۱۳۸۸ خرداد ۷, پنجشنبه
بنام خدا
دهه فاطمیه که دهه فطرت عقل بود
چرا بدل به فترت عقل شد؟
ازکودکی بیاد دارم که مادرم (خدایش با زهرایش محشورکناد) سال چند روز عزادار می شد وگونه هایش خیزشگاه بلور اش بود وزبانش بانام یا زهرا(س) معطر وشرین می شد.
در آن روز گار نمی دانیستم که چرا مادر درسال چند روز داغی درسینه اش جوانه می زند وشاخ و برگش در پهنه صورت گندوم گون وچشم های قشنگ هزارگی اش خود نمایی می کند.
بعد ها که کمی بزرگ شدم، به قول خواهرخوانده های مادر،مادر پیش خدا رفت وپدر هم پدری می کرد وهم مادری ،تافرزندانش داغ یتیمی را احساس نکنند وغبار بی مادری بر رخسارش ننشیند.ودر حقیقت پدر، وجودش ذره ذره آب می شد تا نهال های نورسته باغ عمرش قامت آرایند وشایستگی زندگی گردند .(که خدای قدیر وجود پدر را بی بلاگرداند وسال های سال سایه مهرش برسرمان سایه گستر باشد!)
وقتی ،مادر پیش خدا(به قول خواهرخوانده های مادرم که هروقت من را می دید با چه احساس ومعصومیتی می گفت:جان خالشی ،خوش به حال ایه تو که پیش خدا) رفت، ما به خانه خاله جانم (که همسر پسرکاکایم است وخدا هردو تای شان همچنان عزیز بدارد) منتقل شدیم وخاله جان مثل مادر سایه مهر می گستراند وسبد سبد لبخند بردامان مان می ریخت وزندگی را در کام مان شرین می کرد ودیگرداغ فراق مادر آزارمان نمی داد.(همیشه بنده وپابوسش هستم وازجان شرین ترش می دارم وسایه مهرش مستدام بادا)
خاله جان نیز مثل مادر در همان روز ها ی ازسال عزادار می شد وسوزناک، یا زهرا(س) می گفت وازسحاب دیدگانش آسمان آسمان ستاره می بارید ودر باغ جانش،مهر یاس رسول قامت می آراست ومیوه عشق ثمرمی داد.
دراین هنگامه هابود که باکتاب خواندن آشنا شدم ومی دانیستم که چرا خاله جان سال چند روز عزادار می شود وتنها دارایی زندگی وسرمایه شخصیش راکه یک (بّز) بود، قربانی می کرد وسال دیگر که بزغاله اش بزرگ می شد این قربانی کردن تکرار می شد ونیز این دور زیبای شیدایی را که تکرار می شد ، می فهمیدم واندکی از احساس خاله جان را درک می کردم اما هنوز آنقدر ها بزرگ نشده بودم که واقعا بفهمم چرا خاله جان چنین سوزناک یا زهرا(س) یا زهرا(س) گفته گریه می کند.
وقتی برادر بزرگ ،ازدواج کرد وهمسربرادر جای خاله جان را گرفت وبرای ما، مادری کرد وگلبرگ های جوانیش را برسر ما می گستراند وشراره های چشمان مهربانش را برما می تاباند تا سرمای جگر سوز بی مادری، جان مان را نگیرد.(که خدایش همیشه عزیزش بدارد وسال های سال سایه مهرش بر سرفرزندان عزیزش سایه گستربادا!)
همسر برادر بزرگ، با آن که دوشیزه بهار بلوغ بود وهنوز بیست بهار از زندگی را تجربه نکرده بود وقاعدتا با عزاداری ویا زهرا(س) یا زهرا(س) گفتن وسوزناک گریه کردن میانه ی نباید می داشت،اما همسربرادر نیز مثل مادر وخاله جان سال چند روز عزادار می شد وهمان نی ناله های جان سوزراداشت.
دیگر بزرگ شده بودم ومی دانیستم چرا همسربرادرم سال چند روز عزادار می شود ویا زهرا(س) ویا زهرا(س) گفته گریه می کند.
دیگر می دانیستم که زهرا(س) کیست وچگونه به شهادت رسیده وچرا زنان شیعه سال چند روزاز فراق او گریه می کنند وشال عزا می پوشند وچشمان زیبا وقشنگ هزارگی شان آسمان آسمان ستاره می بارند.
از آن روز گاران تا اکنون که این نوشته را می نویسم ،بیش از بیست سال می گذرد ومن دهه های فاطمیه ی بسیاری را دیده ام وشاهد گریه هزاران هزار، زن هزاره ی پیر وجوان بوده ام ولی واقعا از راز این همه شیدایی وشور وشعور، آگاهی چندان نداشتم با آن که صدها جلد کتاب خوانده ام ومیلیون ها صفحه مجله وروز نامه را تورق زده ام.
اما امروز ، ششم جوزا 1388وقتی ازخانه بیرون شده به سمت مدرسه چهار ده معصوم راه افتادم،بین راه می دیدم که گروه گروه از زنان،از خانه ای بیرون می شوند وبه خانه دیگر می روند ومتعاقبا آخوندی نیز وارد خانه می شود.این حالت در چند نوبت ودر فاصله های زیادی از خیابان ها تکرار می شد.
اول تعجب کردم که چرا چنین می شود اما وقتی کمی به اطرافم نگاه کردم وپرچم های سیاه افراشته بر اطراف را دیدم ونوشته های... تا زه فهمیدم که بله دهه ی فاطمیه است وزنان شیعه بیاد بی بی دوعالم وبضعه الرسول حضرت زهرای بتول (س)عزاداری می کنند.
این دهه فاطمیه را بیش از بیست وچند سال است که شاهد بوده ام اما هیچ گاه به چیزی که امروز به ذهنم جوانه زد وتاهنوز رهایم نمی کند، نمی اندیشیدم ونیندیشیده بودم.
آن چیزی که امروز بادیدن گروه های از زنان عزادر وروحانیون روضه خوان(که اغلب سید اند وعمدتا( اعم از سید و عام )بی سواد هستند) به ذهنم جوانه زد وتاهنوز رهایم نمی کند این است که :
چرا دهه فاطمیه نتوانیست از این گروه گروه زنان عزادار ،گروه گروه زنان مبارز وآگاه وبیدار ودانش گستر، مثل زهرا(س) تربیت کند؟
چرا این دهه فاطمیه نتوانیست از این هزارهزار زن یا زهرا(س) یا زهرا(س) گوی ،زنان چون خود زهرا(س) تربیت کند که از حق خود وحق شوهر خود دفاع کنند؟
مگر دهه فاطمیه دهه به شکوفه نشستن عقل انسان نبود ودهه فاطمیه دهه فطرت عقل وخلق جدید از عقل نبود؟پس چرا این دهه فاطمیه بدل به فترت عقل شد ورخوت وبی دردی وبی مسئولیتی وظلم پذیری وشوهر پرستی به بار آورد وعزلت گزینی ودر پستوخانه ها خزیدن ثمر داد؟
در این مسخ فرهنگی وقلب فطرت عقل به فترت عقل چه کس وکسانی مقصر است وهستند؟
براستی اگر این دهه فاطمیه درست مدیریت می شد ودر سال سی روز ،زنان عزیز وپاکدامن هزاره ،در عزای فاطمه از زندگی فاطمه واز دانش فاطمه واز مبارزه فاطمه می شنید ودرست می اندیشید،امروز ،زنان هزاره از باسوادترین وآگاه ترین ومبارز ترین زنان عالم نمی بودند؟
اگر این دهه فاطمیه از همان نخست ،بعنوان یک دانشگاه آزاد وسیار در نظر گرفته می شد ودُرِاین دانشگاه، به روی بی سوادان خوش صدا،شیادان درلباس سادات،دغلبازان بنام آخوند روضه خوان، مداحان طردست وتردامن و بیعاران مزدور، بسته می شد ودرعوض عالمان نحریر،دانایان به زمان وتاریخ،مشعل داران خود آگاهی ،دردمندان دردشناس،پاکدامنان شبنم سای،خردورزان عقل مدار ِعشق آئین،سربداران سردارپرور،دانش گستران عالم پرور وجان وجهان شناسان جهاندارِِجان باز درراه هدف،مدیریت این دانشگاه رابدست می گرفتند؛امروز زن هزاره شیعه از دانشمندترین دانشمندان جهان می بود .
زن هزاره زنی می بود که بایک دست گهواره را می جنباند وبادست دیگر گردونه تاریخ را می چرخاند.
زن هزاره امروز زنی می بود که مثل فاطمه زهرا(س)(س) ،تاریخ را به داوری فرامی خواند وجهانداران را به محاکمه می گرفت.
زن هزاره زنی می بود که مثل زهرا(س) مشعل دار دانش های جهان شناسی وجان شناسی می بود.
اما چرا چنین نشد ؟
کوتاهی از کی بود ،از زن هزاره ویا از پیشوایانی دینی هزاره؟
من می دانم وآگاه هستم که بسیاری از نوشته های من را، روحانیون وبعضی ازسادات، نوشته های ضاله می نامند ونامیده اند وبه خودم چندین بار درچندین مجلس منافق گفته اند.
امامن فقط برای ادای دین به پیشگاه خدا وحضرت زهرا(س) این نوشته را می نویسم وخدا را می خوانم که حق رابر من الهام نموده برواژگان این نوشته بتاباند!
دهه فاطمیه می توانست یک دانشگاه اسلام شناسی وخودیابی باشد وباشرح وبسط زندگی فاطمه زهرا(س) مکتب تربیتی نوین خلق می شد.
اما دیدیم که چنین نشده است .پس در کجای این رستاخیز دینی وانقلاب فرهنگی ،اشتباهی رخ داده وکج راهه ای عرض اندام نموده وسرابی لبخند زده ومسافران دیار روشنایی را به سمت خود کشانده واسیر دیو ودد وکفتار نموده است.
یکی از عوامل این انحراف این بود که دنیای هزاره شیعه ومخصوصا آخوند های شیعه ،به زن نگاهی انسانی نداشتند بلکه نگاهش به زن نگاهی ابزاری وخادم ومخدومی بودند.
برای همین اندیشه های بنیان سوزی در جامعه رشد یافت وزن را از ورود به عرصه های حیات عقلانی باز داشتند.
عامل دوم این بود که مدیریت دهه فاطمیه واداره جلسات عزاداری سید ه دو عالم وقره العین رسول ویار وهمرزم شیرخدا علی مرتضی،به دست یک عده بی سواد وشیاد بنام آخوند روضه خوان وسید مداح وجمع طردستان تردامن خوش صدا افتاد.
این جماعت چون سواد نداشتند،برای که بتواند سرزنان عزیز وپاکدان هزاره را گرم کنند،به افسانه گویی وقصه بافی روی آوردند واز خواب دیدن ها گفتند تا این جماعت بااحساس را به خواب برند.
از افسانه ها گفتند تا زن هزاره را بی درد وبی مسئولیت بار آورند.
دروغ ها بافتند تا بتوانند جیب فقیرانه این گل های باغ خدا را خالی کنند.
آنچه در این مجالس گفته نمی شود از زهرا(س) است واز ازدانش زهرا(س) واز مبارزه زهرا(س).
چیزی که گفته نمی شود بعد انسانی زهرا(س) است ومکتب تربیتی زهرا(س).
اگر زنان ما از همان آوان کودکی ونوجوانی می دانستند که زهرا(س) از بزرگ ترین مفسران مکتب وقرآن بود،امروز فرد فرد زن هزاره یک اسلام شناس ومفسر قرآن بود.
اگر زن هزاره از همان آوان کودکی ونوجوانی در مجالس عزاداری زهرا(س) ،می شنید که حضرت زهرا(س) دربرابر مشرکان یک مجاهد همطراز حمزه وعلی بود ودر خانه مهربان ترین همسر وآسمانی ترین مادرودر خانه پدربارانی ترین دختر وام ابیها،امروز فرد فرد زن هزاره ،فرماندهان بزرگ جبهه بود وفیلسوفان بنام علوم تربیتی جهان.
اگر زن هزاره ،در این سه دهه ازسال ،در مجلس عزاداری زهرا ،شرح خطبه بی مانند زهرا را از زبان دانایان به حکمت های نهفته در خطبه زهرا را می شنید،امروز،همان زن هزاره نشسته پای درس خطبه زهرا(س) دانا ترین زن به اموراجتماع وسیاست می بود واز راز های ناشناخته قرآن واحکام اسلامی آگاه می شد.
اگر در این دهه فاطمیه واقعا از زهرا واز زندگی زهرا واز دانش های خدایی زهرا واز مبارزات سیاسی وخدمات اجتماعی واز عرفان وشب زنده داری زهرا ،سخن گفته می شد،زن هزاره امروز ،به معنای واقعی کلمه ،هم مبارز بود در همه ی میدان ها وهم دانا ترین انسان بود در همه ی رخ داد های زندگی ودر یک کلمه یک انسان به تمام معنا بود.
اما افسوس وهزاران افسوس که در این دهه فاطمیه برای زن هزاره جز اشک وخواب ورخوت و زدن وسوختن وپنهان گریستن چیزی دیگر گفته نشده وهنوز هم گفته نمی شود .
این گونه است که می بینیم زن هزاره امروز ودیروز ازمظلوم ترین قشر جامعه (حتا درجامعه خود هزاره)بود وهست.
امروز هم زن هزاره هنوز به آن استقلال فکری ومادی نرسیده اند که بتواند روی پای خود بایستد .دارای سرماه ی مثل خدیجه کبری مادر فاطمه زهرا(س) باشد ومثل زهرا(س) خود مجتهد ودارای قدرت استنباط فقهی وموضع گیری سیاسی ونظریه پردار اجتماعی باشند .
اگر روحانیون آگاه وپیشوایان دینی هزاره این دهه فاطمیه را درست وکارشناسی شده مدیریت کنند وزنان هزاره به آن استقلال علمی برسند تا خودشان به شخصه این دانشگاه ومکتب تربیتی را مدیریت کنند،خواهیم دید که همین دهه ی فاطمیه، بزرگ ترین مکتب تربیتی جهان خواهد شد.
پس اگر می خواهید این دهه ی فاطمیه، یک دانشگاه بزرگ تربیتی باشد،دُر ِ این دانشگاه را به روی آخوند های بی سواد وسید های شیاد ودروغ بافان خوش صدا ببندید.
واگر چنین نکنید ،بی پرده بگویم که این دهه دهه به فترت کشاندن عقل نیم از پیکر جامعه خواهد بود وشیادان وبی سوادان تردامن ودروغ بافان خوش صدا ...
پس عقل وشرع از ما می خواهد که ما جلو این شیادان خوش صدا ودغلبازان گمراه،تردامنان از خدا بی خبر را بگیریم با سد کردن راه نفوذ این شیادان ودروغ بافان،از حریم وحرمت زهرا دفاع کنیم وزهرا را برای زهرا های هزاره بشناسانیم واز زهرا های هزاره فیلسوفان علوم تربیتی،دانایان به تاریخ وسیر،روشن اندیشان وجامعه ساز،عارفان حکمت اندیش وانسانهای بزرگ وبی مانند بسازیم تا پیشوایان بزرگ ومادران وخواهران آب وآیینه باشند.
اسدالله جعفری
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر