بنام خدا
نسل مهاجر هزاره ،رسالت جهانی شدن اسلام را بدوش دارد.( قرآن خواندن کودک هزاره «یحیی»ساعدی )
اسلام از روز اول با ایمان آوردن مهاجران به محمد(ص) قوت ونیرو گرفت و بعد ها هم توسط مهاجران صدر اسلام به سرپرستی جعفر از خاندان رسول خدا به حبشه ، دامن گستر شد ورسالت جهانی شدن اسلام آغاز گردید .
در نوبت دوم ، گرو ه از یاران رسول خدا به مدینه ی امروز هجرت نمودند که درمیان این گروه ،جوان خوش سیمای بلند قامت لاغر اندام بنام «مصعب بن عمیر» از اشراف زادگان مکه بود .مصعب براساس ،طینت پاک وفصل حقیقت خواهی جوانی،به پیامبر اسلام ایمان آورد وبا ایمان آوردن به محمد(ص) خانواده اش، او را در خانه زندانی نمودندومادر ش بالطایف الحیل سعی نمود که مصعب را از این تصمیم منصرف کند .اما مصعب که تازه به سرچشمه حق وحقیقت دست یافته بود ،تلألوئی اشک های نیسان گون مادر،تهدید های هول آور پدر،التماس های مرد افکن خواهر ووسوسه های ایمان سوزشیطان نتوانست بر نخل سرفراز وآسمان بوس ایمان او سایه ی مهر اندازد وراحتی کفر ثمردهد.
مصعب ،از خانواده اش رانده شد ودیگر آن اشراف زاده حریر پوشی نبود که انار پستانان سیاه چشم مکه به دور او حلقه زنند وبوسه بفروشند وزر برگیرند .سیب گونه هایش را پیش کش کنند ویاقوت سرخ نصیب شان شود.
مصعب وقتی از خانواده اش رانده شد،ژنده پوش ِ کوچه نشین گردید وچون دیگر ایمان آوردگان به محمد(ص)مغضوب سنادید عرب مکه شد .
سر انجام ،محمد(ص)مصعب را به عنوان سفیر «حق» به مدینه فرستاد که آیات حق را بگوش حق جویان مدینه بخواند تا ایمان بار دهد واسلام ثمر بخشد وامت خلق گردد.
مصعب اشراف زاده پرورده شده در پرنیان از حریر وسندوس دیروز، مسلمان ژنده پوش نیمه برهنه امروز و آواره در کوچه وپس کوچه های مدینه، باهمان حنجره خدای گونه اش وصدای جبرئیل سای خود آیات قرآن می خواند، دل می ربود واسلام می گسترانید
مصعب که عرب مکه بود ودر نوجوانی با شکار وبیابان گردی وشتر سواری آشنا شده بود ومی دانیست که قرآن را با چه صوت ولحنی بخواند که دل های سنگ خارا گون عرب بیابان گرد وشتر چران را چون گلبرگ های لاله وصنوبر نرم کند وشبنم ایمان را در سحرگاه عشق بر آنان بباراند.
آری آنروز گاران مصعب ها بودند که اسلام را به چهار سوی جهان دامن گستر می نمود وامروز این نسل مهاجر هزاره است که این رسالت را بدوش نحیف وپیکر لاغر خویش می کشد وآیات قرآن را به گوش زمان می خواند ومکتب و امت نو می آفریند .
قرآن خواندن کودک هزاره «یحیی»ساعدی
من فیلم ویدویی را در سایت «جوانان هزارستان» دیدم که کودک هزاره بنام«یحیی» ساعدی ،در یک مرکز فرهنگی عرب زبانان ،در آلمان قرآن می خواند وفرشتگان را به تماشاگه راز می برد وبه انسایت آبرو می بخشید.
یحیی،باهمان پاکی وطهارت دوران کودکی، آیات از سور قرآن را بالهجه دو رگه هزارگی وعربی، پرطنین ازبرمی خواند تا نغمه ی خدایی قرآن برامواج نشسته وتا فراسوی زمان ها ومکان ها به پژواک در آیند.
یحیی های هزاره امروز در گوشه گوشه ی جهان ،همان مصعب بن عمیر های صدر اسلام هستند که اکنون رسالت جهانی شدن اسلام به انحراف کشیده شده را بار دیگر با طهارت باطین وپاکی کودکی به جهان عرضه می دارند تا خلق خدا صدای خدا را از حنجره بلبل سا وپژواک هزار گونش بشنوند وجانش گلستان گردند وجان که گلستان شد جهان عطرستان می شود وبه قول آن شاعر بزرگ:
فاش گویم آنچه در دل مضمر است
نیست قرآن،این کتاب دیگر است
گر بخواند جانی جان دیگر شود
جان که دیگر شد جهان دیگر شود
ویا به قول مولانای بزرگ،ترک زاده بلخ:
گربود اندیشه ات گل،گلشنی
وربود خاری،تو هیمه گلخنی
آنچه برای من بسیار جالب بود این است که یحیی جان همان آیاتی از قرآن را ازبر می خواند که روزگاران گذشته «معصب »عرب زاده نیز همان آیات را بر گوش عرب های مدینه می خواند وامروز، یحیی جان هزاره زاده همان آیات را به گوش زمان می خواند تا امواج «این فرشتگان خدا» نغمه دل انگیز گلوی یحیی جان را برگوش حقیقت جویان دنیا باز خواند:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها (1)
1. سوگند به خورشيد و نور عالمتاب آن.
[سوره الشمس (91): آيه 2]
وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها (2)
2. و سوگند به ماه كه به دنبال خورشيد ظاهر مىشود.
[سوره الشمس (91): آيه 3]
وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها (3)
3. و سوگند به روز كه نور خورشيد را جلوهگر مىسازد.
[سوره الشمس (91): آيه 4]
وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها (4)
4. و سوگند به شب هنگامى كه [تاريكى آن] روز را مىپوشاند (4).
و سوگند به آسمان و ذات اقدسى كه آن را بنا فرمود.
[سوره الشمس (91): آيه 6]
وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها (6)
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (١)مَلِكِ النَّاسِ (٢)إِلَهِ النَّاسِ (٣)مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ (٤)الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ (٥)
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (١)مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ (٢)وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ (٣)وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ (٤)وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ (٥)
وقتی یحیی جان این آیات نورانی را با لهجه دو رگه اش می خواند چه قدر دل انگیز می شد وروح را به پرواز در می آورد واشک شوق را بر گونه هایت در می غلطاند وتو را از این خاکستان عروج می داد ودستت را به دستان بی دستی خدا می رساند وملائک را به تماشا می خواند ولبخند خدای را بر لبان بی صورت وظاهر وظهور خدا می رویاند.
راستی وقتی، یحیی های هزاره امروز این آیات نورانی قرآن را در گوشه گوشه جهان برگوش تاریخ می خوانند ،چه رستاخیزی خواهد خلق شد؟
چه امت های نو پدیدمی آیند؟
جهان فردای این نسل نفرین شده چه گونه جهانی خواهدبود؟
آیا نسل فردای هزاره نسل فرهنگ آفرین خواهدبود؟
جهان فردای هزاره از چه فرهنگی متأثر خواهد بود وآبشخورش از کدامین فرهنگ می باشد؟
اکنون که نسل جدید هزاره در حال بالندگی وایمان آفرینی هستند،رسالت بزرگان هزاره در برابر این نسل ایستاده بر تارک زمان چیست؟
مسئولیت باز پروری ودیگرگونه تربیت نمودن این نوباوگان برعهده چه کسانی می باشد؟
رسالت روحانیون لمیده در حوزه های علمیه قم ومشهد در برابر این نسل وتربیت نمودن نسل خلاق چیست؟
نان امام زمان خوردن تاکی؟ وباز دهی این سال ها خفتن وگفتن در حوزه ،کی وچگونه باشد؟
من قبلا هم در نوشته های خود تذکر داده ام که اگر بزرگان هزاره زمان واقتضاء تاریخ را خوب بشناسند وبر اساس دترمنیسم تاریخ حرکت کنند واز نیروی انسانی هزاره به نحو نیکو استفاده کنند ،همین نسل مهاجر هزاره امروز ،خداوندگاران فردا خواهند بود واین نسل مهاجر هزاره،همان مهاجران صدر اسلام هستند که اسلام مبتنی بر عدالت را در جهان دامن گستر می سازند.
باید ها ونباید های دنیای مهاجرت هزاره
اما واگرهای بسیاری در دنیای مهاجرت وجود دارد که باید کالبد شکافی شود وبر اساس یافته های نخبگان از این کالبد شکافی فرهنگی ، مدیریت فرهنگی نمود ومدیریت این رستاخیز ،دردرجه اول به عهده مرجعیت عظمای خلق هزاره است ودردرجه دوم به عهده رهبران سیاسی - اجتماعی ودردرجه سوم به عهده نسل جوان ودرس خوانده در حوزه ودانشگاه .
1 - مسئولیت مرجعیت عظمای شیعه در برابر نسل مهاجر هزاره.
من در موقعیت علمیی نیستم که برای مرجعیت عظمای شیعه تکلیف تعیین کنم وخدایی ناکرده به ساحت مقدس مرجعیت ،اسائه ادب کرده باشم.
من یک طلبه بسیار بسیار کوچک از همین نسل واز همین مردم نفرین شده ام که دوصد سال است نفرین شده بندگان خدا هستند ودر وطنش نیز بی وطن بوده وظلم وستم های بر این مردم رواداشته شده که تاریخ از بازگویی آن شرم دارد وعفت قلم اجازه نمی دهد که آن ... راباز خوانیم وبار دیگر برسینه تاریخ حک کنیم.
اما آنچه را که در این نوشته می گویم صرفا درد دل های یک جوان هزاره است که چند صباحی در حوزه نیز چمبر زده وهرچه دارد از حوزه است واز برکت سفره امام زمان(عج) می باشد
همین نشستن بر سرسفره امام زمان(عج) ،من را وامی دارد که برای مردمم ونسل همسرنوشتم بنویسم وبا هیچ حزب وشخص سیاسی به طمع نان ونام ،عقد اخوت وبردگی نبندم ودشمنی ودوستی من ،دایر مدار حق ومصالح مردم ونیاز نسل همسرنوشتم باشد.
لذا اگر راجع به مسئولیت مرجعیت عظمای شیعه سخنی می گویم ،سخنی از سردرد واحساس ...در حقیقت اعلام سربازی به پیشگاه مرجعیت ومطرح کردن آرزو های نسل همسرنوشت من با مرجعیت شیعه است.
بله می خواهم بی پرده واز سردرد با مرجعیت شیعه راز دل بگویم وخواسته های خفته در گلوی جوانان متعهد وبادرد وغیرت وغرور هزاره را با رسالت بدوش عصر خویش وامید مردم خود مطرح کنم.
از امکانات خارج برای باروری اندیشه نسل امروز استفاده کنیم.
بخشی عظیمی از مردم ما به کشور های اروپایی وامریکایی واسترالیا وکانادا مهاجر شده اند وبسیاری از آن هامقیم این کشورهایند وقطعا نسل فردای این مهاجران از شهروندان آن کشور ها می باشند وبا فرهنگ همان کشور ها رشد می کنند وبا بسیاری از عقاید وباور های پدران ومادرانش به مخالفت خواهند برخاست .
این چیزی است که اجتناب ناپذیر می باشد ونباید با بزرگ کردن همین واقعیت ها ، این گونه پنداریم که پس این نسل، افغانستان ودین آبا واجدادی خود را فراموش می کنند وهمه مسیحی ویهودی وبودایی ویا لامذهب می شوند.
بر عکس این را بیندیشیم واین رخ داد را به فال نیک گرفته از این فرصت پیش آمده برای دامن گستری اسلام وشیعه وجهانی شدن هزاره وفرهنگ اسلامی بالیده در دامن هزاره استفاده کنیم.
از آنجایی که این کشور های رشد یافته از امکانات زندگی خوبی برخوردار هستند وبه فرهنگ وعلم ودانش بها می دهند ما از همین امکانات در جهت باروری فرهنگی وپیش رفت ورفاه اقتصادی این نسل استفاده کنیم وبا مدیریت مطابق با نیاز زمان وظرفیت واقتضاء مکان ،از همین نسل، نسل پیشرو وخلاق وتأثر گذار بسازیم.
مرجعیت خلق هزاره با اعزام نمایندگان شایسته ودارای تقوا ،دانش فقهی ومدیریت زمان شناسانه، به این کشور ها وایجاد مراکز فرهنگی وآموزشی،به یک رستاخیز انسانی وملت سازی اقدام کند.
هزاره های پاکستان حزب وحدت ومرجعیت را بسیار خوب حمایت نمودند
اگر نسل مهاجرهزاره ،در کشور های غربی،نسل دارای فرهنگ خود باور وخود شناس به بار آیند،هم نیروی بزرگ برای دامن گستری اسلام وشیعه هستند وهم هزاره را در گوشه گوشه جهان تکثیر نموده جهانی شدن هزاره را تسهیل می کنند وبرای فردای هزاره های افغانستان ، بزرگ ترین پشتبانی وحمایت گران صادق راستین وسرنوشت ساز خواهند بود چنان که در هنگام سه سال مقاوت غرب کابل به رهبری پیشوای شهیدان راه آزادی وعزت،شهید مزاری،هزاره های پاکستان از پیشوای شهیدان وغرب کابل بهترین ومأثر ترین وصادقانه ترین حمایت را کردند وبزرگترین پشتيبانه مردم ما همین هزاره های پاکستان بودند.
آنگاه که مرجعیت ،علم به خون نشسته شیعه را در افغانستان بدوش گرفت،این هزاره های پاکستان بودند که از مرجعیت جانانه حمایت نمودند واز نماینده ویژه مرجعیت ،زنده یاد امام محقق خراسانی استقبال تاریخی نمودند.چنان استقبالی که تاریخ نظیر آن را کمتر بیاد دارد.
درغائله کوچی گری سال گذشته هم دیدیم که همین نسل مهاجر در کشور های غربی وپاکستان بودند که فریاد عدالت خواهانه مردم وهجوم ظالمانه کوچی ها را به گوش جهانیان رساندند وبا فریاد گلو و عرق جبین ،مردم خود رایاری نموده در غم هایش شریک گردیدند.
افغانستان از استبداد دینی ودیکتاتوری نژادپرستانه رنج می برد
از آنجا که افغانستان هنوز از استبداد دینی تمامیت خواه ودیکتاتوری نژاد پرستانه رنج می برند ورهایی از این دو استبداد، زمان می خواهند وزخم های بجای مانده از این استبداد به این زودی ها التیام نمی یابند،بهترین گزینه برای جامعه ی هزاره در جهت بالندگی علمی ورشد اقتصادی ،این است که ازظرفیت مهاجرت پذیری این کشور ها استفاده نموده نسل رشد یافته تربیت کنند تا این نسل در مدیریت های کلان جامعه ی محل سکونت خود حضور داشته باشند وبا حضور در نهاد های مدیریت می توانند برای مردم خود یاران صادق وخدمت رسانان بی توقع باشندچون افغانستان هنوز به جامعه مدنی دست نیافته است وبرای بالندگی هزاره به اندازه کشور های غربی آماده گی ندارد.
مرجعیت نمایندگان شایسته وهم شأن خود به کشور های اروپایی وامریکایی بفرستد
مرجعیت نمایندگان شایسته وهم شأن خود به کشور های غربی بفرستد که دارای تقوی ،سابقه نیک ،تدبیر ودانش فقهی اجتهادی ودانش علوم اجتماعی باشند وبا روان شناسی تربیتی آشنایی داشته باشند تا بتوانند با نسل جوان متولد شده ورشد یافته در آن کشور وفرهنگ،رابطه برقرار کنند وزبان فرهنگی آنان را درک کنند .
این نمایندگان مرجعیت، مراکز اسلامی اقماری وهم هدف ایجاد کنند ودر راستای آشنایی نسل جوان هزاره با اسلام وشیعه وتاریخ هزاره وشخصیت های سیاسی وعلمی هزاره کار کنند.
هزاره های مقیم کشور های غربی بزودی با بحران رابطه نسل قدیم وجدید ،رو برو خواهندشد واین بزرگ ترین چالش پیش روی هزاره های مهاجر هست .چیزی که نباید نادیده گرفته شود وبا ید برای آن از همین اکنون برنامه ریزی وچاره اندیشی شود تا این چالش بنیان سوز، توان تربیتی وخلاقیت علمی نسل جدید هزاره را تهدید نکند وتحلیل نبرد.
پس بنا بر این، این مسئله ، رسالت بزرگ ومسئولیت خطیری را بر دوش مرجعیت شیعه می گذارد تا در فرستادن نمایند گان خود دقیق شود ونمایندگانی را به کشور های غربی روان کند که :
1 – بتواند از رابطه والدین وفرزندان قرائت کار آمد داشته باشند وقرائت سنتی از رابطه والدین وفرزندان را بعنوان یک وحی منزل نپندارند ووضع روانی نسلی که با فرهنگ دیگر وآموزش حقوق محور بزرگ می شوند ،درک کنند.
در فرهنگ اسلامی سنتی ما، رابطه بین والدین وفرزندان، رابطه یک طرفه است ووالدین جانشین خدا می باشند .اما در کشور های غربی به رابطه والدین وفرزندان به دید دیگر نگرسته می شوند واز رابطه والدین وفرزندان وحقوق والدین، تعریف دیگر دارند.
پس کودکانی که در آن محیط به دنیا می آیند ودر مدارس آن کشور هادرس می خوانند وتا چشم باز می کنند با فرهنگ سازی رادیو وتلویزیون وفرهنگ غالب رو برو می شوند، این نسل به مربیانی روحانی دانا به دو فرهنگ وآشنا با روان شناسی تربیتی نیاز دارند که بتوانند با این نسل رابطه بر قرار کنند وزبان عاطفی ایشان را درک کنند وهنگام القاءخطابه در مساجد ومراکز فرهنگی،زمان خود ومخاطبان خود را خوب بشناسند .
تعریف نو از رابطه پسر ودختر
مسئله دیگر مسئله رابطه بین دختران وپسران در کشور های غربی است واین مسئله این را می طلبد که ما تعریف نو از رابطه پسر ودختر،ارائه بدهیم تا دختران وپسران ما در محیط باز غرب در ضمن رابطه داشتن باهم دیگر ودوست بودن در حد متعارف ومعقول وانسانی ،رابطه سالم واسلامی داشته باشند .
تعریف جدید ومطابق با نیاز زمان ومکان برای نسل مهاجر هزاره از آن نظر دارای اهمیت حیاتی هست که نوع رابطه دختران با پسران چالش خانوادگی را به دنبال دارد واگر تعریف علمی وکار آمد از رابطه بین دختران وپسران ارایه ندهیم وبا همان دید سنتی پرورده شده در کشور اسلامی معتقد باشیم ،دونتیجه را به دنبال دارد:
1 – یاباید نسل جدید هزاره در اجتماع حضور نداشته باشند ودر نتیجه انسان های منفعل به بار آیند واز رشد عقلانی ورفاه اجتماعی باز مانند.
2 – یاباید به ولنگاری اخلاقی تن در دهیم ورابطه باز وبی ضابطه بین دختران وپسران را بی پذیریم.
هیچ کدام از این دو نتیجه نه به مصلت دنیای هزاره است ونه به سعادت ابدی هزاره کمکی می کند ،برعکس انقراض نسل اخلاق محور هزاره را در پی دارد.
اما اگر بتوانیم تعریف نو وکار آمد از رابطه دختر و پسر ارایه دهیم که در عین اسلامی بودن کار آمد باشد ودر اجتماع مختلط غرب ،دختر وپسر را انسان های دارای اخلاق وعفت ببار آورد،در آن صورت به رستاخیز انسانی دست می یابیم.
تعریف نو از حجاب
مسئله دیگر مسئله حجاب اسلامی بانوان هزاره در محیط بی حجابی دنیای غرب است.
ماباید این اصل را بپذیریم که وقتی یک خانواده هزاره به کشور های غربی مهاجر می شود ،نمی تواند آن حجابی را که در کشوراسلامی داشته باشد ،آنجا هم همان حجاب را با همان شکل وهمان تعریف داشته باشد.
آنچه در یک کشور اسلامی مثل افغانستان بی حجابی محسوب می گردد، در غرب همان بی حجابی خودش حجاب است.
حجاب با قرائت اسلام سنتی دارای پارا متر های مشخص ومدون است واین تشخص از رنگ وکوتاهی وبلند ی حجاب تا شیوه پوشیدن را شامل می شود.
اما زن مسلمان هزاره که در غرب زندگی می کند نمی تواند مثل خواهرانش در افغانستان حجاب داشته باشد.او تعریفی از حجاب را نیاز دارد که در عین اسلامی بودن،یک شهر وند هنجار آفرین در کشور مقصد نباشد.
پس نیاز جدی به تعریف نو از حجاب داریم تا راه را برای همزیستی زن مسلمان هزاره با دیگر انسان های محیطش هموار سازد.
فقه الشرب والاکل(فقه خوردن وآشامیدن)
مسئله خوردنی وآشامدنی در جهان غرب از بزرگ ترین مسئله عقیدتی وتکلیفی هزاره های مهاجر است ونیاز مند تدوین فقه کاربردی برای نسل جدید ساکن در کشور های اروپایی می باشد.
از آنجاکه فقه، علم پیرو است نه پیشرو،علم مصرف کننده است نه علم تولید گر .چون فقه تابع موضوع می باشد وموضوع را از اجتماع می گیرد وبه این معنا علم پیرو ومصرف کنند است.
بنا بر این، موضوعاتی که در کشور های اسلامی به فقه عرضه می شود یک حکمی را اقتضاءدارد وموضوعاتی که در یک کشور غربی به فقه عرضه می شود حکمی دیگر ی را می طلبد.
همین پیرو بودن فقه است که اجتهاد در متن زمان ومتناسب با مکان را می طلبد وجاویدانگی اسلام در همه ی زمان ها ومکان ها بر اساس پیرو بودن فقه است واگر گاهی دیده می شود که یک موضوع در دو مکان دو حکم مختلف را بر می تابد فلسفه اش همین اجتهاد در متن زمان ومتناسب با اقضاءمکان است.
البته بحث ثابتات ومتغیرات در فقه وحقوق ربطی به این بحث پیرو بودن ومصرفی بودن فقه ندارد وبحثی است جدا که در جای خودش باید بحث شود.
به هر حال مسئله آشامیدنی ها وخوردنی ها در دنیای غرب ،ایجاب می کند که فقه جدید ورساله عملیه جدید برای نسل مهاجر هزاره تدوین شود تا نسل مهاجر هزاره در کشور های غربی به عسر وحرج نیفتند.
قرائت کارآمد ازاسلام
آنچه راتا اینجا گفتیم محقق نمی شود مگر این که ما قرائت کار آمد از اسلام ارایه بدهیم واجتهاد پویا ی در متن زمان ومطابق با ظرفیت زیستی مکان را در پیش گیریم تا در عین حالی که اجتهاد جواهری باشد،باجهان مدرن امروز همخوانی وتعامل پیداکند وزندگی در جهان مدرن را ممکن سازد.
نمایندگان مرجعیت باید مجتهد باشند
نتیجه این بخش این می شود که مرجعیت نمایندگانش ،مجتهدان وتقواپیشانی باشند که قدرت استنباط (لا اقل در حد استخراج از رساله عملیه) احکام مورد نیازهزاره های مهاجر در دنیای غرب را داشته باشند وبتوانند بین فقه معاشرتی اسلام وقانون مدنی غربی همزیستی ایجاد کنند.
این مسئله نیاز به یک کمیسیون تربیت مبلغ نیاز دارد که این کمیسیون ازمیان طلاب استعداد یابی کند واز میان روحانیون جوان ودارای دانش فقهی اجتهادی وآشنا با علوم انسانی مبلغان صالح تربیت نموده به کشور های مهاجرت پذیر گسیل دارند.
.
با ایجاد کمیسیون تربیت مبلغ،رسما اعلام شود که هیچ شخصی شایستگی تبلیغ در میان مهاجران هزاره در غرب را ندارد، مگر این که از دفتر مرجعیت اجازه تبلیغ داشته با شند وصلاحیت علمی واخلاقی وامانت داری شان در مصرف اموال بیت المال از طرف دفتر مرجعیت تأیید شده باشد.
اما در شرایط فعلی تدوین یک رساله نوین کاربردی برای هزاره های مقیم غرب از ضرورت های اولیه است .البته من شنیده ام که حضرت آیت الله العظمی سیستانی یک همچو رساله ای را تدوین نموده است اما من تاهنوز ندیده ام واگر چنین باشد،کار را سهل وآسان می سازد
از خدای بزرگ مسئلت داریم که در ظل عنایات مرجعیت وتوجهات بقیت الله ,هزاره عزیز وسر بلند باشد.
رسالت رهبران سیاسی - اجتماعی و نسل جوان ودرس خوانده در حوزه ودانشگاه
از بزرگ ترین رسالت رهبران ونسل جوان درس خوانده حوزه ودانشگاه این است که شرایط زمان را درک نموده مرجعیت را فصل الخطاب قرار دهند وحول ومحور مرجعیت به فرهنگ سازی در تمام عرصه های زندگی بپردازند.
آنچه که جامعه ی هزاره به آن نیاز دارد سه چیز است:
1 – اتحادوهمدلی ،تابتوانندبا اتحاد به خواسته های معقول مدنی دست یابند .
این اتحاد محقق نمی شود مگر این که رهبران سیاسی حول ومحور مرجعیت گرد آیند ودر عین دسته بندی های درون قومی ودارا بودن حزب مخصوص به خودو...در سیاست های کلان جامعه مرجعیت فصل الخطاب باشد.
محقق شدن این اتحاد بستر فرهنگیی را لازم دارد که این بستر فرهنگی را نسل جوان ودرس خوانده حوزه ودانشگاه باید سامان دهی کنند .
2 – رشد اقتصادی،تازمانی که هزاره به رشد اقتصادی معقول وممکن دست نیابند با فقر نمی تواند به خواسته های معقول مدنی خود دست یابند واز عزت اجتماعی برخوردار باشند .
3 – خود آگاهی سیاسی وتاریخی،تاهزاره به یک خود آگاهی سیاسی وخود شناسی تاریخی دست نیابند نمی توانند بازیگران خوبی در عالم سیاست باشند و سرنوشت خود را به دلخواه رقم زنند ودر هنگامه های تنازع بقا پیروز میدان باشند.
ایجاداین اتحاد حول محور مرجعیت، فرهنگ رشد اقتصادی وخود شناسی سیاسی وخود یابی تاریخی،از رسالت های اساسی رهبران سیاسی ونسل جوان ودرس خوانده حوزه ودانشگاه است واگر این دو قشر به این مهم اهتمام نورزند هزاره به عزت اجتماعی که باید دست یابند ،دست نمی یابند ومثل گذشته شهروندان درجه سوم خواهند بود اگرچه بظاهر چند وزیر ومعاون نمادین وبله قربان گو در دولت داشته باشند
أسدالله جعفری
نسل مهاجر هزاره ،رسالت جهانی شدن اسلام را بدوش دارد.( قرآن خواندن کودک هزاره «یحیی»ساعدی )
اسلام از روز اول با ایمان آوردن مهاجران به محمد(ص) قوت ونیرو گرفت و بعد ها هم توسط مهاجران صدر اسلام به سرپرستی جعفر از خاندان رسول خدا به حبشه ، دامن گستر شد ورسالت جهانی شدن اسلام آغاز گردید .
در نوبت دوم ، گرو ه از یاران رسول خدا به مدینه ی امروز هجرت نمودند که درمیان این گروه ،جوان خوش سیمای بلند قامت لاغر اندام بنام «مصعب بن عمیر» از اشراف زادگان مکه بود .مصعب براساس ،طینت پاک وفصل حقیقت خواهی جوانی،به پیامبر اسلام ایمان آورد وبا ایمان آوردن به محمد(ص) خانواده اش، او را در خانه زندانی نمودندومادر ش بالطایف الحیل سعی نمود که مصعب را از این تصمیم منصرف کند .اما مصعب که تازه به سرچشمه حق وحقیقت دست یافته بود ،تلألوئی اشک های نیسان گون مادر،تهدید های هول آور پدر،التماس های مرد افکن خواهر ووسوسه های ایمان سوزشیطان نتوانست بر نخل سرفراز وآسمان بوس ایمان او سایه ی مهر اندازد وراحتی کفر ثمردهد.
مصعب ،از خانواده اش رانده شد ودیگر آن اشراف زاده حریر پوشی نبود که انار پستانان سیاه چشم مکه به دور او حلقه زنند وبوسه بفروشند وزر برگیرند .سیب گونه هایش را پیش کش کنند ویاقوت سرخ نصیب شان شود.
مصعب وقتی از خانواده اش رانده شد،ژنده پوش ِ کوچه نشین گردید وچون دیگر ایمان آوردگان به محمد(ص)مغضوب سنادید عرب مکه شد .
سر انجام ،محمد(ص)مصعب را به عنوان سفیر «حق» به مدینه فرستاد که آیات حق را بگوش حق جویان مدینه بخواند تا ایمان بار دهد واسلام ثمر بخشد وامت خلق گردد.
مصعب اشراف زاده پرورده شده در پرنیان از حریر وسندوس دیروز، مسلمان ژنده پوش نیمه برهنه امروز و آواره در کوچه وپس کوچه های مدینه، باهمان حنجره خدای گونه اش وصدای جبرئیل سای خود آیات قرآن می خواند، دل می ربود واسلام می گسترانید
مصعب که عرب مکه بود ودر نوجوانی با شکار وبیابان گردی وشتر سواری آشنا شده بود ومی دانیست که قرآن را با چه صوت ولحنی بخواند که دل های سنگ خارا گون عرب بیابان گرد وشتر چران را چون گلبرگ های لاله وصنوبر نرم کند وشبنم ایمان را در سحرگاه عشق بر آنان بباراند.
آری آنروز گاران مصعب ها بودند که اسلام را به چهار سوی جهان دامن گستر می نمود وامروز این نسل مهاجر هزاره است که این رسالت را بدوش نحیف وپیکر لاغر خویش می کشد وآیات قرآن را به گوش زمان می خواند ومکتب و امت نو می آفریند .
قرآن خواندن کودک هزاره «یحیی»ساعدی
من فیلم ویدویی را در سایت «جوانان هزارستان» دیدم که کودک هزاره بنام«یحیی» ساعدی ،در یک مرکز فرهنگی عرب زبانان ،در آلمان قرآن می خواند وفرشتگان را به تماشاگه راز می برد وبه انسایت آبرو می بخشید.
یحیی،باهمان پاکی وطهارت دوران کودکی، آیات از سور قرآن را بالهجه دو رگه هزارگی وعربی، پرطنین ازبرمی خواند تا نغمه ی خدایی قرآن برامواج نشسته وتا فراسوی زمان ها ومکان ها به پژواک در آیند.
یحیی های هزاره امروز در گوشه گوشه ی جهان ،همان مصعب بن عمیر های صدر اسلام هستند که اکنون رسالت جهانی شدن اسلام به انحراف کشیده شده را بار دیگر با طهارت باطین وپاکی کودکی به جهان عرضه می دارند تا خلق خدا صدای خدا را از حنجره بلبل سا وپژواک هزار گونش بشنوند وجانش گلستان گردند وجان که گلستان شد جهان عطرستان می شود وبه قول آن شاعر بزرگ:
فاش گویم آنچه در دل مضمر است
نیست قرآن،این کتاب دیگر است
گر بخواند جانی جان دیگر شود
جان که دیگر شد جهان دیگر شود
ویا به قول مولانای بزرگ،ترک زاده بلخ:
گربود اندیشه ات گل،گلشنی
وربود خاری،تو هیمه گلخنی
آنچه برای من بسیار جالب بود این است که یحیی جان همان آیاتی از قرآن را ازبر می خواند که روزگاران گذشته «معصب »عرب زاده نیز همان آیات را بر گوش عرب های مدینه می خواند وامروز، یحیی جان هزاره زاده همان آیات را به گوش زمان می خواند تا امواج «این فرشتگان خدا» نغمه دل انگیز گلوی یحیی جان را برگوش حقیقت جویان دنیا باز خواند:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها (1)
1. سوگند به خورشيد و نور عالمتاب آن.
[سوره الشمس (91): آيه 2]
وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها (2)
2. و سوگند به ماه كه به دنبال خورشيد ظاهر مىشود.
[سوره الشمس (91): آيه 3]
وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها (3)
3. و سوگند به روز كه نور خورشيد را جلوهگر مىسازد.
[سوره الشمس (91): آيه 4]
وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها (4)
4. و سوگند به شب هنگامى كه [تاريكى آن] روز را مىپوشاند (4).
و سوگند به آسمان و ذات اقدسى كه آن را بنا فرمود.
[سوره الشمس (91): آيه 6]
وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها (6)
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (١)مَلِكِ النَّاسِ (٢)إِلَهِ النَّاسِ (٣)مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ (٤)الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ (٥)
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (١)مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ (٢)وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ (٣)وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ (٤)وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ (٥)
وقتی یحیی جان این آیات نورانی را با لهجه دو رگه اش می خواند چه قدر دل انگیز می شد وروح را به پرواز در می آورد واشک شوق را بر گونه هایت در می غلطاند وتو را از این خاکستان عروج می داد ودستت را به دستان بی دستی خدا می رساند وملائک را به تماشا می خواند ولبخند خدای را بر لبان بی صورت وظاهر وظهور خدا می رویاند.
راستی وقتی، یحیی های هزاره امروز این آیات نورانی قرآن را در گوشه گوشه جهان برگوش تاریخ می خوانند ،چه رستاخیزی خواهد خلق شد؟
چه امت های نو پدیدمی آیند؟
جهان فردای این نسل نفرین شده چه گونه جهانی خواهدبود؟
آیا نسل فردای هزاره نسل فرهنگ آفرین خواهدبود؟
جهان فردای هزاره از چه فرهنگی متأثر خواهد بود وآبشخورش از کدامین فرهنگ می باشد؟
اکنون که نسل جدید هزاره در حال بالندگی وایمان آفرینی هستند،رسالت بزرگان هزاره در برابر این نسل ایستاده بر تارک زمان چیست؟
مسئولیت باز پروری ودیگرگونه تربیت نمودن این نوباوگان برعهده چه کسانی می باشد؟
رسالت روحانیون لمیده در حوزه های علمیه قم ومشهد در برابر این نسل وتربیت نمودن نسل خلاق چیست؟
نان امام زمان خوردن تاکی؟ وباز دهی این سال ها خفتن وگفتن در حوزه ،کی وچگونه باشد؟
من قبلا هم در نوشته های خود تذکر داده ام که اگر بزرگان هزاره زمان واقتضاء تاریخ را خوب بشناسند وبر اساس دترمنیسم تاریخ حرکت کنند واز نیروی انسانی هزاره به نحو نیکو استفاده کنند ،همین نسل مهاجر هزاره امروز ،خداوندگاران فردا خواهند بود واین نسل مهاجر هزاره،همان مهاجران صدر اسلام هستند که اسلام مبتنی بر عدالت را در جهان دامن گستر می سازند.
باید ها ونباید های دنیای مهاجرت هزاره
اما واگرهای بسیاری در دنیای مهاجرت وجود دارد که باید کالبد شکافی شود وبر اساس یافته های نخبگان از این کالبد شکافی فرهنگی ، مدیریت فرهنگی نمود ومدیریت این رستاخیز ،دردرجه اول به عهده مرجعیت عظمای خلق هزاره است ودردرجه دوم به عهده رهبران سیاسی - اجتماعی ودردرجه سوم به عهده نسل جوان ودرس خوانده در حوزه ودانشگاه .
1 - مسئولیت مرجعیت عظمای شیعه در برابر نسل مهاجر هزاره.
من در موقعیت علمیی نیستم که برای مرجعیت عظمای شیعه تکلیف تعیین کنم وخدایی ناکرده به ساحت مقدس مرجعیت ،اسائه ادب کرده باشم.
من یک طلبه بسیار بسیار کوچک از همین نسل واز همین مردم نفرین شده ام که دوصد سال است نفرین شده بندگان خدا هستند ودر وطنش نیز بی وطن بوده وظلم وستم های بر این مردم رواداشته شده که تاریخ از بازگویی آن شرم دارد وعفت قلم اجازه نمی دهد که آن ... راباز خوانیم وبار دیگر برسینه تاریخ حک کنیم.
اما آنچه را که در این نوشته می گویم صرفا درد دل های یک جوان هزاره است که چند صباحی در حوزه نیز چمبر زده وهرچه دارد از حوزه است واز برکت سفره امام زمان(عج) می باشد
همین نشستن بر سرسفره امام زمان(عج) ،من را وامی دارد که برای مردمم ونسل همسرنوشتم بنویسم وبا هیچ حزب وشخص سیاسی به طمع نان ونام ،عقد اخوت وبردگی نبندم ودشمنی ودوستی من ،دایر مدار حق ومصالح مردم ونیاز نسل همسرنوشتم باشد.
لذا اگر راجع به مسئولیت مرجعیت عظمای شیعه سخنی می گویم ،سخنی از سردرد واحساس ...در حقیقت اعلام سربازی به پیشگاه مرجعیت ومطرح کردن آرزو های نسل همسرنوشت من با مرجعیت شیعه است.
بله می خواهم بی پرده واز سردرد با مرجعیت شیعه راز دل بگویم وخواسته های خفته در گلوی جوانان متعهد وبادرد وغیرت وغرور هزاره را با رسالت بدوش عصر خویش وامید مردم خود مطرح کنم.
از امکانات خارج برای باروری اندیشه نسل امروز استفاده کنیم.
بخشی عظیمی از مردم ما به کشور های اروپایی وامریکایی واسترالیا وکانادا مهاجر شده اند وبسیاری از آن هامقیم این کشورهایند وقطعا نسل فردای این مهاجران از شهروندان آن کشور ها می باشند وبا فرهنگ همان کشور ها رشد می کنند وبا بسیاری از عقاید وباور های پدران ومادرانش به مخالفت خواهند برخاست .
این چیزی است که اجتناب ناپذیر می باشد ونباید با بزرگ کردن همین واقعیت ها ، این گونه پنداریم که پس این نسل، افغانستان ودین آبا واجدادی خود را فراموش می کنند وهمه مسیحی ویهودی وبودایی ویا لامذهب می شوند.
بر عکس این را بیندیشیم واین رخ داد را به فال نیک گرفته از این فرصت پیش آمده برای دامن گستری اسلام وشیعه وجهانی شدن هزاره وفرهنگ اسلامی بالیده در دامن هزاره استفاده کنیم.
از آنجایی که این کشور های رشد یافته از امکانات زندگی خوبی برخوردار هستند وبه فرهنگ وعلم ودانش بها می دهند ما از همین امکانات در جهت باروری فرهنگی وپیش رفت ورفاه اقتصادی این نسل استفاده کنیم وبا مدیریت مطابق با نیاز زمان وظرفیت واقتضاء مکان ،از همین نسل، نسل پیشرو وخلاق وتأثر گذار بسازیم.
مرجعیت خلق هزاره با اعزام نمایندگان شایسته ودارای تقوا ،دانش فقهی ومدیریت زمان شناسانه، به این کشور ها وایجاد مراکز فرهنگی وآموزشی،به یک رستاخیز انسانی وملت سازی اقدام کند.
هزاره های پاکستان حزب وحدت ومرجعیت را بسیار خوب حمایت نمودند
اگر نسل مهاجرهزاره ،در کشور های غربی،نسل دارای فرهنگ خود باور وخود شناس به بار آیند،هم نیروی بزرگ برای دامن گستری اسلام وشیعه هستند وهم هزاره را در گوشه گوشه جهان تکثیر نموده جهانی شدن هزاره را تسهیل می کنند وبرای فردای هزاره های افغانستان ، بزرگ ترین پشتبانی وحمایت گران صادق راستین وسرنوشت ساز خواهند بود چنان که در هنگام سه سال مقاوت غرب کابل به رهبری پیشوای شهیدان راه آزادی وعزت،شهید مزاری،هزاره های پاکستان از پیشوای شهیدان وغرب کابل بهترین ومأثر ترین وصادقانه ترین حمایت را کردند وبزرگترین پشتيبانه مردم ما همین هزاره های پاکستان بودند.
آنگاه که مرجعیت ،علم به خون نشسته شیعه را در افغانستان بدوش گرفت،این هزاره های پاکستان بودند که از مرجعیت جانانه حمایت نمودند واز نماینده ویژه مرجعیت ،زنده یاد امام محقق خراسانی استقبال تاریخی نمودند.چنان استقبالی که تاریخ نظیر آن را کمتر بیاد دارد.
درغائله کوچی گری سال گذشته هم دیدیم که همین نسل مهاجر در کشور های غربی وپاکستان بودند که فریاد عدالت خواهانه مردم وهجوم ظالمانه کوچی ها را به گوش جهانیان رساندند وبا فریاد گلو و عرق جبین ،مردم خود رایاری نموده در غم هایش شریک گردیدند.
افغانستان از استبداد دینی ودیکتاتوری نژادپرستانه رنج می برد
از آنجا که افغانستان هنوز از استبداد دینی تمامیت خواه ودیکتاتوری نژاد پرستانه رنج می برند ورهایی از این دو استبداد، زمان می خواهند وزخم های بجای مانده از این استبداد به این زودی ها التیام نمی یابند،بهترین گزینه برای جامعه ی هزاره در جهت بالندگی علمی ورشد اقتصادی ،این است که ازظرفیت مهاجرت پذیری این کشور ها استفاده نموده نسل رشد یافته تربیت کنند تا این نسل در مدیریت های کلان جامعه ی محل سکونت خود حضور داشته باشند وبا حضور در نهاد های مدیریت می توانند برای مردم خود یاران صادق وخدمت رسانان بی توقع باشندچون افغانستان هنوز به جامعه مدنی دست نیافته است وبرای بالندگی هزاره به اندازه کشور های غربی آماده گی ندارد.
مرجعیت نمایندگان شایسته وهم شأن خود به کشور های اروپایی وامریکایی بفرستد
مرجعیت نمایندگان شایسته وهم شأن خود به کشور های غربی بفرستد که دارای تقوی ،سابقه نیک ،تدبیر ودانش فقهی اجتهادی ودانش علوم اجتماعی باشند وبا روان شناسی تربیتی آشنایی داشته باشند تا بتوانند با نسل جوان متولد شده ورشد یافته در آن کشور وفرهنگ،رابطه برقرار کنند وزبان فرهنگی آنان را درک کنند .
این نمایندگان مرجعیت، مراکز اسلامی اقماری وهم هدف ایجاد کنند ودر راستای آشنایی نسل جوان هزاره با اسلام وشیعه وتاریخ هزاره وشخصیت های سیاسی وعلمی هزاره کار کنند.
هزاره های مقیم کشور های غربی بزودی با بحران رابطه نسل قدیم وجدید ،رو برو خواهندشد واین بزرگ ترین چالش پیش روی هزاره های مهاجر هست .چیزی که نباید نادیده گرفته شود وبا ید برای آن از همین اکنون برنامه ریزی وچاره اندیشی شود تا این چالش بنیان سوز، توان تربیتی وخلاقیت علمی نسل جدید هزاره را تهدید نکند وتحلیل نبرد.
پس بنا بر این، این مسئله ، رسالت بزرگ ومسئولیت خطیری را بر دوش مرجعیت شیعه می گذارد تا در فرستادن نمایند گان خود دقیق شود ونمایندگانی را به کشور های غربی روان کند که :
1 – بتواند از رابطه والدین وفرزندان قرائت کار آمد داشته باشند وقرائت سنتی از رابطه والدین وفرزندان را بعنوان یک وحی منزل نپندارند ووضع روانی نسلی که با فرهنگ دیگر وآموزش حقوق محور بزرگ می شوند ،درک کنند.
در فرهنگ اسلامی سنتی ما، رابطه بین والدین وفرزندان، رابطه یک طرفه است ووالدین جانشین خدا می باشند .اما در کشور های غربی به رابطه والدین وفرزندان به دید دیگر نگرسته می شوند واز رابطه والدین وفرزندان وحقوق والدین، تعریف دیگر دارند.
پس کودکانی که در آن محیط به دنیا می آیند ودر مدارس آن کشور هادرس می خوانند وتا چشم باز می کنند با فرهنگ سازی رادیو وتلویزیون وفرهنگ غالب رو برو می شوند، این نسل به مربیانی روحانی دانا به دو فرهنگ وآشنا با روان شناسی تربیتی نیاز دارند که بتوانند با این نسل رابطه بر قرار کنند وزبان عاطفی ایشان را درک کنند وهنگام القاءخطابه در مساجد ومراکز فرهنگی،زمان خود ومخاطبان خود را خوب بشناسند .
تعریف نو از رابطه پسر ودختر
مسئله دیگر مسئله رابطه بین دختران وپسران در کشور های غربی است واین مسئله این را می طلبد که ما تعریف نو از رابطه پسر ودختر،ارائه بدهیم تا دختران وپسران ما در محیط باز غرب در ضمن رابطه داشتن باهم دیگر ودوست بودن در حد متعارف ومعقول وانسانی ،رابطه سالم واسلامی داشته باشند .
تعریف جدید ومطابق با نیاز زمان ومکان برای نسل مهاجر هزاره از آن نظر دارای اهمیت حیاتی هست که نوع رابطه دختران با پسران چالش خانوادگی را به دنبال دارد واگر تعریف علمی وکار آمد از رابطه بین دختران وپسران ارایه ندهیم وبا همان دید سنتی پرورده شده در کشور اسلامی معتقد باشیم ،دونتیجه را به دنبال دارد:
1 – یاباید نسل جدید هزاره در اجتماع حضور نداشته باشند ودر نتیجه انسان های منفعل به بار آیند واز رشد عقلانی ورفاه اجتماعی باز مانند.
2 – یاباید به ولنگاری اخلاقی تن در دهیم ورابطه باز وبی ضابطه بین دختران وپسران را بی پذیریم.
هیچ کدام از این دو نتیجه نه به مصلت دنیای هزاره است ونه به سعادت ابدی هزاره کمکی می کند ،برعکس انقراض نسل اخلاق محور هزاره را در پی دارد.
اما اگر بتوانیم تعریف نو وکار آمد از رابطه دختر و پسر ارایه دهیم که در عین اسلامی بودن کار آمد باشد ودر اجتماع مختلط غرب ،دختر وپسر را انسان های دارای اخلاق وعفت ببار آورد،در آن صورت به رستاخیز انسانی دست می یابیم.
تعریف نو از حجاب
مسئله دیگر مسئله حجاب اسلامی بانوان هزاره در محیط بی حجابی دنیای غرب است.
ماباید این اصل را بپذیریم که وقتی یک خانواده هزاره به کشور های غربی مهاجر می شود ،نمی تواند آن حجابی را که در کشوراسلامی داشته باشد ،آنجا هم همان حجاب را با همان شکل وهمان تعریف داشته باشد.
آنچه در یک کشور اسلامی مثل افغانستان بی حجابی محسوب می گردد، در غرب همان بی حجابی خودش حجاب است.
حجاب با قرائت اسلام سنتی دارای پارا متر های مشخص ومدون است واین تشخص از رنگ وکوتاهی وبلند ی حجاب تا شیوه پوشیدن را شامل می شود.
اما زن مسلمان هزاره که در غرب زندگی می کند نمی تواند مثل خواهرانش در افغانستان حجاب داشته باشد.او تعریفی از حجاب را نیاز دارد که در عین اسلامی بودن،یک شهر وند هنجار آفرین در کشور مقصد نباشد.
پس نیاز جدی به تعریف نو از حجاب داریم تا راه را برای همزیستی زن مسلمان هزاره با دیگر انسان های محیطش هموار سازد.
فقه الشرب والاکل(فقه خوردن وآشامیدن)
مسئله خوردنی وآشامدنی در جهان غرب از بزرگ ترین مسئله عقیدتی وتکلیفی هزاره های مهاجر است ونیاز مند تدوین فقه کاربردی برای نسل جدید ساکن در کشور های اروپایی می باشد.
از آنجاکه فقه، علم پیرو است نه پیشرو،علم مصرف کننده است نه علم تولید گر .چون فقه تابع موضوع می باشد وموضوع را از اجتماع می گیرد وبه این معنا علم پیرو ومصرف کنند است.
بنا بر این، موضوعاتی که در کشور های اسلامی به فقه عرضه می شود یک حکمی را اقتضاءدارد وموضوعاتی که در یک کشور غربی به فقه عرضه می شود حکمی دیگر ی را می طلبد.
همین پیرو بودن فقه است که اجتهاد در متن زمان ومتناسب با مکان را می طلبد وجاویدانگی اسلام در همه ی زمان ها ومکان ها بر اساس پیرو بودن فقه است واگر گاهی دیده می شود که یک موضوع در دو مکان دو حکم مختلف را بر می تابد فلسفه اش همین اجتهاد در متن زمان ومتناسب با اقضاءمکان است.
البته بحث ثابتات ومتغیرات در فقه وحقوق ربطی به این بحث پیرو بودن ومصرفی بودن فقه ندارد وبحثی است جدا که در جای خودش باید بحث شود.
به هر حال مسئله آشامیدنی ها وخوردنی ها در دنیای غرب ،ایجاب می کند که فقه جدید ورساله عملیه جدید برای نسل مهاجر هزاره تدوین شود تا نسل مهاجر هزاره در کشور های غربی به عسر وحرج نیفتند.
قرائت کارآمد ازاسلام
آنچه راتا اینجا گفتیم محقق نمی شود مگر این که ما قرائت کار آمد از اسلام ارایه بدهیم واجتهاد پویا ی در متن زمان ومطابق با ظرفیت زیستی مکان را در پیش گیریم تا در عین حالی که اجتهاد جواهری باشد،باجهان مدرن امروز همخوانی وتعامل پیداکند وزندگی در جهان مدرن را ممکن سازد.
نمایندگان مرجعیت باید مجتهد باشند
نتیجه این بخش این می شود که مرجعیت نمایندگانش ،مجتهدان وتقواپیشانی باشند که قدرت استنباط (لا اقل در حد استخراج از رساله عملیه) احکام مورد نیازهزاره های مهاجر در دنیای غرب را داشته باشند وبتوانند بین فقه معاشرتی اسلام وقانون مدنی غربی همزیستی ایجاد کنند.
این مسئله نیاز به یک کمیسیون تربیت مبلغ نیاز دارد که این کمیسیون ازمیان طلاب استعداد یابی کند واز میان روحانیون جوان ودارای دانش فقهی اجتهادی وآشنا با علوم انسانی مبلغان صالح تربیت نموده به کشور های مهاجرت پذیر گسیل دارند.
.
با ایجاد کمیسیون تربیت مبلغ،رسما اعلام شود که هیچ شخصی شایستگی تبلیغ در میان مهاجران هزاره در غرب را ندارد، مگر این که از دفتر مرجعیت اجازه تبلیغ داشته با شند وصلاحیت علمی واخلاقی وامانت داری شان در مصرف اموال بیت المال از طرف دفتر مرجعیت تأیید شده باشد.
اما در شرایط فعلی تدوین یک رساله نوین کاربردی برای هزاره های مقیم غرب از ضرورت های اولیه است .البته من شنیده ام که حضرت آیت الله العظمی سیستانی یک همچو رساله ای را تدوین نموده است اما من تاهنوز ندیده ام واگر چنین باشد،کار را سهل وآسان می سازد
از خدای بزرگ مسئلت داریم که در ظل عنایات مرجعیت وتوجهات بقیت الله ,هزاره عزیز وسر بلند باشد.
رسالت رهبران سیاسی - اجتماعی و نسل جوان ودرس خوانده در حوزه ودانشگاه
از بزرگ ترین رسالت رهبران ونسل جوان درس خوانده حوزه ودانشگاه این است که شرایط زمان را درک نموده مرجعیت را فصل الخطاب قرار دهند وحول ومحور مرجعیت به فرهنگ سازی در تمام عرصه های زندگی بپردازند.
آنچه که جامعه ی هزاره به آن نیاز دارد سه چیز است:
1 – اتحادوهمدلی ،تابتوانندبا اتحاد به خواسته های معقول مدنی دست یابند .
این اتحاد محقق نمی شود مگر این که رهبران سیاسی حول ومحور مرجعیت گرد آیند ودر عین دسته بندی های درون قومی ودارا بودن حزب مخصوص به خودو...در سیاست های کلان جامعه مرجعیت فصل الخطاب باشد.
محقق شدن این اتحاد بستر فرهنگیی را لازم دارد که این بستر فرهنگی را نسل جوان ودرس خوانده حوزه ودانشگاه باید سامان دهی کنند .
2 – رشد اقتصادی،تازمانی که هزاره به رشد اقتصادی معقول وممکن دست نیابند با فقر نمی تواند به خواسته های معقول مدنی خود دست یابند واز عزت اجتماعی برخوردار باشند .
3 – خود آگاهی سیاسی وتاریخی،تاهزاره به یک خود آگاهی سیاسی وخود شناسی تاریخی دست نیابند نمی توانند بازیگران خوبی در عالم سیاست باشند و سرنوشت خود را به دلخواه رقم زنند ودر هنگامه های تنازع بقا پیروز میدان باشند.
ایجاداین اتحاد حول محور مرجعیت، فرهنگ رشد اقتصادی وخود شناسی سیاسی وخود یابی تاریخی،از رسالت های اساسی رهبران سیاسی ونسل جوان ودرس خوانده حوزه ودانشگاه است واگر این دو قشر به این مهم اهتمام نورزند هزاره به عزت اجتماعی که باید دست یابند ،دست نمی یابند ومثل گذشته شهروندان درجه سوم خواهند بود اگرچه بظاهر چند وزیر ومعاون نمادین وبله قربان گو در دولت داشته باشند
أسدالله جعفری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر