از یک قرن واندی هست که تقدیر معیشت وحیات جمعی شهروندیش را دیگران می نوشتند وبه دل خواه خویش رقم می زدند.
ولی اکنون به برکت خون سرخ شهیدان راه آزادی وعدالت ومخصوصا خون سرخ همیشه جوشان علی دوران ومحمد این امت ،بابه مزاری،می توانند سرنوشت خودشان را به دست شان بنویسند وبه دل خواه خویش تن خویش رقم زنند.
برای همین است که جامعه هزاره در این انتخابات بدور از وابستگی های حزبی وحب وبغض رهبران سیاسی،به کاندیدای رأی بدهند که با به قدرت رسیدن آن نامزد ،جامعه هزاره بتوانند به حقوق مدنی وسهم خواهی سیاسی خود دست یابند.
حقوق مدنی هزاره چیست؟
حقوق مدنی وسهم خواهی سیاسی جامعه هزاره حقوق خارج از قانون مدنی وسهم خواهی هزاره سهم خواهی اریستوکراسی نیست.
جامعه هزاره ،افغانستان را سرزمین همه ی افغانستانی های ساکن در این گهواره تمدن های عدالت محور وکرامتمندانه می دانند.وبرای صیانت این گهواره تمدنی از دست بردی غارت گران بین المللی وخیانت خناسان داخلی، هزاران هزار ها شهید لاله پیگر وسبز اندیش را تقدیم نموده اند.
همانطور که در صیانت این مام میهن قربانی داده اند تا مام میهن آزاد وسرفراز ودامنش پرگل وچادرش لاله رنگ وآلاله نقش باشد. لذابرای مشارکت در عرصه های مدنی نیز سهم می خواهد وحق خود می داند که از این حقوق خود بهره مند باشند.
هزاره چه حقوق مدنیی می خواهند که دیگر اقوام وگروه های حاکم بر افغانستان با آن حقوق موافقت رضایت بخش ندارند ؟وهزاره برای احقاق این حقوق مدنی ،هم چون دوره صیانت از کیان کشور،قربانی بدهند ومجبور شوند که فریاد حق خواهی خویش را برگوش زمان برخوانند.
واقعیت تاریخی این است که حاکمان پیشین افغانستان ،به خلق هزاره نگاه غیر انسانی داشتند وهمین نگاه غیر انسانی بود که هزاره به عنوان برده وکنیز فروخته می شدند واز تمام حقوق انسانی خود محروم بودند.
اما این نگاه غیر انسانی حاکمان پیشین افغانستان در حاکمان فعلی افغانستان نیز تغییر نکرده است وبا توجه به خواسته های جهان امروز فقط رنگ دیگر پذیرفته وتعبیر ها عوض شده اند.
نگاه امروزه کرزی با نگاه عبدالرحمان جبار هیچ فرقی ندارد فقط تفاوت در نوع تعبیر های این دونژاد پرست راسیسمی درباره هزاره ها است اما در ماهیت ونتیجه هردو نگاه نگاه غیر انسانی ونژاد پرستانه می باشند.
نمونه ازاشتراک این دونگاه درباره هزاره این است که عبدالرحمان جبار،حکم بردگی وفروش هزاره را به عنوان برده صادر می کرد واز زیبارویان هزاره برای حکومت دارانش حرم سرا می ساخت.
اما کرزی سعی دارند با به بردگی گرفتن سیاست مداران ضعیف النفس می خواهند فرهنگ برده پروری را در نسل امروز هزاره قانون مند نموده با تعبیر های بنیادین روز سرگرم کنند تا این نسل نتوانند به خواسته اصلی که همان مشارکت عادلانه باشد ؛دست یابند .
اگر عبدالرحمان جبار می توانیست حکم بردگی هزاره را صادر کند وهزاره را به عنوان برده بفروشد وامروز کرزی چنین حکم ظالمانه ضد بشری را صادر نمی کند نه از آن رو است که کرزی با عبدالرحمان جبار فرق دارد وکرزی انسان بشردوست می باشد .نه چنین چیزی نیست بلکه زمان کرزی به کرزی چنین اجازه ی را نمی دهد وعصر جهانی شدن وعصر حقوق بشر این توان را از کرزی گرفته است نه این که کرزی انسان بزرگ است وانسان دوست وطرفدار حقوق متساوی هزاره.
اگر کرزی می خواهد دربرابر جامعه هزاره صداقت خود راثابت کند باید دوکار را انجام دهد:
1 – جنایات عبدالرحمان را علیه جامعه هزاره محکوم کند وزمین ها وسرزمین های هزاره را که توسط عبدالرحمان به دیگر اقوام ظالمانه بخشیده شده؛به مردم هزاره برگرداند.
2 – کوچی گری را غیر قانونی اعلام نماید وبرای کوچی ها مراطع غیر از سرزمین هزارستان تعیین کند وکوچ کوچی ها را در هزارستان غیرقانونی اعلام کند وریشه این ظلم آشکار ضدبشری را برای همیشه بخشکاند.
تازمانی که کرزی به این دوکار اقدام نکند، جامعه هزاره کرزی را با همان دید ونگاهی می نگرند که عبدالرحمان جباررامی نگرند.
بنا بر این سخن گفتن از حقوق مدنی هزاره زمانی به ثمر می نشیند که نگاه حاکمان عوض شود ونگاه انسانی ومتساوی به این بخشی ازجامعه افغانستان معطوف گردد.
حقوق مدنی هزاره درچند بخش قابل طرح وبررسی می باشد:
1 – درعرصه های قانون
2 – در عرصه های تقسیمات اداری کشوری
3 – درعرصه های آموزش
1 – درعرصه های قانون
هزاره می خواهد که به عنوان یک شهروند قانونی افغانستان از حمایت متساوی قانون بهره مند باشند وهرگاه قانونی در باره هزاره وغیر هزاره به مرحله اجرا در می آید،بین هزاره وغیر هزاره تبعیض قانونی وجود نداشته باشد.
مثلا در قوانین استخدامی وقوانین خدمات رسانی ومالیات های کشوری بین هزاره وغیر هزاره وبین مناطق هزاره نشین وغیر هزاره نشین در مقام تقنین واجرای قانون، هیچ گونه آپارتایت قانونی نباشد
2 – در عرصه های تقسیمات اداری کشوری
اکنون تقسیمات کشوری بسیار ظالمانه وآپارتایتی است وهمین تقسیماتی تبعیض آمیز وظالمانه است که درتمام عرصه های مدنی ظلم واستبدادرا بدنبال دارد.
وقتی ولایت مثل ولایت بامیان چند برابر ولایت چون پکتیکا است اما این ولایت که چند برابر پکتیکاوسعت داردوجمعیت این ولایت چندین برابر پکتیکا می باشد ولی بودجه سالانه اش به اندازه این ولایت باشد ؛چه ظلم واستبدادی پدید می آید؟فقر،بیکاری،توسعه نیافتگی،ناعمرانی،فروریختن زیر ساخت های فرهنگی واقتصادی وصدها بی عدالتی وظلم آشکاردیگر.
چرا ولایت بامیان به همان تعدادی نماینده به پارلمان بفرستد که ولایت های کوچک مشرقی بفرستد؟درحالی که وسعت وجمعیتش به اندازه یک ولسوالی یکا ولنگ بامیان هم نیست.
چرا دایکندی همان سهمی از مکان های آموزشی را داشته باشد که یک منطقه کوچک پنجشیر ویاقندون داشته باشند؟درحالی که جمعیت دایکندی چندبرابر جمعیت دیگرولایات هست.
3 – درعرصه های آموزش
جامعه هزاره از حقوق مدنی خود می دانند ودرسدد دست یابی آن هستند ودر انتخابات ریاست جمهوری از کاندیدی حمایت خواهند کرد که:
1 – درتدوین کتاب های آموزشی کشور عقاید دینی وفرهنگ وزبان هزاره مورد توجه باشند ودر مناطق هزاره نشین کتاب های متناسب با عقاید وفرهنگ وزبان هزاره تدوین شوند.
2 – آپارتایت آموزشی لغو گردد وعدالت آموزشی وشایسته محوری وخلاقیت ونبوغ شناسی ونبوغ پروری حاکم باشد.
3 – بورسیه های آموزشی بر اساس خلاقیت،نبوغ،استعداد خدادادی وبراساس نمرات ومعادل تحصیلی باشد نه براساس منطقه بندی وقومیت وزبان .
4 –در استخدام کارد آموزشی ، دانش واخلاق، اساس ومعیار باشند نه مذهب ورنگ ونژاد.
5 – سازمان آموزشی کشور براساس نیاز های زمانی وقابلیت های محیطی بازسازی وعیار گردد واز این حالت یکسان سازی خارج شده به چند فضایی وچند صدایی بدل گردد.
اما سهم خواهی سیاسی جامعه هزاره.......
اسدالله جعفری