۱۳۸۸ خرداد ۴, دوشنبه


بسمه تعالی

آیةالله حسن زاده
جواب ژاژخواهی مدیریت سایت آفتاب: سیدمصباح
از این که ساختار افغانستان تغیر کرده است ، دیگر شما ها مثل گذشته از دین سوء استفاده نمی توانید ، جیب شما اندکی خالی شده است ،. بغض و کینه سینه ات را تنگ کرده است. کما این قرآن از این سینه های تنگ شماها خبر می دهد، فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإسْلامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ ( الانعام/١٢٥)
آن كس را كه خدا بخواهد هدايت كند، سينه‏ها، را براي (پذيرش) اسلام،) گشاده مي سازد؟!» و آن كس را كه بخاطر اعمال خلافش بخواهد گمراه سازم سينه‏ها، را آن‌كه) تنگ مي‏کنیم، كه گويا مي‏ترسند که به آسمان بالا برود; اين گونه خداوند پليدي را بر افرادي كه ايمان نمي‏آوردند; قرار مي‏دادي; به قول خدای سبحان از خشم و کینه بمیرید! چون مؤمن به این خصلتها ی منفی آغوشته نمی گردد.
هَا أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلا يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الأنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (آل عمران/١١٩)
شما كساني هستيد! كه آنها)! را دوست مي‏خوانند، اما) آنها)! شما را دوست ندارند! در حالي كه شما به همواره) كتابت آسمانيت ايمان داريد (و آنها)! به كتاب آسمانيت شما ايمان ندارند). هنگامي كه شما را ملاقات مي‏كنند!» (به دروغ) مي‏گویند. «ايمان آورده‏ايم اما) هنگامي كه تنها) مي‏شدند. از شدت خشم بر شما، سرآمد انگشتان خود را به دندان مي‏گزند؛ بگو: «با همچنين) خشمي كه داريد بميريد! خدا از (اسرار) درون سينه‏های تان; آگاه است.» (119)
بنده بار ها اهانت شما را به قوم هزاره این پیروان راستین حضرت علی بن ابی طالب(ع) شنیدم و حتی گستاخی شما را نسبت به آن شهید یگانه و آن اسوه تقوی و سید شهدای افغانستان ودست پرورده ابر مرد و مجاهد بزرگ تاریخ دنیای اسلام امام خمینی(رض) هم خواندم و هم دیدم .
به شهادت شهید رجای که به گوش خود شنیدم ، آن شهید بزرگوار گفت : من ایمان وتقوی و استواری و اخلاص استاد مزاری را به هیچ یک از مجاهدان ایرانی و عرب و افغانستانی ندیده ام .
و امام علاقه ویژه به آقای مزاری داشت و اگر امام زنده بودی ، مزاری به غربت شهادت نمی رسید و آنهم به دست پلید ترین عناصر انسانی که تاریخ نظیرش فقط در صحرای کربلا دیده است.
آقای مصباح سید سنگلاختی ! در حضور مزاری بودم که یکی از مجاهدان پشتون به آقای مزاری گفت: فلان قومندان شما که خیلی سرشناس هم بود، در اردوگاه کاشمر است ، اورا آزاد کنید ، آقای مزاری در جوابش گفت: مجاهدان زیادی در اردوگاه هستند. من تبعیض در بین آنان قایل نیستم و دوما قانون جمهوری اسلامی است هر اتباع غیر ایرانی بدون مجوز قانونی داخل شده باشد. مدتی در اردگاه بماند. چون من مقلد امام هستم و مخالفت به قانون برایم حرام است . و من نمی توانم فعل حرام مرتکب شوم . به آنچه روایت کردم شاهدان چند ی هم دارم حتی برخی آنان سادات است. این ایمان و تدین و اخلاص را در کدام مجاهد افغانستانی سراغ دارید؟
آقای مزاری خط سرخ( قرمز) روابط ما بادیگران است چون او احیا گر حیات سیاسی و هویت بخش اجتماعی هزاره است دشمنی با مزاری شهید دشمنی با کلیت هزاره است و هرکسی در صدد تخریب مزرای است در حقیقت در جهت تخریب سیاسی هزاره است و ازدشمنان هزاره .
شما ها در حق این مرد خدا تا هنوز دارید جفا می کنید . هرکسی جفا کند، بکنند امًا شما ها جفا نکنید، چون هزاره بر شما حق حیات دارد و برای دفاع ازشما ها تاوان سخت دیده است و در یک سفر نامه خواندم که گروه از کسانی که شبانه به سر زمین هزاره ها یورش می آوردند؛ که اموال شان را غنیمت بگرند و عناصر انسانی شان اسیر کنند تا در بازرا برده فروشان بفروشند . ولی این جماعت موفق می شوند و اسیر زیاد ی به چنگ می آورند، از جمله یک دختر سید هم گرفتار می شود ، برزگان هزاره از این که بی بی دختر به اسارت رفته است که در پناهندگی هزاره است به غیرت می آیند ، با آن گروه غارت گر وارد معامله می شوند، برای خلاصی یک بی بی پانزده دختر باکر ه هزاره می دهند ولی دختر سید را آزاد می سازند .
این حرف را قبول دارید که شما از ساکنان اصلی افغانستان نیستید ، بلکه مهاجر هستید و علت مهاجرت شما ترس از کشتن بوده است و دشمن دنبال سر تان بوده است و هر جا گیر تان می آوردند، شما ها را از دم تیغ می گذارندند. مردم ما برای حفظ جان شما و امرار معاش شما از جان و مال دریغ نکرده است و خطر ها بر جان کشیده است. تمام اقوام اهل سنت و قدرت های پیرامونی با ما دشمن شدند و دستگاههای سیاسی تا امروز مارا جور می دهند ؛ به خاطر همین جرم تاریخی است که از شما ها حمایت کرده ایم با تحریک شما در صدد انتقام بر آمدیم.. و هزینه ها کردیم .
حد اقل این که شما شیعه هستید این هم از نعمت هزاره است . من به آقای عالمی بلخابی گفتم از اقوام شما که در هرات هستند سنی است. ایشان هم تایید کرد و دلیل برای این تغیر مذهبی اجدادش نداشت و چطور شیعه شده است. چون تمام سادات که ازنسل امام زاده در هرات است، به شمول خود امام زاده سنی بوده است. . شما می توانید این امر را از برادر زاده شان آقای مطهری و حسینی بلخابی مورخ تشیع در بار خود سؤال کنید. پس ما به گردن شما هم حق حیات داریم و هم حق این که شما ها را به پیروی اهل بیت هدایت کرده ایم . چون قبل از این که سادات راستین و دروغین به هزاره جات بیایند معلوم نیست که شما ها چه مذهب و دین داشته اید . یک جمله معترضه عرض کنم: درهمین سال جاری خدمت آیة الله شاهرودی بودم کسی از شجره نامه ها خدمت آقا عرض کرد و ایشان خندید گفت: شجره نامه ها ی الان به مفت نمی ارزد و دلیل بر سیادت نمی شود و اضافه کرد من در نجف آقای را می شناختم سید نبود واقوام و تیره اش را هم می شناسم وحتی دهش را بلد هستم که اهالی ده او را سید نمی دانند ولی او الآن شجره نامه در دست دارد، خود را سید می گوید و عمامه سیاه بر سر می زند و خمس از مردم جمع می کند ، هیچ کاری هم علیه او نمی شود.
به اساس علم جامعه شناسی و دیرین شناسی آدم یقین پیدا می کند، شما آیین تشیع را از ما یاد گرفته اید آیا هذیان گوی شما ناسپاسی علیه ولی نعمتان نیست و آن هم چه نعمتی بزرگ !. این کفران نعمت شماها را زوالگیر می کند.
این بار بازهم پا را از قد قیافه ات دراز تر کرده ای از نامه ام سو استفاده کرده ای و در هر محفل و مجلس از نژاد گرای هزاره ها به خصوص بنده سخن پراکنی می کنی و حتی در مؤسسه ثامن بر خلاف اخلاق آموزشی دروغ های به نام تاریخ تشیع به خورد طلبه ها می دهی و نامه ام را تکثیر می کنی و آن را شاهد می آوری! و سم پاشی می کنی .
قبل از این که جوابت را بدهم به دونکته توصیه ات می کنم. اول کتاب چهل حدیث امام خمینی(رض) را چند بار به دقت بخوان تا شفای ذهنی و فکری و اعتقادی و از بیماری سیدی پیدا کنی و سید بودن موجب عجب و غرورت نشود و خود را معیار حق و باطل قرار ندهی، هرکسی فکرش با تو همخوانی نداشت اورا منحرف بدانی چوب انداز حق و باطل را به دست اوهام خود مثل خوارج نساز . چون از موضوع بیماری فرهنگی که در دامن تشیع پدید آمده است به شهیدسید جلیل القدر گفتم که شما هفته یکبار به خدمت امام خمینی شرف یاب می شوید ، راجع به بی عدالتی و اوهام فرهنگی به امام عرض کنید که مخالف روح تشیع است.و این خرافه فرهنگی از دامن تشیع به وسیله امام پاک شود . ا و گفت: امام دلش خو نست او متوجه قضیه بهتر از هرکسی است و به همین دلیل مصرف خمس از سهم سادات را به اجازه خودش منوط کرده و انگیزه اصلی نوشتن چهل حدیث برای رفع همین بیماری است.
دوم کتاب : رهبران ضلالت را که علی امیر مستوفیان نوشته که در سال 1386 به نشر رسیده است، بخوان که کسانی مثل تو به بیماری سیدی گرفتار شده است به دین اهل بیت( ع) چه ضربه ها زده است. گوشه هایش را تماشاکنی تا زنده ی دیگر گرفتار حجب سیدی نشوی. مشکل شما این است که روایات را که به تصورتان به نفع شما است خوانده اید اما روایات آخر کتاب حجه اصول کافی و بحار را می خواندی که معصومین(ع) دستور داده است که مارا وسیله دنیا خود قرار ندهید ، به قرینه محتوا شما سادات هستید چون غیر سادات هرگز ائمه دین را وسیله برای حطام و منصب دنیا قرار نمی دهد. عرف امروز هم این را تایید می کند .
و افتخارمی می کنیم که پدرانمان اولین تشیع در خطه خراسان بزرگ ویکی از چهارمین طوایف پر جمعیت تشیع در جهان است و باز هم افتخار می کنم که تشیع و امام شناسی ام تقلیدی نیست بلکه حاصل تحقیقم است و برا ی یکبار خانه تکانی ذهنی کردم از نو با عقل و برهان اعتقادم را ساختم و خدا را سپاس گذارم خادم دین حضرت محمد (ص) هستم ، من به خاطر امرار معاش طلبه نشده ام، چون تحصیل در کشور های غربی و همچنان تجارت، برایم ممکن بود . از طرف دیگر آقا زاده هم نبودم که منافع دنیا مرا به سلک طلبگی به اجبار می کشانید تا دکان پدرم از دین ساخته است با رونق نگاه دارم. و افتخار می کنم بهترین دوستانم سید است وکسانی از من حمایت کرده اند و کسانی در شخصیت علمی من سهم دارند و کسی دستم را گرفت و راه فهم قرآن برایم آسان کرد، سید است. و در افغانستان بهترین دوستانم سید است ولی آنان به بیماری سیدی و غرور کاذب گرفتار نشده اند که خدا و پیامبرش مثل اهل قدرت دنیا با مردم قوم خویشی دارند، هر نوع سید را به بهشت می برند، هیچ وقت سیادت را وسیله برای حطام دنیا و منصب دنیا قرار نداده است. و به انصاف و عدالت پای بند هستند.
افتخار می کنیم از پیروان امامان هستم برای کسب قدرت و حطام دنیا از هیچ عناصر منفی استفاده نکرده است . تجلی انسانیت و خلیفةاللهی در وجود آن بزرگواران می درخشد. عاشق آن امام هستم که عقیل را ازبیت المال قرانی زیاد نداد وحتی حاضر شد که عقیل را از دست بدهد، که او خودش وزنی در دنیا سیاست بود. او به دخترش عتاب کرد که عاریت از بیت المال گرفته بود ، .استفاده جوی او را که دختر امیر المؤمنین است به رخش می کشد. به دخترش سفارش می کند او فرقی با دختران بقیه ندارد، هرگز امتیازی به نام پدرش و جدش از جامعه نگیرد. آن بزرگوار غصه امنیت یک ذمی را می خورد. می فرماید : اگر کسی از اندوه این واقعه بمیرد مورد ملامت نیست . او با مدعی دروغین در محکمه حاضر می شود و حکم قاضی را به اساس ظاهر به نفع یهودی ذمی صادر شده، می پذیرد درحالیکه خود خلیفه مسلمین است، کتاب فضل امامان را نه طایر اندیشه ها به عمق. قله هایش می رسند ؛ نه کلمات قادر به پوشش آن فضایل است.
.شاید تا هنوز زمینی هستید و چشمانت به عالم ملکوت باز نشده است . باورت نمی شود .؛ مطمئن باش بنده شما ها را امر به معروف می کنم، به دستور شخص امیر المؤمنین(ع) است. و خود آقا هم از من دفاع می کند، به همین دلیل می گویم زوالت نزدیگ است. خود را به من در انداخته ی که دربیان حقایق هیچ ملاحظه ی ندارم . باز افتخار می کنم از دوستان امامان هستم و ایمان درکیش آنان دارم هرکس بنده صالح خدا باشد ازآن اهل بیت است . معاویه نام از بنی امیه از خواص امام باقر (ع) بود همیشه اندوهگین بود، امام علت غمگینی او را جویا شد. او در جواب گفت که شجره خبیثه در قرآن بنی امیه است ، من ازبنی امیه هستم مورد رحمت خداوند نیستم ؛امام در جوابش گفت : تو اعمالت صالح و اعتقادت درست است و به ولایت ما ایمان داری. تو از ما اهل بیت هستید شما از شجره خبیثه خارج شده اید به شجره طیبه پیوسته اید .
به همین دلیل است که امبر المؤمنین در نهج البلاغه فرموده است. هرکسی خدارا اطاعت کند هرچند دور ، دور باشد ولی از نزدیکان حضرت محمد (ص) است و هرکسی خدا را معصیت کند از دشمنان آن حضرت است هرچند از نزدیکانش باشد. به همین دلیل فرهنگی حضرت فاطمه (ع) مادر شیعان است اختصاص به شما ندارد و به تمام شیعیان ایتام آل محمد گفته است . این منطق قران است که تمام زنان پیامبر را ام المؤمنین نامیده است. چون دختر رسول خدا و همسر امام علی و مادر حسنین است .پس آن در یگانه دخت رسول خدا مادر هزاره ها هم است.
النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُو الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا ( احزاب/٦)
پيامبر!) نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارترند، است; و همسرانشان، او مادران آنها)! (مؤمنان) محسوب مي‏شدند); و خويشاوندان نسبت به يكديگر! از مؤمنان و مهاجران در آن‌كه‏ذليل خدا مقرر داشته اولي هستند، مگر اين، بخواهيد نسبت به دوستاني نيكي كنيد (و از اموال،) خود را به آنها)! بدهيد); اين حكم در كتاب (الهي) نوشته شده است. (6)
آقای مصباح سید سنگلاختی اگر شمه ی از فرهنگ ائمه در وجودت بود و آنهم مدارا و صلاح دید را ائمه را دقت می کردید . قطعا این گونه موضع و رفتار را در قبال هزاره ها نمی گرفتید . واین هزاره مهربان گذشته با شما نا مهربان شده است . دلیلش از فرهنگ ائمه دین جویا می شدید و با فرهنگ ایمه راه حل پیدامی کردید. در تاریخ وسیر است که امامان باناصبی ها احترام می کرده اند که در چند نسل بعدناصبی یکی از پیروانش است. ولی شماها باشیعیان راستینش دشمنی می کنید. شما اگر بادعاهای مأثور امامان معصوم (ع) آشنایی می داشتید این گونه نا جوان مردانه در مقابل هزاره ها ظاهر نمی شدید.
این فقره دعا را عالیةالمضامین توجه کنید که ائمه دین چگونه به شیعیانش توجه دارند. خضوعا وخشوعا و تشرح صدری لایتاءالزکاةو اعطاء الصدقات و بذل المعروف و الاحسان الی شیعة آل محمد علیهم السلام و مواساتهم
با خضوع و خشوع مرا توفیق عطا فرما و برای ادای زکات و اعطای صدقات و خیرات واحسان ومواسات با شیعیان آل محمد علیه السلام شرح صدر و سعه نظرم کرامت فرما..در مجمع البحرین در واژه ساواه ، مواساة: ای ماثله و عادله قیمة و قدراً (1/236) نگاه ایمه در دعا مأثور به عدالت در جیمع جهات از اقتصاد تا معنویت است . فرق بین سید و غیر سید نیست؛ مسابقه و شتاب به کسب کمال برای همه است.
آنچه مانع رشد و نهادینه شدن این فرهنگ عالی ایمه گردید، نزاع درکسب قدرت بود که در خانواده قریش بین فرزندان امیه و بنی هاشم که عموزاده ها همدیگر بودند. یکی با ابزار باطل و از هرنوع رذالت برای کسب قدرت استفاده کردند و دیگری حق بودند ولی با پاکی از ابزار های نا مشروع و ناجوانمردانه برای احقاق حق خود هم استفاده نکردند. وابزار حق کفایت این هدف را نکرد. انشاء الله من این کرامت و احسان و دقت واخلاص را در قیام ابا عبدالله (ع) برجسته می کنم و حتی به ذهن تو وامثالت عبور هم نکرده است.
در کوتاه مدت بنی امیه قدرت را به وسیله سر نیزه و خرید افراد با نفوذ و رشوت وترور به دست آوردند و زمینه گسترش و ظهورفرهنگ ایمه را گرفتند .
بعد از آن نزاع بر سر کسب قدرت بین خانواده هاشمی بین فرزندان عباس و ابی طالب در گرفت و بنی عباس با همان ابزار بنی امیه و با ادعا سادات و استحقاق خمس فرزندان ابی طالب را از قدرت محروم کردند. ولی این قدرت های باطل مؤمنان را گمراه نتوانستند، در صفوف حق خلل ایجاد نتوانستند.
اما دستگاه قدرت زمانه بیکار ننشستند، امام زاده های که طالب همین قدرت معنوی بودند که استحقاق شان را نداشتند، اما طالب دنیا بودند، دین خود را کنار گذاشتند، ادعا امامت کردند و به امامهای معصوم(ع) زمین و زمانه را تنگ کردند، بدون استثنا رهبران تمام فرقه های ضاله تشیع امام زاده ها و سید هستند. شما یک غیر سید پیدا نمی توانید در تشیع فرقه ساخته باشد .
ازشما می پرسم ادعای پیامبری دروغ از هرکسی باشد از گناهان غیر قابل بخشش است به همان میزان کسی ادعای مهدویت کند، شما از همان ابتدای فتنه تا الآن هرکسی ادعا مهدویت می کند سید است حتی آقای شهرستانی در ملل و نحل غصه می خورند . می گوید با بودن امام صادق آن عالم یگانه و بی نظیر چرا اینان خطشان را از امام صادق جداکرده است. دین انحرافی ساخته است ای کاش این دین سازی از سوی شیعیان شان بود ، بلکه هر چه از فرق شیعه می شمارم متولیانش از اولادهایش و منسوب به سادات بنی فاطمه است( ملل ونحل ج2/148/ 1367) حتی آدم جسور مانند سید محمد علی باب اول ادعای مهدویت می کند وسپس می گوید: دین حضرت محمد نسخ شده است . و خدا به او وحی کرده است وخود را بهاءالله می داند ، دست نوشته خود را به نام کتاب آسمانی در بدل قرآن معرفی می کند. جمعی کثیری از شیعیان را گمراه می کند. آیا آقاخان ها از سلسله جلیله سادات نیستند که هرسال جمعی زیادی را گمراه می کنند . او که زنش را طلاق می دهد که جواهراتش از وزنش بیشتر است. زنش جواهرات خود را در لندن به نمایش می گذارد و از بلیط آن سرمایه می اندوزند.
پس ضرر امام زاده ها و سادات بی دین به مراتب خطرناک تر از بنی امیه و بنی عباس است چون اینان آدم ها هدایت یافته را گمراه کرده اند اینان زندگی بر امامان معصوم چنان تنگ کردند به خصوص در دوره عسکرین خانواده امام لباس کافی نداشتند و حتی نماز را درنوبت می خواندند. این فضا را احادیثی که در باب علت غیبت امام زمان (عج) است خوب تصویر می کند در این باب علت غیبت امام زمان (ع) دربحاراحادیث متعدده است، امام معصوم علت غیبت را خطر کشته شدن امام زمان اعلام می کند ولی از دشمن امام زمان نام نمی برند ولی دریک حدیث از سادات بنی فاطمه نام می برند: علامه مجلسی از غیبت شیخ طوسی چنین روایت را نقل می کند: ابن عیسی عن محمد بن سنان عن محمد بن یحی النخئی عن ضریس بن الکناسی عن ابی الخالد الکابلی فی حدیث له اختصرناه قال سئلت ابا جعفر (ع) ان یسمی القایم حتی اعرفه باسمه فقال یا ابا الخالد سألنی عن امر لو ان بنی فاطمه عرفوه لحرصوا ان یفطعوا بضعة بضعة.( مجلسی ج52/98 ح21) این حدیث از نظرمن معتبر است و حتی اگر کسی به سندش خدشه کند. چون اسناد همزمان این موضوع را تأیید می کند.ابی خالد می گوید از امام محمد باقر پرسیدم چرا امام زمان را معین نمی کنید تا ما اورا با اسم و رسمش بشناسیم. امام در جوابش فرمود : ای ابی خالد ازیک امر پرسیدی که اگر بنی فاطمه او را بشناسند چنان به خون امام تشنه اند هر آینه او را بیابند قطعه قطعه می کنند . یعنی مدعیان دروغین مهدویت و طالبان دنیا امام زمان را سد جلو خود می دیدند . کمر به قتل امام بستند، هر امام زاده ی که درسر خود نیت کشتن امام معصوم را داشته باشد در پلیدی با ابن ملجم و شمر و یزید و این زیادیکسان است .این امر نشان می دهد که سیادت طهارت ذاتی نمی آورد . اصل ایمان، تقوی و عمل صالح است. اگرنه سادات به چنین جنایات دست نمی زدند.
برای ایمه (ع) فقط همان مقام معنوی مانده بود که نور آن مایه تسلی یارانش بودند، یارانشان عمدتا موالی بود ند که به خاطر سیاست برتری نژاد از جامعه اشراف عرب ها رانده شد ه بودند و لی در کنار امامان معصوم به همه جیز دست یافتند و شما اگر رجال شیخ طوسی که به اساس اصحاب ایمه تنظیم گردیده است، نگاه کنید از سادات که از مهد علوم غیبی کمالجوی کنند تعداشان اندک است و حتی قابل ذکر نیست ونواب اربعه امام زمان (عج) هم غیر سید است و کسانی که جامع احادیث شیعه را جمع آوری کرده است همگی غیر سید است . تا قرن پنجم علمای سادات که خادم دین باشد سراغ نداریم . آیا فکر کرده اید ؟ چرا چنین اتفاق افتاده است.
فقط یک جواب وجود دارد که بیماری سیدی وجود داشته است وحاضر نبوده است که ا ز خرمن امام معصوم خوشه چینی کنند و غرور و ادعا امامت جلو دیدگانش را گرفته بود تا از نور امام راستین بهره نگیرند.
با انقراض مکتب های ضاله و فروکش کردن فشار های روانی از بین رفتن بیماری سیدی و رسوای مدعیان دروغین امامت و مهدویت در جهان تشیع علمای بزرگ از سادات در مقام مرجعیت ظاهر گردید ومانند امام خمینی به میدان آمد و دنیای را عوض کرد و به اسلام عزت داد. پا به پای معصوم گذاشت و عمل کرد وحتی بر خلاف سنت عادی نظام دینی درهم و دینار برای اولاد خود به جای نگذاشت و از دین تیول واقطاع برای بچه هایش درست نکرد و هر گز از دین دکان نساخت. اگرنه در تاریخ تشیع هیچ مرجع ی به قدرت و پول امام خمینی دست نیافته است.
ناکامی شما ها از بیماری سیدی است چون شما از سفره امیر المؤمنین نان می خورید ولی با فرهنگ بنی امیه زندگی می کنید. شما با ماها نژاد گرا می گویید . حال باهم استقراء می کنیم که چه کسی نژاد گرا است
1- درتاریخ بشری و علمای اجتماعی و جامعه شناسی نشانه تبعیض را در ازدواج می داند که کسانی به اقوام پاین دست زن نمی دهند اعتقاد به برتری نژاد دارند ، محور منشور سازمان ملل نفی چنین ایده است. شماها به هزاره زن نمی دهید. پس شما مولد تعصب و عصبیت جاهلی است و عمل هزاره عکس العمل است ومشروع است چون پیامبر خدا فرموده است : لاخیر فی صحبة قوم یاخذون ولایعطون« این جمله کلام پیامبر در مورد کسانی صادر شده خود را بر دیگران بهتر می دانستند وآنان را شایسته زنای شوی با خودشان نمی دانستند و پیامبر دستور به قطع مراوده و رابطه داده.است . کسی باچنین عناصر زیاده خواه رفت و آمد نکند و عقل هم حکم می کند که تکبر در برابر تکبر امرپسندیده است.
2- شما خود را هزاره نمی دانید و هنوز ادعای عربیت دارید که عرف شما را عرب نمی داند و عربستان و هیچ کشور عربی به شما تابعیت عربی نمی دهد وسایر اقوام افغانستان شما را سید هزاره می گویند یا هزاره می پندارند.اصراربه عربیت ازسوی شما نشانه نژاد پرستی است.
3- درانتخابات گذشته در بامیان بودم، کاندید مصطفی کاظمی شیخ حیدر محقق ورسی بود اوشیخ متدین است. حتی درسولیج یکاولنگ دفتر حزب اقتدارملی را افتتاح کرد. از طرف مصطفی کاظمی به سادات پول هم خرج کرد. دریک مجلس جمعی از سادات ازمن پرسیدن که شما اهل خبره ودیانت هستید به چه کسی رأی بدهیم. درجوابش گفتم در مشورت خیانت نیست. اگر امام زمان هم می بودند ، به شیخ حیدر محقق رأی می دادند. ولی درشمارش آراء معلوم گردید که یک سید به شیخ حیدر و حتی به هیچ هزاره رأی نداده است. سادات به سید بی دین و کلاه بردار رأی داده اند ولی هزاره ها به سادات رأی داده بودند ونصف یا بیشتر رأی پسر بهشتی از هزاره هابود. این امر نشان می دهد شما نژاد پرست هستید نه ما.
4- چند سالی که من در مشهد زندگی می کنم ، در مجالس شما برای یک مرتبه ندیدم که یک ملای هزاره را سخنران انتخاب کرده باشید. این امر نشان از نژاد پرستی شما است.
5- دوسال پدر ومادرم و شوهر خواهرم همسایه در به درت بود, به عنوان یک همسایه رعایت حقوق همسایه را از شما ندیدم و حتی دو فاتحه داشتیم، شما به عنوان همسایه برای یکبار هم شرکت نکردید . این بی اعتنای شما از نژاد پرستی است اگرنه در فرهنگ هزاره ، هر هزاره با هزاره همسایه شوند، قوم و غم شریک هستند.
6- از قضا با سید هاشمی شورای افاغنه و زمین فروش پشمکه وآقای سید شجاعی از پیش قراولان طلاب لایک مشهد، در انجمن علوم قرآنی همکار شدیم، تنها فکر مخالفش من بودم با توطئه مرا خارج کردند.این عدم تحمل یک فکر مخالف از سوی سادات نشانه نژاد پرستی نیست؟ .
7- بنده از ابتدا تشکیل احوال شخصیه آقای سیدباقر مصباح موسوی که شما در مؤسسه اش تاریخ تشیع به طلاب درس می دهید، به بهانه تاریخ دروغ تحویل می دهی می خواهی طلبه ها را مغز شوی کنی . به من پیشنهاد کرد، باید نویسندگان احوال شخصیه کمک کنم در جوابش گفتم دوستان تمایل ندارندو اگرنه دعوتم می کردند. چندین بار اصرار کرد من شانه خالی کردم وحتی در یک فرصت با سیدحنیف حسینی یکجا شدیم آقا حضوری به او گفت که حسن زاده با شما باید کار کند و لی حنیف حسینی نپذیرفت. بعد از چند روز فصیحی داد مند رابا آغوش باز پذیرفتند، چون از نظر سیاسی از مخالفان مزاری بود . امر دیانت فقط خدا می داند ولی از نظر علمی من پنچ برابر آقای فصیحی سواد دارم .. تا این که برای شفاعت سید عادلی که خواهر زاده ما که دوستان نزدیک شما هم است، رفتم که اورا به بامیان در عوض مزار بفرستد به پیش آقا مصباح رفتم . آقای مصباح گفت یک کار دارم در مشهد انجام بدهید بعد از نماز مغرب وعشا در مسجد بیاید . که در جمع ما سید حنیف اضافه شد، او دیگر چاره نداشت به هرحال پذیرفت باما همکاری کنند. درآغاز کار سید حسینی بلخابی و سید شجاعی را به عنوان بدل و موی دماغ اضافه کرد، که اصلا آنا ن جزء گروهی کاری ما قرار نبود.
آقا ، سید شجاعی را از در جواب می دادند حنیف اورا از پنجره می آوردند. بنده به روانشناسی اجتماعی خوبست از اول فهمیدم عمرم بسیار کوتاه است و لی سادات یکی پس از دیگری علیه من شکایت نامه تنظیم کردند ، که دشمن سادات را برمامسلط کرده است و ذهن آقا را خراب کرد و حتی سید حنیف دفاع هم نکرد بلکه مهر صحت زد. این رفتار دوگانه نژاد پرستی نیست . در مدتی که به اسناد آقادست یافتم؛ گزارش دروغ ومبالغه آمیز سادات را دیدم . دیدم چقدر سر آقا کلاه می گذارند. البته رابطه ما محکم است. نداشتن امکانات مسئولیت آدم را کم می کند .از این جهت دنبال جوش برنیامدم تا دروغ سادات محترم را ثابت کنم . آیا این نا مردی ها از سوی سادات نژاد پرستی نیست.
خلاصه کلام شعار شما مذهبی است ولی عمل شما ها صد در صد نژادی است و شما با همین شعار درصفوف هزاره ها تفرقه ایجاد کردید. و ماهی گرفتید و هنوز از این حربه علیه ما استفاده می کنید. بنا براین برای تحقق عدالت تنها راهی برای ما باقی گذاشتید همین است که از طریق وحدت قومی درد های مان را دوا کنیم، قوم گرای نا مشروع داریم و قوم گرای مشروع داریم . واین امر را با الهام از کلام امیر المومنین(ع) در مقاله های بعدی روشن می کنم. قو.م گرای هزاره مشروع است که برای استقرار عدالت وعلیه استحمار فرهنگی تاریخی است و هزاره ها از کسی برتری جوی ندارند وحقوق وکرامت انسانی کسی را هم پایمال نمی کنند. فقط یک مورد از بی عدالتی را خدمت شما عرض کنم ، اگر موضوع آماری شود، آنگاه نهایت ستم آشکار می شود. برخی سادات به خصوص کسانی شهری است و از حیلهای زندگی شهری خوب استفاده می کند با بیت المال چه جفاها که نمی کند. درتهران یک موردسراغ دارم ولی نامش را ذکر نمی کنم که سیدی سالانه صد ملیون خمس از کاسب های هزاره جمع می کند. آیا کدام تاجر سالانه صدمیلیون بی دردسر و بی زحمت به چنین مفاد دست می یابد. در همین سال روان از یک بنده خدا پنجاه میلیون خمس و سهم دریافت کرده است فقط 17میلیون رسیدآورده است. مگر مصرف خمس به اندازه نیاز نیست و مگر فقها مراعیا للاحتیاط اجازه نداده است. اکثر سادات به این باور است که اگر عصای سید از طلا باشد خمس حقش است ،گویا فکر می کند میراث پدرش است واین بیماری سیدی آقایان را گمراه کرده است . از همین مردم وجوهات بده در مشهد طلبه است که صله رحم شان هم است و بی شهریه است و درعسروحرج زندگی می کند . اگر این مردم تحمیق نشده بودند باید این وجوهات را به فامیلش و صله رحم خود می داد و او رسید ش از مرجع تقلیدش می آورد . از ثلث او برمشکلات اقتصادی اش فایق می آمد . من وقتی به مادرش گفتم شما گردن بسته مانده اید ، چرا پول را به سید داده اید که سی وسه میلیونش را در جیبش زده است، در عین حال مستحق هم نیست. مادرش گفت پدرش قاش گردی می کرد وهمیشه به ما خسارت آدم رخ می داد . این خرافات نیست. برخی اعضای دفتر مراجع با بنده آشنا است. گاهی به من می گوید چرا دست بسته نشسته اید و دست به کارشوید، در جوابش می گویم دستم خالی است . همین وجوهات همشهری هایت را مدیرت کنید؛ من وجوهات ندیده ام . دفاتر رسید را نشان می دهد چه مبلغ کلان متعلق به این قوم است ؛ که خودشان به دست خود شان تحویل داده است و حتی به دست طلبه های اقوام خود هم نداده است. که مدتی دنبال گدای نروند. این تحمیر فرهنگی نیست که عقل غایب است واحساسات مذهبی بر خلاف دیانت غلبه کرده است. راهی این مردم عاقل شوند و از پراکندگی نجات یابند در سایه قوم گرای مشروع است و من باورم به این است که هزاره ها به دادن وجوهات غیر از محقق کابلی برئ الذمه نمی شوند. چون مردم در سراسر هزارستان حمام ندارند، به رود خانه وجوی حمام می کند و صدها احتیاج دیگر و روحانی دایمی نیاز دارند و صد ها کار دینی از بی پولی تعطیل شده است این مردم صله رحم و همسایه و همدرد باهم هستند. .در سایه جمع و جماعت نور عقل را به مردم بدمیم؛ تا مردم ما به عزت دینی خود هم دست پیدا کندو این مبارزه حق طلبی است آغاز شده و با قدرت هم دنبال می شود . دشمنان این ملت از بغض و حسادت بیمرند.
ابراهیم حسن زاده، بهار، 1388.

منبع جوانان هزارستان

هیچ نظری موجود نیست: