۱۳۸۷ آبان ۱۸, شنبه

بسم الله الرحمن الرحیم

مقالۀ تحت نام " هویت جامعه هزاره" بحث هجرت , از حجة الإسلام والمسلمین آقای أسدالله جعفری.


بحثي در هجرت-هويت جامعه هزاره
به همين مناسبت بحثي را باز مي كنيم تحت عنوان هجرت وهويت جامعه مهاجر هزاره،اميد است كه اين بحث را انديشه وران جامعه وفرزانگان قوم بيشتر باز كنند ونارسايي هايش را بيپيرايند واجمالش را تفصيل بخشند وناگفته هايش را آفتابي كنند.
هزاره هاي افغانستان تاريخ پرفراز ونشيبي دارند،آنچنان پرفراز ونشيب كه قلم از مصور كردن آن اظهار عجز وناتواني مي كند وياد آوري آن انديشه سوز است وجان كاه وسرشك بار واندوه خيز وغم آفرين.
بنا بر اين ،من در اين نوشته راجع به تاريخ خونين هزاره هيچ سخني نمي گويم.
هزاره هاي افغانستان از اصيل ترين مردمان بومي افغانستان هستند واين اصالت را مي توان از لابلاي سفرنامه هاي جهان گردان به اين خطه ،بازخواني نمود وراه ديگر براي اثبات اين ادعا كه هزاره هاي افغانستان بوميان اصيل افغانستان هستند،تحقيق در آثار باستاني باقي مانده از هزاره هاي قبل است كه بودا نمونه بسيار زنده وگوياي آن بود.
به هرحال ،گذشته هاي اين مردم گذشته هاي بسيار درخشان بوده واين قوم در فرهنگ آفريني وتمدن سازي پيشتاز بوده اند .
اما به مرور زمان سير انحطاط را مي پيمايند وبا روي كار آمدن آپارتايت خشين در افغانستان ،سياه روزي هزاره ها آغاز مي شود ودر زمان عبدالرحمان جبار به اوج خود مي رسد وبيش از 65در صد اين مردم قتل عام ونسل كشي مي شوندوبخشي عظيم از اين مردم به كشور هاي همسايه مثل :هند آن روز،ايران،ماوراءالنهر تا قفقاز مهاجر مي شوند.
از زمان عبدالرحمان تا زمان حكومت برهان الدين رباني وطالبان ،هزاره ها به عنوان شهروندان درجه سه وچهار به شمار مي رفتند.
فقط در زمان حكومت چپ ها بود كه هزاره ها مثل ساير شهروندان افغانستان حضور شهروندي داشتند ودر رده هاي بالاي حكومتي ونظامي ادايي وظيفه مي كردند.
با روي كار آمدن حكومت برها ن الدين رباني وطالبان دوباره عصر عبدالرحماني آغاز شد اما ديگر دير شده بود وزمان برمدار خواهش رباني وملاعمر نمي چرخيد ،چون هم جهان عوض شده بود وهم در ميان هزاره ها مردان بزرگ وناجي، چون شهيد مزاري وشهيد صادقي نيلي رداي جهاد وشهادت را بر تن داشتند وبر شانه هاي ستوارشان مشعل پيغمبري وهدايتگري وعدالت خواهي در اهتزازبود.
از زمان عبدالرحمان تا زمان حكومت طالبان ،هجرت وهويت دو واژه همزاد هزاره بودند چون بر اثر ظلم ظالمان مجبور به مهاجرت مي شدند واين هجرت ازدست دادن فرهنگي خودي بودوجايگزني فرهنگي ديگر را درپي داشت ونتيجه اش بحران هويت و از دست دادن هويت بود.
چنان كه هزاره هاي مهاجر درايران وقفقاز ياهويت هزارگي شان رابه تدريج از دست دادند ويا اين كه گرفتار بحران هويت شدند وامروزه درقفقاز نسل اول مهاجر افغانستان خود را هزاره نمي دانند ودرايران هم خاوري ها ازابراز هويت هزارگي خود اجتناب مي كنند.اما اين كه چرا چنين شد ؟اين نياز به تحقيق زمانمند دارند كه از توان يك نفر خارج است.
خوشبختانه نسل مهاجر امروز هزاره ها در جهان ومخصوصا در كشور هاي اروپا،نسل داراي هويت هزارگي هستند.
نسل مهاجر امروز هزاره ،درهرجاي دنيا كه باشند وشهروند هركشوري كه باشند،خود را هزاره مي دانند وفرهنگ هزارگي وعنعنات هزارگي را حفظ كرده اند.
نسل ديروز مهاجر هزاره وقتي ازافغانستان هجرت مي كردند ،ودر كشوري مسقر مي شدند سعي داشتند كه هويت هزارگي خود را كتمان كنند چون اگر كتمان نمي كردند نمي توانستند شهروند آن جامعه شوند واين كتمان هويت هزارگي باعث شد كه به تدريج در آن جامعه حل شوند ونسل بعد هزاره گذشته خودرا ندانند كه نمونه هاي زنده آن هزاره هاي قفقاز اند كه امروز خود را هزاره نمي دانند.
اما نسل امروز هزاره كه مهاجر مي شوند ،هويت هزارگي خود را ازدست نمي دهند بلكه سعي دارند كه اين هويت را حفظ وبار وركنند.
نمونه بارز اين احياءهويت نسل امروز هزاره در عالم مهاجرت ،در دو قالب نمود دارد:
پاسداشت شعاير ديني ومخصوصا ايام عاشورا است.
2 – پاسداشت شهادت پيشواي صادق وباباي مهربان ،شهيدبابه مزاري است.
پاسداشت شعاير ديني در ميان نسل مهاجر امروز در اروپا بسيار پررنگ وعميق است واين همان چيزي است كه من را وامي دارند كه از هزاره وهزاره دوستي بنويسم وهزاره پرست باشم وهزاره پرستي در ظل خدا پرستي شرك نيست بلكه عين توحيد است.
پاسداشت پيشواي سربداران عدالت وآزادي شهيد مزاري هم در ميان نسل مهاجر امروز هزاره بسيار ريشه دار وعقلاني است وهمين پاسداشت شهيد مزاري عامل بسيار قوي براي حفظ هويت نسل امروز مهاجر هزاره است چون در همين مراسم پاسداشت ها است كه نسل مهاجر هزاره به خودكاوي وباز خواني گذشته خود مي پردازند .
اين دو عامل نسل امروز مهاجر هزاره را نسل فرهنگ آفرين واخلاق مدار بار آورده اند.
من اين فرهنگ آفريني واخلاق مداري نسل امروز مهاجر هزاره را در قضيه كوچي گري بهسود عيان وروشن ديدم.
در قضيه بهسود نسل مهاجر هزاره در كشور هاي غربي وحتي همين ايران ،بطور شايسته وبايسته جوهر فرهنگ عالي انساني واخلاق برين ارزش مدار وجهان شمول را به نمايش گذاشتند.
آنچه كه قابل ياد آوري است اين است كه همين اخلاق محوري باعث شده است كه يك عده شياطين در لباس مقدس روحاني به طمع بيفتند وبراي پركردند چپ خود وپاشيدن تخم نفاق ،بعنوان مبلغان دين راهي اين كشور ها شوند ودر قالب تبليغ دين به مطامع پليد دنيايي خود برسند .
بنا بر اين نسل مهاجر هزاره بسيار هوشيار وآگاه باشند كه اين بيدردان وبدمست مبادا بنام دين بر گرده آنان نشينند .
چنان كه در بالاياد اور شدم اين نوشته آغازي براي يك رستاخيز فرهنگي دراين باره است واميد است كه خردورزان جامعه وفرهنگ آفرينان قوم زواياي ديگر اين مسئله را بكاوند ونسل امروز مهاجر هزاره را در حفظ هويت هزارگي ياور باشند

۱ نظر:

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.