۱۳۸۸ فروردین ۱۷, دوشنبه

بنام خدا
قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان
ورسوایی های اخلاقی متولیان مذهب

طبق آخرین خبر ها قانون احوال شخصیه افغانستان بعد ازدوسال واندی بزکشی های ارباب سیاست وپوستین بدوشان خدایان مذهب با این قانون بی زبان ،سرانجام از مجلسین افغانستان رأی گرفته به توشیع ریاست جمهوری درحال احتضار افغانستان رسید.
تصویب این قانون در پارلمان افغانستان وتوشیع آن ازطرف جناب آقای کرزی که عمر ریاست او آفتاب لب بام است،انگیزه های سیاسی دارد تا صبغه قانونمداری.چون هم آقای یونس قانونی ازتصویب آن دردوران ریاست مجلسی خود هدف سیاسی دارد وهم آقای کرزی باتوشیع آن در لحظات احتضار، چشم طمع به رأی شیعیان افغانستان دارد وهمزمانی سفر معاون مذهبی شیعه اش آقای یوسف واعظی ووزیرشیعه اش سروردانش به ایران با توشیع این قانون ، نیز با همین هدف وانگیزه است تا این دو شخصیت درخدمت معاون دوم رئیس جهمور با زبان مذهب برای آقای کرزی کرامت ومعجزه بتراشند وبرای پیغمبر خود امت جمع کنند تا هم پیغمبر عالم سیاست شان برکرسی پیغمبری باقی بیماند وهم پوستین بدوشان مذهب در پستهای معاونت دوم،معینیت امور مذهبی ووزارت عدلیه ، چند روزدیگر به اربابی ادامه دهند.
از انگیزه های سیاسی آن که بگذریم، می رسیم به رسوا کاری های متولیان مذهبی در ماجرای تدوین وتصویب این قانون زبان بسته که متولیان مذهب هرکدام شان بنحو رسوایی اخلاقی شان را به نمایش گذاشته اند که ابتدا از متولیان مذهبی پارلمان نشین شروع می کنم بعد به مصاحبه های متولیان مذهبی شورای علما می پردازیم.
بخش اول
رسوایی اخلاقی متولیان مذهبی پارلمان نشین
این قانون اول بین سه جریان شیعی یعنی طیف آیت الله محسنی،کریم خلیلی وحاجی محمد محقق بدل به میدان بزکشی سیاسی ومذهبی شد که البته حاجی محمد محقق بسیار زود صحنه را ترک کرد ودر کرانه میدان به تماشا ایستاد.
اما طیف محسنی وکریم خلیلی ازخرشیطان پایین نیامدند که نیامدند وکریم خلیلی سرباز وفادارش آقای سروردانش را بر زین اسب وزارت نشاند وبه مصاف آقای محسنی فرستاد ومحسنی هم ریش وکلاهی به دانش نشان داد که جناب دانش راازپیران پاک ضمیری ساخت که آینده را در خشت خام می بیند وهم خدارادارد وهم خرمارا.
بعد از آن همه بزکشی طیف آیت الله محسنی وکریم خلیلی به پیش مرگی سروردانش ،سرانجام به مجلس راه پیداکرد وبا سه طیف1 – سکولاران مذهبی 2 – مذهبیان سنت پرست 3- ولائیک نما های ملی روبرو شد. طیف سکولارهای مذهبی سیاست حرکت درسایه را در پیش گرفتن واستراتیژی روبا وگربه را اتخاذ نمودند.
طیف لائیک نما، بعد از بند وبست های بسیار با موئسسه های خارجی در افغانستان بردر خانه الهه حقوق بشر پیشانی سایدند ومعبد کاتب را ناقوس علمانیت بستند وبرطبل حقوق بشر ضربه اُمانیسم نواختند وزره بین نقد علمی برچشم ها زدند وقانون بی زبان را جراحی پوزیتویسمی کردند.
لائیک نماها خواستند اسماعیل را قربانی کنند که خدای اسماعیل معجزه کرد وتیغ علمانیت شان نتوانیست گلوی اسماعیل را ببرد .
اما طیف مذهبی های سنت پرست نیز به دو طیف تقسیم شدند1 – سنتی های مدرن2 – سنتی های سلفی به رهبری حضرات عبدالرب رسول سیاف پر فیسور شرعیات الازهر وروابط العالم الاسلامیه وهابی پرور عربستانی سعودی وپرفیسوربرهان الدین ربانی پرفیسورشرعیات دانشگاه الازهر و واردکننده «اخوان المسلمین » ازمصر به افغانستان.
طیف سنتی های مدرن حول محورحاجی محمد محقق،محمد اکبری ویونس قانونی مصلحت را در آن دید که باتصویب این قانون گامی به سوی دموکراسی بردارند وریشه های نهال نوپای وحدت ملی را استحکام بخشند وحرمت جهاد مقدس ملت بزرگ افغانستان راپاس دارند وخون شهیدان راه عدالت وآزادی را تقدیس داشته درایت وزمان شناسی شان را به نمایش گذارند.
طیف سنتی های مدرن بامحوری محمد اکبری وحاجی محمدمحقق ،سیاست مذاکره وگفت وگو را در پیش می گیرند وآیت الله محسنی نیزازبیرون پارلمان این سیاست را تأیید نموده دنبال می کند.
همین سیاست گفت وگوی این طیف سنتی های مدرن بود که بخشی اعظم از برادران وخواهران تاجیک،ازبک وپشتون را وامی دارند که به این قانون رأی بدهند وشخص رئیس پارلمان آقای یونس قانونی در پاسخ طیف لائیک نما ها می گویند:
اگر به این قانون اعتراض دارید بروید باعالمان ونمایندگان اهل تشیع مذاکره وگفت وگو کنید وازایشان پاسخ بخواهید .اما من براساسی ماده 131 قانون اساسی،این قانون را درپارلمان به رأی می گذارم و به این قانون رأی می دهم.
اما آقایان سیاف وبرهان الدین ربانی رأی به قانون احوال شخصیه اهل تشیع را تحریم می کنند و آقای سیاف شخصا در پارلمان سخنرانی می کند ومی گوید من هیچ الزامی ندارم به این قانون رأی بدهم چون خلاف مذهب ما است ...
اما آقای ربانی طبق همان سیره مستمر خود فتوای تحریم صادر می کند وروز رأی گیری هم به پارلمان حاضر نمی شود.
آقایان حاجی محقق ومحمداکبری طبق همان سیاست گفت وگو وبراساس ائتلافی که در پارلمان باآقایان سیاف وبرهان الدین داشتند،تلاش بسیارکردند تا آقایان سیاف وبرهان الدین ربانی را قانع کنند که دست از مخالفت بردارند.
سرانجام این مذاکره این می شود که آقای ربانی متحد دیروز وامروز خود محمد اکبری را باصدور فتوای تحریم پاسخ می دهند وهرگز راضی به ملاقات خصوصی محمد اکبری نمی شود.
اما آقای سیاف متحد پارلمانی خود محقق را اجازه ملاقات داده در خانه اش بطور خصوصی می پذیرد اما حرف خود را علنا پس نمی گیرد.
من به حیث یک هزاره شیعه از درایت سیاسی جناب آقای یونس قانونی ،سیاست های زمان شناسانه وتوأم باحلم وگفت وگوی حاجی محمد محقق ومحمد اکبری وازرأی برادران وخواهران سنی مان درپارلمان افغانستان ، تشکر می کنم وامید وارم که گذشته های سیاه وتاریک افغانستان به فروغ جاویدان حکمت،مصلحت ووحدت ملی بدل گشته وافغانستان به عنوان یک افغانستان آزاد ،آباد ومتمدن برتارک تاریخ بدرخشد وازبرکت خون شهیدانش همیشه لاله زار بی خزان باشد.
سخنی با حضرت پر فیسور عبدالرب رسول سیاف
ملت افغانستان بسیار ملت بزرگوار وتاریخ افغانستان تاریخ کرامتمندانه اند .ملت افغانستان ازآن نظر ملت بزرگوار است که همواره از عزت ،شرافت،عقاید واستقلال خود تاآخرین رمق دفاع نموده است وتاریخ افغانستان از آن نظر تاریخ کرامتمندانه است که تاهنوز واژه مستعمره برپیشانی بلند آن خیمه نزده است وهرتجاوزی را کرامتمندانه دفع نموده وبامتجاوزان رفتارانسانی داشته وحرمت ذاتی انسانی شان را نگهداشته است.
اگرملت افغانستان ملت بزرگوار نبودی بعد ازخروج ذلیلانه شوروی متجاوزوبرچیده شدن بساط خدایی گروه طالبان والقاعده ازافغانستان ، سران خلق وپرچم ورهبران جهادی مخصوصا حضرات سیاف،ربانی وگلبدین حکمتیار را یک روز زنده نمی گذاشت چون سران خلق وپرچم با وطن فروشی کشوررا به شوروی ها فروختند وپیش مرگ اشغال گران دیروزشدند ورهبران جهادی با انحصار طلبی قدرت وسوار شدن برخرشیطان ، باعث خلق طالبان والقاعده گردید وملت افغانستان را به خاک سیاه نشاندند وخود پیش مرگان اشغالگران جدید پیمان ناتو شدند.
اما حضرت پرفیسور عبدالرب رسول سیاف شما با موضیع گیری واپسگرایانه وغیر شرعی وعقلی خود در برابر قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان ، بزرگواری مردم هزاره را به بی حرمتی پاسخ دادید وقلب پیغمبر خاتم وعترت رسول اعظم را جریحه دار ساختید.
آقای سیاف خوب به یاددارید که درکنار پرفیسور ربانی هزاران انسان هزاره را درغرب کابل قتل عام نمودید اما ملت کرامتمند وعترت محور هزاره کرامتمندانه ازگذشته سراسرگناه وخون خواری شما چشم پوشید ونماینده اول ملت هزاره حاج محمد محقق برهمین اساس وذهنیت درپارلمان دست اتحاد با شما داد تا با این اتحاد وانتحار سیاسی گذشته سیاه شما را سرپوش گذاشته بین دوملت برادر هزاره وپشتون عقد اخوت بندد تادشمنی های ناخواسته از میان این دو برادر رخت بربندد.
اما آقای سیاف شما حتی همان عرق پشتونی وجوانمردی افغانی را هم پاس نداشتید ونام نیک متعهد بودن به قول وقرار پشتون را بدل به ننگ خیانت نمود ید وبه ندای متحد پارلمانی خود حاجی محمدمحقق نه گفتتید ونه تنها به قانون احوال شخصیه اهل تشیع(همان تشیعی که بزرگوارانه شما را بخشیده بود)رأی ندادید بلکه بسیارواپسگرانه وبچه گانه گفتید:
من ملزم نیستم که به این قانون رأی بدهم ونمایندگان سنی هم نباید به این رأی بدهند چون این قانون خلاف مذهب ما هستند»
حضرت آقای پروفیسور سیاف
حضرت آقای پروفیسور سیاف، این موضیع گیری شمادرقبال قانون احوال شخصیه اهل تشیع،خلاف صریح آیات قرآن،سیره خلفای راشیدین،خلاف سیره قوم پشتون ،خلاف مروت وجوانمردی قوم پشتون،خلاف قانون اساسی افغانستان،خلاف عقل،خلاف عرف فقها ،خلاف قاعده استحسان،خلاف قاعده مصالح مرسله،خلاف قاعده الزام وسدذرایع است.
خلاف صریح آیات قرآن قرآن
حضرت آقای سیاف،شما احتمالا حافظ قرآن مجید وبخشهای عظیمی از صحاح سته باشید چون عنوان لقب «عبدالرب» را از دانشگاه وهابیت پرور عربستان سعودی دریافت نموده ودرجه پرفیسوری شرعیات رااز دانشگاه الازهر اخذ نموده اید وهمین عنوان ها ودرجه علمی شما بیان گر آن است که شما حافظ قرآن واحادیث باشید.
حضرت عالی نیک می دانید که قرآن می فرماید:
وَلا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره بقره –آیه42)
درحالی که حق را می دانید،کتمان حق نکنید وحق را با باطل درنیامیزید.
آقای سیاف خوب میدانید که قانون احوال شخصیه حق مسلم دینی ومدنی اهل تشیع است وقانون اساسی این حق را به رسمیت شناخته است .
اما شما برخلاف فرمایش قرآن به تلبس وکتمان حق برخواستید ودر حقیت شما با انکار این آیات روشن خدا مصداق «یؤمن ببعض ویکفرببعض» هستید
بازمی دانید که قرآن می فرمایند قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ(وره بقره-263)
سخن نیکو بهتر از آن است که درراه خدا صدقه بدهید.
قرآن در جای دیگر می فرماید:
ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (سوره نحل- ١٢٥)
خداما رادر این آیه فرمان می دهد که برای گفت وگو ،حکمت،موعظه ومجادله نیکو را برگیزینیم.
خلاف سیره خلفای راشیدین
حضرت عالی نیک می دانید که شیخین حضرات ابوبکر وعمررضی الله عنهما، بار ها به مردم اعلام نمودند که شایسته ترین فردشما علی ین ابی طالب است .
عمربار ها فرموده بود «لولاعلی لهلک عمر» اگر علی نبود عمر هلاک شده بود .وهمین حضرت عمر دستورداده بود که تاعلی درمیان شما باشد هیچ کسی دیگر حق ندارد به قضاوت نشیند.
همین عمر بود که هنگام فتح شمال افریقا،ایران وروم شرقی از علی استمداد وراهنمای خواست وامام علی(ع) فرزند عزیزش امام حسن را به یاری عمر فرستاد وحتی هنگامی که عمر خلیفه مسلمین در جنگ بارومیان درآستانه شکست قرار گرفت وخود شخصا تصمیم گرفت که به جبهه رفته شخصا فرماندهی جنگ را بعهده بگیرند تا لشکر اسلام با دیدن خلیفه مسلمین نیروگرفته تشجیع شوند.
اما قبل از حرکت به سوی جبهه به امام علی نامه نوشت که یاابالحسن من چنین تصمیمی دارم اگر تصمیم من را می پسندی خودت بیا بجای من بنیشین وبه امور مسلمین رسیدگی نما که هیچ کسی مثل شما امین ودانا به امور مسلمین نیست. تامن باخاطر آسوده به جبهه روم.
اما امام علی به عمرنامه می نویسد که نه این کار رانکن چون با رفتن شما به جنگ ،دشمن جری می شوند ومی گویند مسلمین نیرویش تمام شده اند که خلیفه مسلمین خودش شخصا به جبهه آمده اند وبرای همین تمام توان ونیروی خود را صرف اسیر وکشتن شما می کنند ولشکر اسلام هم با دیدن شما روحیه خود را از دست می دهند وگمان می کنند که این آخر خط است.
آقای سیاف جناب عالی خوب می دانید که اگر امام علی به دنبال قدرت وبدست گرفتن حکومت بود حتما عمر را تشویق به رفتن می کردند وهمان طور که معاویه مالک اشتر والی علی درمصررا درکمین نشست وبه شهادت رساند،علی هم در کمین عمر می نشست وعمررا نرسیده به جبهه می کشت وخودش خلیفه قانونی وطبیعی مسلمین بود.
همین حق پرستی وتعهد ووفا وصداقت امام علی درمقابل عمر است که مسلمان سنی امریکایی ونویسنده کتاب«علی بنیان گزار وحدت امت اسلامی» بعد از نقل این واقعه تاریخی می گوید:
از همین جا هرانسان منصفی قضاوت می کند که مخالفت علی با شیخین فقط برای حق بوده نه برای حکومت وبدست گرفتن قدرت،واگر چنین بود همین موقعیت بهترین موقعیت برای بدست گرفتن حکومت وسرنگونی عمر بود»
شما پرفیسور شرعیات خوب می دانید که در غائله خانه عثمان خلیفه سوم اسلامی،این علی بود که فرزندانش حسنین را سپرجان عثمان نمود وخود درمیان مردم خطبه خواند ومردم را دعوت به آرامش نمود وخودبین مردم وخلیفه مسلمین عثمان،حکمیت می نمود.
اما شما آقای سیاف، برخلاف این سیره خلفای راشیدین هم کتمان حق کردید وهم به متحد پارلمانی خود حاجی محمدمحقق از پشت خنجرزدید وبزرگواری یک چهارم امت اسلامی افغانستان را برخلاف اخلاق اسلامی سنت قومی قوم پشتون، با خیانت وعقد وشیطان منشی پاسخ دادید. واین ازشمای که خودرا سنی وپیروی خلفای راشیدین می دانید ولقب دینی «عبدالرب» را ازبزرگ ترین نهاد دینی جهان اسلام وقلب امت اسلامی یعنی مدینه گرفته اید،بدور ازانتظار هست وبا مقام پیشوایی شمادرتضاد آشکارمی باشد.
خلاف سیره مروت وجوانمردی قوم پشتون
تاامروز سابقه نداشته است که قوم پشتون به متحدان خود خیانت کرده باشند وباکسی جوانمردانه قول برادری داده باشند و به او ازپشت خنجر زده باشندوحتی همین گلبدین حکمتیار وقتی با حزب وحدت اسلامی پیمان وتعهد بست ،هنگامی که طالبان تاچهارآسیاب پیش آمدند وحکمتیار خواست چهارآسیاب را رهاکرده به تماشانشیند،قبل از ترک چهارآسیاب به رهبر شهید حزب وحدت خبر داد که از این ساعت ببعد ما دیگر نمی توانیم درکنار شما باشیم مارفتیم شمامی دانید وسیاست شما.
اما آقای سیاف شما به این تاریخ سراسر افتخار وجوانمردی قوم پشتون خط بطلان کشیدید وسنت جوانمردی قوم پشتون را بدل به خیانت وخدعه کردید .
بعد از این، تاریخ قوم پشتون را قوم جوانمرد ومتعهد به سنت پابند بودن به عهدووفا نمی داند چون بزرگترین پیشوای مذهبش درعصر خردورزی وشکوفایی ایمان ، به متحد پارلمانیش خیانت نمود وبه کرامت اسلامی وچشم پوشی انسانی یک چهارم امت اسلامی افغانستان پشت کرد وراه شیطان را درپیش گرفت ، قلب پیغمبر خاتم وعترت رسول اعظم را جریحه دار ساخت وپاروی خون شهیدان راه آزادی دین ووطن نهاد.
اگربنا باشد که تاریخ ومردم افغانستان شمارا سمبل وپیشوا ی دینی وآیینه ی تمام نمای قوم پشتون بدانند ،بعد از این ، دیگر ، تاریخ قوم پشتون را، قوم شرافتمند،متعهد به عنعنات ملی،دارای تعهدبه عهدوپیمان ،ووفادار به سیره وسنت حسنه جوانمردی سلف قوم پشتون نخواهنددانیست.
البته گاه چنین می اندیشم: نکند حضرت عالی اصالتا از قوم پشتون نباشید ودرواقع از سنت حسنه میهمان نوازی ملت افغانستان وقوم شریف پشتون بهره برده به سلک افغانستانی در آمده اید وباآموختن زبان پشتون وبرتن کردن لباس شرافت قوم پشتون به تدریج یک پشتون شده اید وچون خلف صالح خود «اسامه بن لادن» یک عرب باشید ونه یک پشتون بومی افغانستانی.چون نگاه شما به «زن»نگاهی عرب جاهلیت است وعصبیت تان یاد آور عصبیت بت پرستان مدینه وعناد تان با پیروان عترت رسول اعظم همان عناد یهودان خیبر است.
شما با پیروان عترت پیغمبر خدا عناد می ورزید همان عترتی که خدا ی متعال در قرآن اجر وپاداش رسالت پیغمبر خدا را دوستی عترت اعلام می کند وطبق این فرمایش خدای متعال (ج)برفردفردی امت اسلامی واجب است که عترت رسول خدا را دوست داشته باشد ودوستی عترت رسول خدا زمانی مصداق واقعی پیدامی کند که امت اسلامی با دوستان عرت دوستی وبا دشمنان عترت دشمنی کند:
ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ (سوره شورا٢٣)
بگو - اي پيامبر - من از شما هيچ اجر و پاداشي نمي خواهم جز اظهار مودت و دوستي با قربي". زيرا مراد از "قربي" در اين آيه، بنابر آنچه در روايات شيعه و سني آمده است، عترت پيامبر: مي‎باشند: در تفسير الدرالمنثور آمده است : ابن عباس گفت : پيامبر(ص) درباره آيه : (لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى) فرمودند: "مراد اين است كه مرا با (حفظ) اهل بيتم حفظ كنيد و آنان را به خاطر من مورد مودت قرار دهيد". و نيز در آن كتاب آمده است : ابن منذر، ابن ابي حاتم، طبراني و ابن مردويه از ابن عباس نقل كرده اند كه وقتي اين آيه شريفه نازل شد، از پيامبر(ص) پرسيدند: اقرباء شما كه مودت آنان واجب شده است چه كساني هستند؟ آن حضرت فرمودند: "آنان علي و فاطمه و دو فرزند او مي‎باشند".
همچنين در آن كتاب از سعيدبن جبير نقل كرده كه گفت : "قربي" آل محمد(ص) مي‎باشند.
اما نه تاریخ شما را سمبل قوم شریف پشتون می داند ونه ملت بزرگوار افغانستان شما را تنهاپیشوا وآیینه تمام نمایی ملت جوانمرد قوم پشتون تلقی می کنند.
تاریخ وملت افغانستان قوم پشتون را همچنان به چشم یک قوم شرافتمند ودارای تعهد ووفای به عهدوپیمان خواهند نگریست .
حساب تاریخ وملت پشتون از عمل کرد یک فرد وشخص جداهستند وهیچگاه فرد وشخص در هیچ قومی وملتی نمی تواند باسیاه کاری هایش ،گذشته تابان یک ملت را لکه دار کند چنان که تاریخ وگذشته ملت تاجیک،ازبک وهزاره ،هیچ ربطی به سیاه کاری های آقای ربانی،دوستم ومدعیان رهبری هزاره ندارد.
حضرت آقای سیاف،آنروزی که دوشیزه جوان وجسور وطن ملالی جویا ،گفت :
این پارلمان با وجود جنایتکاران مثل ربانی وسیاف وقانونی ومحقق... تویله خانه است نه پارلمان»
بسیاری از ملت افغانستان این تندی وجسارت آن دوشیزه وطن را احساسات تند وناسنجیده یک دوشیزه سرد وگرم نچشیده سیاست تلقی کردند وملالی جویا را به خاطر این بی ادبیش ملامت کردند.
اما من ضمن احترام به فردفرد ملت شریف افغانستان وآن عده ازنمایندگان عزیز پارلمان که درکنار ملت ودردهای ملت هستند،براین عقیده وباوررسیده ام که آن دختر وطن چندان هم بیراهه سخن نگفته است .
خلاف قانون اساسی افغانستان
قانون اساسی افغانستان علی رغم نواقص وکاستی ها وحقوق بشر بازی ها یش، در میان قانون اساسی های جهان سوم وجهان درحال توسعه، قانون مترقی است وجهان به آن به دید احترام می نگرند وهمین قانون اساسی، کشورما را درشمار کشورهای انسان محور وقانون مدار قرار داده است وملت افغانستان به آن رأی اعتماد داده اند وتلألؤی خون شهیدان را در آن می یابند وجلوه های پرشکوه وحدت ملی وهمگرایی دینی را در لابلای مواد آن شاهد هستند.
اما شمابا موضع گیری واپسگرایانه وعصبیت برخواسته ازعصرجهالت، پاروی این قانون گذاشتید وتمامیت خواهی دینی وانحصارگرایی مذهبی ونژادپرستی راسسمی را به نمایش گذاشتید وباردیگر بر طبل توخالی فقه عصرشتر وگاوآهن نواختید وجهانی بودن مکتب اسلام را زیرسؤال بورده منحصر به قومی ونژاد خاص نمودید .این درحالی است که اسلام پرچم دار مبارزه با انحصار طلبی دینی وملیت پرستی راسسمی ونژادگرایی ابوجهلی بوده وندای آزادی انسان را ازقید هرگونه بندگی وبردگی وانحصارطلبی ، ازمأذنه بلند تاریخ برگوش وجدان وفطرت انسان خوانده است.:
ماشما را ازیک مرد وزن آفریدیم وقبیله قبیله ورنگ رنگ قراردادیم تا ازهمدیگرباز شناخته شوید ودر مسابقه به سوی خیرات وتعالی باهم به مسابقه نشینید والبته محبوب ترین شما در نزد خدا باتقواترین شما درپیشگاه خداهستند .
بطورنمونه به آیتی اشاره می شود:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالا كَثِيرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالأرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا (سوره نساء-آیه1)
وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلا سوره (اسراء٧٠)
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ
( سوره حجرات١٣)
وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ (١٤٣)
وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ (٤٨)
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ (٣٠)
وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ ال عمران(٤٢)
این آیات باهره قرآن از جمله آیاتی سدید وقویم قرآن عظیم الشأن در کرامت ذاتی انسان بما هو انسان هستند ودر این آیات کرامت ذاتی انسان بماهو انسان مطرح است صرف نظر از این که آن انسان انسانی موحد باشد ویا ملحد،چه نظر باشد یامرد.
حال به قانون اساسی نگاهی باهم می اندازیم واز همان مقدمه قانون اساسی شروع می کنیم که این چنین آغازمی شود:
« ما مردم افغانستان :
با ايمان راسخ به ذات پاک خداوند (ج ) و توکل به مشيت حق تعالي واعتقاد به دين مقدس اسلام ، با درک بي عدالتي ها و نابساماني هاى گذشته و مصايب بي شمارى که بر کشورما وارد آمده است ، باتقدير از فداکارى ها، مبارزات تاريخي ، جهاد و مقاومت بر حق تمام مردم افغانستان و ارج گذارى به مقام والاى شهداى راه آزادى کشور، با درک اين که افغانستان واحد و يکپارچه به همه اقوام و مردم اين سرزمين تعلق دارد، با رعايت منشور ملل متحد و با احترام به اعلاميه جهاني حقوق بشر، به منظور تحکيم وحدت ملي و حراست از استقلال، حاکميت ملي و تماميت ارضي کشور، به منظور تاسيس نظام متکي بر اراده مردم و دمکراسي ، به منظور ايجاد جامعه مدني عارى از ظلم ، استبداد، تبعيض و خشونت و مبتني بر قانونمندى ، عدالت اجتماعي ، حفظ کرامت و حقوق انساني و تامين آزادى ها و حقوق اساسي مردم ، به منظور تقويت بنيادهاى سياسي ، اجتماعي ، اقتصادى و دفاعي کشور، به منظور تامين زندگي مرفه و محيط زيست سالم براى همه ساکنان اين سرزمين ، و سرانجام ، به منظور تثبيت جايگاه شايسته افغانستان در خانواده بين المللي ، اين قانون اساسي را مطابق با واقعيت هاى تاريخي ، فرهنگي و اجتماعي کشورو مقتضيات عصر، از طريق نمايندگان منتخب خود در لويه جرگه مورخه چهاردهم جدى سال يک هزار و سيصد و هشتاد و دو هجرى شمسي در شهر کابل تصويب کرديم .»
حضرت آقای سیاف :
این مقدمه ی همان قانون اساسیی است که جناب عالی به آن رأی داده اید وملت شهید داده وخداپرست افغانستان آن را میثاق ملی وخون بهای شهیدان راه آزادی وطن وقربانیان دفاع ناموس ودین می دانند.
حال خود قضاوت کنید که سیاست شما در برابر قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان پا گذاشتن روی همین قانون اساسی نیست؟
آیا همین قانون اساسی میثاق ملی افغانستان نیست؟وموضع گیری نژادپرستانه وتمامت خواهانه ی مذهبی شما ،روشن کردن مشعل نفاق وشقاق ملی برمناروحدت ملی وهمگرایی دینی نیست؟
شما حق مدنی یک چهارم ملت را انکار می می کنید وآن را به علت مخالف بودن با استنباط فقهی مذهبی خود خلاف شرع می دانید این در حالی است که پیشوایان دینی وفقهی شما از امام اعظم ابو حنفیه گرفته تا امام احمد حنبل شاگرد وشاگردشاگردان امام جعفر صادق صاحب این مذهب بودند وامام جعفر صادق از عترت رسول اعظم می باشد وامام اعظم ابوحنفیه خود گفته است:
من انسان دانا تر وپارساتر از جعفر بن محمد ندیده ام- سایت اهل سنت- زندگی نامه امام اعظم ابوحنفیه»
همین امام اعظم شما خود گفته است :
اگرجعفربن محمد نبود نعمان ابن ثابت هلاک شده بود.
شما پرفیسور شرعیات دانشگاه الازهر و«عبدالرب» دانشگاه مدینه،خوب می دانید که این «نعمان بن ثابت» اسم کوچک امام اعظم ابوحنفیه است.
درروز گاری که شما کودکی بیش نبودید ودر کوچه وخیابان خاک بازی می کردید ،بزرگ ترین پیشوای دینی جهان اهل سنت ورئیس دانشگاه الازهر شیخ محمود شلتوت به حقانیت فقه جعفر الصادق فتوا دادند .
آری شما حق مدنی وشهروندی یک چهارم ملت افغانستان را انکار می کنید همین یک چهارمی که قانون اساسی آنان را شهروندان افغانستان می داند:
ماده 4
حاکميت ملي در افغانستان به ملت تعلق دارد که به طور مستقيم يا توسط نمايندگان خود آن را اعمال مي کند.
ملت افغانستان عبارت است از تمام افرادى که تابعيت افغانستان را داراباشند.
ملت افغانستان متشکل از اقوام پشتون ، تاجيک ، هزاره ، ازبک ، ترکمن ، بلوچ ، پشه يي ، نورستاني ، ايماق ، عرب، قرغيز، قزلباش ، گوجر، براهوى وساير اقوام مي باشد.
بر هر فرد از افراد ملت افغانستان کلمه افغان اطلاق مي شود.
ماده 22
هر نوع تبعيض و امتياز بين اتباع افغانستان ممنوع است .
اتباع افغانستان اعم از زن و مرد در برابر قانون داراى حقوق و وجايب مساوى مي باشند.
آقای سیاف:
شما رأی دادن به قانونی را تحریم کرده اید که براساس مفاد صریح قانون اساسی تدوین وتدقیق شده است:
ماده 131
محاکم براى اهل تشيع ، در قضاياى مربوط به احوال شخصيه ، احکام مذهب تشيع را مطابق به احکام قانون تطبيق مي نمايند.
در ساير دعاوى نيز اگر در اين قانون اساسي و قوانين ديگر حکمي موجودنباشد، محاکم قضيه را مطابق به احکام اين مذهب حل و فصل مي نمايند.
حضرت آقای پرفیسور عبدالرب رسول سیاف:
تحریم شما به رأی دادن قانون احوال شخصیه اهل تشیع ،پاس داری از قانون اساسی این خون بهای شهیدان راه قرآن وناموس وملت است ویا پای گذاشتن روی این قانون اساسی؟
تحریم شما قانون احوال شخصیه اهل تشیع که متخذ از فقه عترت رسول اعظم می باشد،با سنی بودن شما چه نسبتی دارد؟مگر شما خود را سنی به معنای اقامه کنندگان سنت رسول اعظم نمی دانید؟پس قاعدتا طبق حدیث مورد اجماع فریقین یعنی حدیث«ثقلین» عترت رسول اعظم را بر همه ی صحابی دیگر مقدم بدانید واین که استاد مقدم بر شاگرد است یک مسئله عقلی بشری است وشما میدانید واعتراف دارید که فقه اهل سنت فقه شاگرد وشاگرد شاگردان عترت خاتم رسولان است.
آیاشایسته است که فقه استاد تحریم شود اما فقه شاگرد وشاگرد شاگرد ها مدار عمل باشد؟
یقینا حضرت عالی، درجهان انسان عاقلی را نمی توانیدپیداکنید که سرچشمه را رهاکرده از باتلاق آب بنوشد واستادرا نادیده گرفته در برابر شاگردش زانو به زمین زده از علم ناقص او بهره بگیرد.
خلاف عقل
موضع گیری شما درقبال قانون احوال شخصیه اهل تشیع از آن نظر غیر عقلانی وخلاف عقل جمعی بود که شما به عنوان پیشوایی دینی وبزرگ قوم پشتون با این موضع گیری بازبان بی زبانی فرهنگ قبیله پرستس ونژاد گرایی را که خلاف صریح آیات قرآن وسنت است؛مشروعیت بخشیدید ونفاق ملی را رنگ دینی بخشیدید وکوره تضاد دینی را روشن کردید تا شعله های این نفاق کور باردیگر برخرمن امید ملت شراره افزورد وخدای ناکرده باردیگر هستی اززیر خاکستر نفاق نوبرخاسته ی این ملت را بدل به خاکستر کند.
آیتا از فتواهای هستی برباد ده آقای ربانی دردوران حاکمیت نامشروعش درس نگرفته اید که دیگربار همان راه آزموده شده را درپیش گرفته اید؟
آیا عقل سلیم حکم نمی کند که مادیگربار به گذشته تاریک نفاق ملی برنگردیم؟
خلاف عرف فقها
عرف فقای امت اسلامی اعم از شیعه وسنی براین بوده اند که درموقع حساس به وحدت تمسکنند واز بعضی اختلاف های درفروع دست بردارند ومصالح علیای امت اسلام ومکتب اسلام را مدنظر قرار داده حول محور مشترکات عام اجماع کنند وتا از وقوع نفاق وواختلاف ودسته دسته شدن امت اسلامی جلوگیری کنند.
آقای سیاف: شما هنوز باورندارید که اگر ملت هزاره درکنار شما نباشد افغانستان هرگزروی آرامش وامنیت واستقلال را نخواهد داشت؟
جان برادر دیگر آن زمان گذشت که هزاره به عنوان کنیز وغلام فروخته می می شد واز تمام حق انسانی وکرامت شهروندی وحقوق مدنی محروم بود.امروز نسل جدید هزاره در عصر جهانی شدن با اندیشه های جهانی وتفکر خودباوری واقتدار خواهی وشرافتمندانه زندگی کردند به عرصه اجتماع آمده اند بااندیشه ی مبتنی براسلام وناظر بر بنیادی ترین اندیشه های انسان محور جهان ازموجودیت انسانی وحق شهروندی خود دفاع می کنند.
بنا بر این درچنین شرایط وبا چنین نسل بیدار وآگاه ودارای تفکر عالی واندیشه متعالی نمی توانید مثل گذشته رفتار کنید وباید واقعیت های موجود جهان وزمان را قبول کنید وبازمان شناسی ودرک شرایط جهانی به سیره وعرف فقهای سلف اسلام عمل کنید ودرهنگام فتوادادن ها به زمان ومکان فتوا هم بی اندیشید ومتعلق فتوای خود را خوب بشناسید .
قاعده استحسان
یکی ازقواعد منطق فقه یعنی اصول فقه در میان علمای گرامی اهل سنت ،قاعده استحسان است که علما ی گرامی مالکی،حنفی وحنبلی آن راحجت می دانند و درمواقع که نصی از کتاب وسنت دردست نداشته باشند به این قاعده متمسک می شوند وبراساس قاعده استحسان حکم استحسانی استنباط می کنند.
اگرچه دانشمندان کحترم اهل سنت ازقاعده استحسان تعاریف مختلف وگونه گوم دارند اما از نظر مضمون ونتیج همگی یکی است که درذیل خلاصه آن رامی آوریم:
ابوالحسن کرخی ازعلمای بنام حنفی میگوید:
الاستحسان هوالعدول فی مسألة عن مثل ماحکم به فی نظائرها الی خلافه لوجه اقوی یقتضی الدول یعنی استحسان آن است که دریک مسئله ازحکمی که درنظائر آن است عدول نموده وبه خلاف آن رأی دهیم :به خاطر جهت قوی تر-المستصفی-امام محمد غزالی ج1ص281
علمای مالکی درتعریف استحسان چنین گفته اند:
الاخذ بمصلحة جزئیة فی مقابل دلیل کلی یعنی:برتری دادن مصلحت خاصی دربرابر دلیل کلی-مواقفات –شاطبی ص 205
علمای حنبلی درتعریف استحسان آورده اند:
هوالعدول بحکم المسأ لة عن نظائرها لدلیل خاص من کتاب وسنة یعنی درمسأله ای ازاحکمی که نظائر آن مسئله دارا هستند به دلیل خاصی عدول کنیم –مباحث ازاصول فقه-دکتر سید مصطفی محقق داماد-دفتردوم ص173
قاعده مصالح مرسله
یکی دیکر از قواعد منطق فقه درنزد علمای اهل سنت قاعده مصالح مرسله می باشد که در لسان علمای عامه به «استصلاح(اصول الفقه خضری ص302)»و«استدلال(ارشاد الفحول ص242)»نیز مشهور است .
غزالی در تعریف مصالح مرسله گفته است:
مصلحت ،جلب منفعت ویادفع ضرر است ولی درمقام مقصود جلب منافع ودفع مضار دنیوی ومقاصد آدمی نیست بلکه منظور حفظ مقاصد شارع می باشد کع مهم ترین آن حفظ دین ،نفس ،عقل ومال آدمیان است-المستصفی –غزالی ج1ص104 به نقل ازاصول فقه-دکتر محقق دامادص182
قاعده سدذرایع
ازدیگر قواعد منطق فقه در نزد علمای اهل سنت ،قاعده سدذرایع است .
آقای دکترسید مصطفی محقق داماد درکتاب مباحثی از اصول فقه آورده است:
سد، یعنی جلوگیری کردن ؛ وذرایع جمع ذریعه به معنای وسیله .بسیاری ازعلمای عامه معتقدند هرعملی که عادتا سرانجام منجر به مفسیده ای گردد،به استناد اصل فوق (سدذرایع) بایستی ممنوع اعلام گردد.وبه عبارت دیگر ،هرعملی که وسیله ی حرام است ،بایستی ازآنجلوگیری شود(مباحث از اصول فقه-دکترسید مصطفی محقق داماد-ص188
باتوجه به گزارش خلاصه ازاین قواعد منطق فقه، اهل سنت که تمام این قواعد دلالت داشت بر مصلت اندیشی عام ، دردو قلمرو زندگی امت اسلام یعنی قلمرو معاش ومعاد.
آقای سیاف :
اکنون پرسش این است که براساس همین قواعد پذیرفه شده منطق فقه درمذهب شما ،که عبارت باشد از مصلحت اندیشی کلان وجلوگری از فتنه های بزرگ وشقاق در صفوف امت اسلامی پس چرا شما برخلاف این قواعد عمل کردید وبا موضیع گیری های بس تفرقه افکنانه خود دشمنی های مذهبی را احیا می کنید.
آیا مصلحتی بالا تر ازاین وجود دارد که وحدت ملی رابه عنوان یک ضرورت ملی وعزت دینی پاس داریم وباسخن ونیکو بار دیگربردوستی های دوملت بیفزاییم وچون سدفولادین در برابر بدخواهان این ملت شریف قامت وحدت راعلم کنیم .
سخنی با آقای پرفیسور برهان الدین ربانی
آقای برهان الدین ربانی: شما نیز مثل دوست الازهر دیده خود آقای سیاف به مخالفت باقانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان کمربستید ومثل دوران حکومت نامشروع خود به صدور فتوا پرداختید وباردیگر به هم پیمان خود آقای اکبری ومرحوم سید مصطفی کاظمی پشت نموده عهدوپیمان خودرا زیر پاگذاشتید.
آقای ربانی :بسیاری ها براین باوربودند که شما از گذشته ی سراسر تاریک خود درس های گرفته باشید وترور ناجوانمردانه فرمانده احمدشاه مسعود، شما را از خواب غفلت بیدار نموده به سرعقل آورده باشد.
اما موضع گیری شما درقبال قانون احوال شخصیه اهل تشیع ، نشان داد که شما تصمیم ندارید انسان دارای تعهد وصادق در پیمان های خود باشید وهنوز هم باورندارید که شما هم مثل قومیت هزاره وازبک به یک متحد استراتیژیک نیاز دارید وتمی توانید بدون اتحاد با این دو قوم به جایگاه واقعی خود درسیاست دست یابید ودر استقرار دموکراسی وعدالت اجتماعی سهیم باشید.
آقای ربانی:
این شما بودید که باعث به انحراف کشیده شدن جهاد مقدس مردم افغانستان شدید.
این شمابودید که به صدور فتوا علیه ملیت های غیر تاجیک پرداختید.
این شما بودید که با ادامه حکومت نامشروع خود باعث خلق طالبان شدید وطالبان راتا دروازه های کابل آوردید تا رقیبان خود را شکست بدهید.
این شمابودید که خلاف شرع نبی وسیره خلفای اسلام به غارت گری پرداختید وکابل را به جهنمی بدل کردید وامروزنیز هر قطره خونی که در افغانستان ریخته می شود شما مسئول هستید
به انحراف کشیده شدن جهاد مقدس مردم افغانستان
آقای ربانی:
جهاد مردم افغانستان علیه اشغالگران شوروی آن روز ،جهاد مقدس بود ودر این جهاد مقدس همه ی اقوام ساکن در افغانستان حضور داشتند وهمین اتحاد مقدس ورستاخیز بزرگ دینی بود که ابرقدرت بلامنازع شرق را از صفحه ی روز گار محوکردند وجهان را به تحسین واداشتند وجهان به جهاد ومردم افغانستان به دیده احترام می نگرستند ودرس آزادگی وغیرت وحماسه را ازاین ملت می آموختند.
اما این پیروزی برکفرجهانی بسیار زود بدل به فرهنگ جنگ سالاری کور وانحصار طلبی قدرت وتمامیت خواهی دینی ونژاد پرستی عصر جاهلیت شد.دیگر افغانستان ومردم افغانستان ،آن افغانستان حماسه نامیده نمی شد ومردم افغانستان دیگر خداپرستان جهاد گردرراه خدا وکرامت انسان ...
آقای ربانی:
آیامی دانید چرا چنین شد؟
چراحماسه بدل به جنگ خانه به خانه شد؟
چرا آن اتحاد مقدس دوران مبارزه الحاد بدل به نفاق وشقاق شد ملی شد؟
چرا برادر سینه ی برادر نشانه گرفتتند؟
چرا آن جهاد توأم باایثار وجان بازی بدل به یاغی گری وغارت وآدم کشی شد؟
چراعفت ناموس ملت بعد از پیروزی به حراج گذاشته شد؟
چرا سینه های دوشیزگان دریده شد؟
چرا کودکان دردامان مادران شقه شقه می شد؟
چرا شهرکابل شهرارواح شد؟
چرا شهرها ویران شد وقبرستان هاآباد؟
آقای ربانی: شما خوب می دانید که این ها همه نتیجه ی همان حکومت نامشروع شما بود .همان حکومتی که باید بعد از شش ماه به شورای قیادت ورهبری واگذار می شد تا مرحله به مرحله به سمت انتخابات پیش می رفت اما همان حکومت شش ماهه شما چند سال طول کشید؟
حاصل آن حکومت چه بود؟کابل چرا بدل به جنک های خیابانی وخانگی شد؟
درزمان حکومت نامشروع شما بود که از زمین خون می جوشید واز آسمان مرگ می بارید.
در دوران خدایی شما بود که خواب مردم مرگ بود وبیداریش بیدون سرایستادند.
این حکومت نامشروع شما بود که ناموس ملت را به حراج گذاشت ودوسیزگان این آب وخاک چون پرندگان پرشکسته اسیر چنگال کرکس های کلاکج شما بود.
این وزیر دفاع دولت نامشروع شما بود که پشتون را سرمی برید وبرپیکرش میخ می کفت ویادر آتش می سوزاند وبعد آرم حزب وحدت اسلامی را روی آن پیکر نیم سوخته وبه میخ کشیده حک می کرد وبه قندهار می فرستاد که تا پشتون هزاره را انسان های وحشی ودرنده خو پندارد وکمر به تقل هزاره بند.
این وزیر دفاع شما بود که فلیم رقص مرده می ساخت واحساسات قومی برقومی دیگر می شوراند.
این وزیر دفاع حکومت شما بود که فلیم تجاوز به زنان را راهی کوچه وبازار می کرد تا آتشفشان غیرت اقوام را ...
این وزارت دفاع شما بود که سینه زنان وطن را می درید ونام قومی ازاقوام ساکن را روی آن می نوشت ودشمنی خلق می کرد.
آری آقای ربانی،این شمابودید که باحکومت نامشروع خود دشمنی می کاشتید ومرگ درو می کردید.
صدور فتوای تکفیرعلیه ملیت های غیر تاجیک
راستی آقای ربانی یادت هست که ،به آقای گلبدین حکمتیار چه نوشته بودید؟
نه حتما یادت هست نه؟یادت هست که نوشته بودید:
برادر مجاهد امیر امام گلبدین حکمتیار سلام!!
برادر مجاهد:
بیا دست بدست هم بدهیم ودر جهاد مقدس تراز جهاد باروس ها،بامشرکان هزاره وکافران ازبک باهم جهاد کنیم واین کافران ومشرکان را از کابل بیرون برانیم.
ها!یادت هست نه؟نه شاید یادت نباشد چون دیگر آن وزیر دفاع عزیز تان نیست.
اما اگر یادت نبود حتما این فتوای تحریم قانون احوال شخصیه اهل تشیع را صادر نمی کردید .حتما این فتوا را اول برای آقای سیاف فرستاده بودید همان طور که آن نامه را برای آقای حکمتیار فرستاده بودید.
راستی یادت می آید که وقتی آقای حکمتیار آن نامه را به عبدالعلی مزاری وژانرال دوستم فرستاد وبه پاسخ شما جواب منفی داد و شما آن فتوای تکفیر هزاره وازبک را به رادیو وتلویزیون دولت مستعجل خود دادید وشورای نام نهاد حل وعقد هم بر آن مهر تأیید زدند.
راستی حضرت آقای ربانی :دنیا که اعتبار ندارد نکندشما هم ناگهان مثل وزیر دفاع عزیز خود جوانمرگ شوید. پس تا جوانمرگ نشده اید، وصیت کنید که آن نامه ی به آقای گلبدین حکمتیار،فتوای تکفیر هزاره وازبک واین فتوای تحریم قانون احوال شخصیه اهل تشیع را درلای کفن مبارک گذارند تا سند افتخار مسلمانی وجهاد شما باکفار باشد وگذرنامه شما به سوی باغ جحیم همیشه آفتابی وبی زمستان باشد.
خلق طالبان خلاف شرع نبی وسیره خلفای اسلام
آقای ربانی :
ربانی امروز ه طالبان والقاعده در افغانستان بدل به یک قمار سیاسی شده اند وهرکسی بخواهند امتیاز سیاسی بدست آورند خودرا ضدطالب والقاعده معرفی می کنند ودر بدنام کردن طالبان والقاعده چنان دروغ های را می تراشند که حتی خدا هم از این دروغ ها به شک می افتند که نکند واقعیت همینطورباشد که این آقایان می گویند.
این که طالبان والقاعده درافغانستان جنایت های ضدبشری انجام داده اند وطالب والقاعده جنایتکاران حرفیی هستند که جهان را تکانده اند هیج جای شکی نیست.
اما سؤال اصلی تاریخ این است که :چرا طالب به وجود آمد والقاعده به افغانستان راه پیداکرد؟
تاهنوز هرپاسخی که حول محور این مسئله داده شده اند صورت مسئله را پاک کرده به مغالطه پرداخته وارتش پاکستان ومرحوم بی نظیر بورا خالق گروه طالبان وحامی القاعده مطرح نموده اند.
این که پاکستان ازطالبان حمایت نموده وهنوز هم می کنند از آفتاب هم روشن تراست.ولی سؤال اصلی این است که چرا طالبان باگذشت سه سال از پیروزی مردم افغانستان برمتجاوزان روس واجماع گروه های جهادی پیشاورنشین بر یک دولت عبوری وتعیین زمانی برای انتخابات سراسری ،طالبان خلق شد وافغانستان را باپرچم های سفید وبدون خونریزی گرفتند و وقتی مثل شما بردوام حکومت مطلقه العنان خود ادامه دادند افغانستان بدل به جوی خون شد وشد آنچه که نباید می شد.
آقای یربانی:
یک ضرب المثلی هزارگی است که می گوید:
روره به خداکن وپشت خوره دزمه ،خوخته خودتو قضاوت کن»
اکنون نیز بیا بینی وبین الله،چرا طالبان به وجود آمد؟
آیا این شما نبود که حکومت خودخوانده ونامشروع خود چنان ظالمانه وباخوشنت برمردم افغانستان تحمیل کردید که ازآسمان مرگ می بارید وازمین خون می جوشید؟
آیاهمین مسئله باعث خلق طالبان نشد؟همین علت نبود که وقتی طالبان چرچم های سفید را به نشانی صلح وامنیت برفراز دستان شان به اهتزاز در آوردند،ملت افغانستان به استقبالشان رفتند وتادروازه های کابل با سلام وصلوة نیاوردند؟
اتفاقا وقتی آقای حکمتیار با این گروه درگیری مبارزه شد این شما نبودید که از همین گروه حمایت کردید واین گروه را فرزندان خدا درزمین نخواندید؟
آیا این شمانبودید که وزیر دفاع خود فرمانده احمدشاه مسعود را به استقبال گروه طالبان به چهار آسیاف فرستادید واحمد شاه مسعود سلاح مخصوص کمری خود را به نشانه وفاداری به گروه طالبان به ملابرجان فرمانده کل طالبان در چهار آسیاب تسلیم نکردند؟
آیا همان وزیر دفاع شما به ملابرجان نگفته بود که :
مشکل شما فقط عبدالعلی مزاری در غرب کابل است اگر عبدالعلی مزاری را ازسرراه خودبردارید دیگر هیچ مانعی برای ورود شما به کابل نیست وکابل کاملا دراختیار شما است ودر همان لحظه سلاح مخصوص خود را ازکمربازنموده به نشانه وفادرای به ملابرجان ،داد.
بله آقای برهانی این طالبان امروز همان طالبان دیروزی هستند که شما آنان را دروازه های کابل به عنوان منادیان صلح همراهی کردیدتابتوانید ...
آقای ربانی امروز هر قطره خونی که
در افغانستان ریخته می شود شما مسئول هستید
آقای ربانی باتوجه به آنچه تااین جا مطرح شد ،این شماهستید که مسؤل ویرانی افغانستان وخون های که ریخته می شوند ،می باشید.
یقینا اگر حکومت شش ماهه ی شمابدل به یک امپرا طوری مطلق العنان نمی شد وشما براساس همان قرار داد پیشاور حکومت شش ماهه خودرا به شورای قیادت ورهبری تسلیم می کردید وافغانستان مرحله بمرحله به سوی انتخابات آزاد وسراسری پیش می رفت دیگر نه طالبان به وجود می آمد ونه امروز امریکا در افغانستان حضورداشت ونه شما امروز پیش مرگ امریکا برای اشغال افغانستان می شدید.
آقای ربانی، براستی که از انسان مثل شما چشم یاری داشتن ووفای بعهد بدور از عقل سلیم است.
بخش دوم
رسوایی اخلاقی متولیان مذهب، شورای علمای افغانستان
شورای علما ی افغانستان یک نهاد شیعی است که رهبری آن را آقای آیت الله محسنی به عهده دارد وهمان طور که ازنامش پیدا است ،اعضای این شورا همه از علمای شیعه هستند ودرمواقع که احساس مسؤولیت ورسالت کنند به صدور اعلامیه وبیانیه مبادرد می کنند وهرگاه که سلاح ومصلت تشکیلاتی خود را در صدوربیانیه ندانند اعضای این شورا به مصاحبه های با رسانه ها رو ، می آورند وغیر رسمی به بیان دیدگاه شورای علما می پردازند.
ازجمله در قضیه تصویب قانون احوال شخصیه بعضی از اعضای این شورا با سایت های خبری مصاحبه های داشته اند وگروه ناشناسی هم با نام شورای علمای شیعه در مشهد اطلاعیه های را در این باره صادر نموده اند.
ولی متأسفانه مصاحبه های اعضای شورای علما وبیانیه های این شورا فقط وفقط حول محور یک مسئله می چرخد:
می خواند آیت الله محسنی را خداوندگار این قانون ومسؤل اصلی به تصویب رساندن این قانون در پارلمان معرفی کنند.
دراین بخش می خواهم نگاهی گذرا به برخی ازمصاحبه های اعضا وبیانیه های شورای علما داشته باشم تا ببینیم که این متولیان دین ورهبانان مذهب تا کجا اخلاقی عمل نموده وچقدر به ناگفته های این قانون پرداخته وباید ها ونباید های قانون را بازخوانی وباز کاوی نموده اند.
اما راجع به نقش آیت الله محسنی در روند تدوین وتصویب قانون احوال شخصیه ،من قبلا در نوشته ی دیگری تحت عنوان« » نقش آیت الله محسنی را گفته ام که درسایت های افغانی نشرشده است ودر این نوشته بنای تکرار آن راندارم ولی در این نوشته اززاویه دیگر به نقش آیت الله محسنی می پردازم.
چنان که قبلا گفته ام اگر نقش هدایتی وراهنمای های علمی آیت الله محسنی نبود ،شاید این قانون هرگز وجود خارجی پیدانمی کرد وباز اگرتلاش های علمی وسیاسی آیت الله محسنی نبود به احتمال قریب به یقین درپارلمان تصویب نمی شد وآقای کرزی آن را توشیع نمی کرد.
اما آقای محسنی با همه ی عظمت علمی وجایگاه دینی وسیاسی خود،متأسفانه در جامعه هزاره منشأ نفاق وشقاق بوده و باهزار تأسف باید گفت که هنوز هم هست.
من به گذشته آقای محسنی برنمی گردم وحول ومحورهمین قانون احوال شخصیه سخن می گویم.
من قبلا هم گفته ام وباز هم می گویم، من آقای محسنی را از دوزاویه می نگرم :1 این که ایشان یک عالم درجه اول شیعی است2 – این که ایشان برای جامعه هزاره منشأ نفاق وشقاق است.
گفتم به گذشته برنمی گردم وحول ومحور همین قانون احوال شخصیه سخن خواهم گفت و نشان خواهم داد که چگونه آقای محسنی درهمین قانون نیز منشأ نفاق وشقاق قرار گرفته است.
برای روشن شدن مسئله ابتدا به بخش های از اعلامیه های شورای علما ومصاحبه های اعضای شورای علما نگاهی می اندازیم تا برسیم به نقد آن ها واین که چراوچگونه آقای محسنی منشأ تفاق وشقاق است.
خبرگزاری صدای افغان(آوا)کابل حمل ۱۳۸۸ ساعت ۱۵:۴۳ گزارشی را به نقل از مصاحبه سه تن ازاعضای شورای علما به نشر رسانده است که بخش های ازآن گزارش و مصاحبه را باهم می خوانیم:
كارشناسان در مصاحبه اختصاصي با خبرگزاري صداي افغان سیدحسین عالمی بلخی،سید جعفر عادلی و رضوانی بامیانی نقش اصلي را در تدوين و بازنگري قانون احوال شخصيه تشیع، شوراي علماي شيعه به رهبري آيت الله محسني ايفا كرده است .
نقش موثر
آقاي عالمي جايگاه قانون اساسي افغانستان را در تصويب قانون احوال شخصيه مهم دانست و تاكيد كرد: درماده 131 قانون اساسي، براي اهل تشيع اين حكم داده شده است كه در قضاياي احوال شخصيه به قانون احوال شخصيه خود مراجعه نمايند.
وي فرمان رئيس جمهور در صدور حكم تدوين و تسويد قانون احوال شخصيه را مهم دانست و نقش وزارت عدليه، استره محكمه، دانشكده شرعيات،وزارت حج و اوقاف،‌ آكادمي علوم، شوراي علماي افغانستان و به خصوص آيت الله محسني را در تدوين، تسويد و بازنگري اين قانون مثبت ارزيابي كرد.
اين درحالي است كه آقاي رضواني معتقد است، نقش اصلي را در تدوين و بازنگري قانون احوال شخصيه، شوراي علماي شيعه به رهبري آيت الله محسني ايفا كرده است ».
همچنین دربیانیه های که در مشهد بنام شورای علما صادر شده آمده است:
درتصویب قانون احوال شخصیه اهل تشیع بازهم آیت الله محسنی درخشید.
ملت رشید ،متدین،شهیدپرورومجاهد ما می دانند که تنها حضرت آیت الله محسنی(دامت برکاته)بودکه باخدمات دینی وبنیادی خویش،افتخار وسربلندی رابرای ملت افغانستان به ارمغان آورد که برخی عبارت اند از:
1 – گنجاندن اسلام درپسوند دولت موقت درلوی جرگه اضطراری2 – تلاش برای درج اسلام درپسوند جمهوری اسلامی درقانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان
3 – رسمی ساختن مذهب جعفری درکنار مذهب حنفی درقانون اساسی کشور
....
8 – باطرح ورأی ونظر فقهی آیت الله محسنی زیر نظر مستقیم ایشان قانون احوال شخصیه اهل تشیع باهمت والا وقلم سیوایی عده ی ازمحققین افغانستانی آگاه به حقوق وفقه اهل بیت ازحوزه ...وباپیشنهاد وتلاش های پیگیر ومقتدرانه حضرت آیت الله محسنی(دامه ظله)بتاریخ 19/11/1387درپارلمان وبه تاریخ 4/12/1387درمجلس سنا به تصویب رسید».
البته در اعلامیه های دیگر این شورا چیز های دیگری دررابطه به این قانون گفته شده است که من از میان آن متعادل ترین آن اعلامیه ها را برگزیدم.
چنان که ملاحظه کردید در مصاحبه اعضای شورای علما با خبرگزاری صدای افغان ودراعلامیه شورای علما شیعه افغانستان ،روند تدوین تا مرحله تصویب آن را در پارلمان به آقای محسنی نسبت می دهند واین چنین القاع می کنند که این قانون با طرح وابتکار وهزینه مالی وثرمایه ی علمی آقای محسنی تهیه شده است .
اما حقیقت غیر ازاین است که اعضای محترم شورای علما بامصاحبه وبیانیه از آن سخن می گویند وعده دیگر همین قانون را به وزارت عدلیه نسبت می دهند وجناب آقای سید حسین عالمی بلخی یک لیست بلند بلااز« وزارت عدليه، استره محكمه، دانشكده شرعيات،وزارت حج و اوقاف،‌ آكادمي علوم، شوراي علماي افغانستان و به خصوص آيت الله محسني»
نقش آفرینانی در تدوین وتصویب قانون احوال شخصیه ردیف کرده است که آدم گمان می کند برای تدوین قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان میلیون هادلار مصرف شده وده هانهاد بسیج شده وده ها کارشناس حقوقی شبانه روز روی این قانون کارعلمی نموده اند .
اما واقعیت غیر از این است که آقایان سید عالمی وسید رضوانی می گویند .
این قانون وقتی در مشهد به همت فرزندان صادق ودانشور هزاره تدوین می شد هیچ کسی وآن نهاد های که آقای عالمی ردیف کرده، درجریان نبودند واتفاقا بعضی از همین اعضای شورای علمای آقای محسنی وقتی خبر شده بودند که جمعی از طلاب رسالت بدوش هزاره مشغول تدوین قانون احوال شخصیه هستند همین جمع را مسخره می کردند.
وقتی این قانون تدوین می شد همین آقایانی که الآن برای انتساب آن به فلان وبهمان آدم ونهاد، یخه می درند ،آن روزگاران برسفره هزار رنگ و طعم می نشستند واین در حالی بود که همین فرزندان وسربازان گمنام ملت در یک زیر زمینی تنگ وتاریک روزها ماست ونان سنگگ می خوردند وکتاب های متون را ازبی پولی از کتابخانه های مشهد به امانت می گرفتند.
آقای محسنی هم بیش تر از دو واند هزار دلار برای این قانون مصرف نکرده است والبته نظارت علمی داشته وپشتبان قوی علمی وروحی برای تدوین کنندگان بوده که خدا خیر ش عطافرماید.
آقای محسنی نقش هرقدر هم تعیین کننده باشد اخلاقا نمی توان این قانون را به ایشان نسبت داد ودانش تدوین کنندگان آن را نادیده گرفت.
اما چرا امروزه شورای علما سعی دارند که این قانون را به ریش آقای محسنی بچسپانند؟
من نیت درونی کسانی که تلاش دارند این قانون را کارعلمی آقای محسنی بنامند نمی دانم واز نیت ودرون وضمیر انسان ها فقط خدا آگا هست وبس.
اما منشأ این نفاق وشقاق شحص آقای محسنی است وآقای محسنی اخلاقا حق نداشت که این قانون را کارعلمی خود وانمود می کردند تا با وانمودکردن ایشان تخم نفاق وفتنه درجامعه جوانه زده به شاخ وبرگ نشیند.
اولین اشتباه اخلاقی آقای محسنی این بود که پیش نویس این قانون را در نشریه خود بنام «مجله معرفت» چاپ کرد ودر مقدمه آن باعباراتی بیمار برخواننده القاع نمود که خود او با اجیرکردن چند محقق وکار شناس این قانون را تهیه کرده است.
آقای محسنی می توانیست با برپایی یک کنفرانس نقد علمی پیش نویس قانون احوال شخصیه در مدرسه اش ودعوت از تدوین کنندگان قانون ومعرفی آنان به ملت، هم ریشه این نفاق را می سوزاند وهم از بروز ابراز نظرات ضدونقیض درباره این قانون جلوگیری کنند ودر آن صورت این قانون روند طبیعی علمی وقانونی خود را طی می کرد.
کاش شورای علما بجای غوغا سالاری
رستاخیز علمی را پیش می گرفت
شورای علما بجای که هزار دروغ را برزبان برانند تا بتوانند این قانون را به ریش آقای محسنی بیبندند ،می توانستند رستاخیز علمی به راه اندازند واین قانون را اززاویه های گوناگون به بررسی نشینند:
1 - قانون شناسی
2 - نوآوری های قانون شناسی ،قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان
3 - مقایسه این قانون با قوانین احوال شخصیه کشورهای جهان اسلام
4 - نواقص این قانون
5 - مقایسه این قانون با قوانین مدنی کشورهای غیر مسلمان
6 -نقش این قانون در استحکام وحدت ملی
7 - وظیفه دولت در برابر تدوین کنندگان این قانون
8 – راه های نیکو ی تطبیق واجرای این قانون در محاکم مختلط
9 – تبیین ویژگی های قضاتی که بتوانند براساس این قانون حکم صادر کنند
10 - باتصویب این قانون سرنوشت قضاوت های محلی علما ی دین چه می شود
11 - باتصویب این قانون ازدواج های شرعی ثبت نشده چه حکم دارد.
12 - هزارستان بخشی کوهستانی افغانستان است وقریه جات ،بسیارپرا کنده اند ونوعا مردم به ولسولی ها ومرگز ولایت دست رسی ندارند بعد از تصویب این قانون قریه های بدوراز مراکز دولتی چه کنند ؟آیا کما فی السابق به داوری ومصالحه آخوند قریه وریش سفیدان و..قناعت کنند ویا شوراهای قضای تشکیل شود ودر قریه جات شعبه های داشته باشند.
13 - آیا قاضی سنی می تواند با وجود این قانون دعاوی شیعه را قضاوت کنند
14 - اگر طرفین دعوا شیعه وسنی باشند براساس کدام قانون حکم صادر شود
15 - اگر زوجین یکی شیعه ویکی سنی باشند، کدام قانون حاکم است قانون فقه حنفی ویاجعفری
16 - اگر زن شیعه وشوهر سنی ویا برعکس باشند معیار تمکین،نفقه وارث براساس کدام قانون باشد
17 – کتاب تجارت این قانون باتجارت دنیای امروز چقدر هم خوانی دارد.
وده ها کارعلمی دیگر وجود دارد که لازم است درباره این قانون و پیامد های به تصویب رسیدن این قانون انجام شود.
اگر شورای علما واقعا دلش برای این فانون می سوزند ، چرا از این کار های علمی نمی کنند وفقط سعی وتلاش دارند که این قانون را به ریش آیت الله محسنی بچسپانند.
همین اکنون که این قانون تصویب شده ورئیس جمهور آن را توشیع نموده است وشورای علما برای آن عمامه ی از ریش آقای محسنی می بافند و جامه ی شورای علمای بر تنش می دوزند ،رادیو ،تلویزیون ورسانه های نوشتاری وغیر نوشتاری دنیای کفر واستکباردارند کارد برگلوی آن می ماسند وقصد قربانی کردند آن دارند و ماده 261- آن را ضدحقوق بشر می خوانند وبه شیعه تهمت به برد گی گرفتن زنان و تهمت تجاوز جنسی به زنان، می زنند ؛ شورای علما کجایند؟چرا هیج یک از پهلوان پنبه های شورای علمای لمیده بر سفره امام زمان، قامت غیرت نمی آرایند ورایت علم برنمی افرازند وبرقائمه برهان به نماز نمی ایستند وازمأذنه مذهب برگوش فطرت انسان نغمه توحید نمی خوانند تاشبهه زدایند وایمان بگسترانند ؟

هیچ نظری موجود نیست: